مقالات
خلاصه ای از کتاب
اصول تربیت
استاد دکتر علی اصغر احمدی
خلاصه :
شاید اولین کتابی که بعد از مادر شدنم در حوزه تربیت خواندم، کتاب اصول تربیت نوشته استاد بزرگوار جناب آقای دکتر احمدی بود. این کتاب در شیوه و روش تربیتی من تاثیر بسیاری داشت. بنابراین تصمیم گرفتم تا خلاصه آن در در اختیار دیگر اولیاء گرامی قرار دهم.بسم الله الرحمان الرحیم
چون که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان پس زبان کودکی باید گشاد
در این متن، بیست اصل تربیتی که در کتاب اصول تربیتی دکتر علی اصغر احمدی مطرح شده است به طورخلاصه و در بخشهای مجزا بیان میشود. از آنجایی که فرستادن کل مطلب در یک بخش موجب طولانی شدن آن و استفاده کمتر کاربران میشود تصمیم گرفتم آن را در بخشهای کوچکتری بفرستم.
اصل اول : آغاز تربیت
برای این که بتوانیم تاثیر تربیتی بر روی فرزندانمان و فراگیران داشته باشیم، لازم است پیوسته به تربیت خود بیاندیشیم و در این راه قدم برداریم. اگر تربیت و تغییر مناسب خود را در دستور کار زندگی خویش قرار ندهیم، تاثیر چندانی بر متربی نخواهیم داشت که ممکن است او را ضایع بگردانیم.
این اصل به دلایل زیر لازمه تربیت است:
1- انسان بیش و پیش از آنکه از کلام دیگران تاثیر بپذیرد، از عمل آنان اثر میگیرد. ما به خصوص در دوره کودکی، عمل افراد را زودتر از کلامشان درک میکنیم. اگر فرزندمان را به مطالعه، نماز خواندن، صبور بودن، خوش رو بودن و سایر صفات مشابه توصیه کنیم، او هرگز این توصیه ها را، در مقایسه با مشاهدات آن ها در رفتار ما درک نمیکند. وقتی کتاب به دست میگیریم، حتی کودک یک ساله ما هم این کار را تقلید می کند.
2- تربیت خویش مستلزم آموزش مادام العمر است، یادگیری مادام العمر موجب میشود مربی و معلم پیوسته از متربی خود جلوتر باشند و همین امر نفوذ آنان را مستدام میسازد.کسی که در بخشی از عمر چیزهایی میآموزد و پس از فراغت از تحصیل خود را مستغنی از دانستن میداند، بسیار زود از غافله علم و صنعت و اخلاق و دین باز میماند. مربیان و والدینی موفقند که در یک جا راکد نمیمانند و عملا توانمندی خود را در یادگیری نشان میدهند.
3- کسانی که دست به کار تربیت میشوند، به خصوص، به دشواری تغییر خویشتن واقف شده، اندیشه واقع بینانهای را در مورد متربی خود پیدا میکنند .ولی کسانی که تربیت خود را به کناری نهادهاند، تغییر رفتار را کاری بس سهل و ساده میانگارند و آن را با تحکم ساده اندیشی به متربیان خود توصیه میکنند. از این رو افراد خود ساخته، به رغم رسیدن به کمال اخلاقی و معنوی، در مقایسه با کسانی که از تربیت خویش غافلند، دیگران را کمتر مورد سرزنش قرار میدهند و برای توصیههای اخلاقی و تربیتی خویش، راه حل های عملی تری پیش پای متربیان خود قرار میدهند. اینگونه افراد دیگران را زودتر تحت تاثیر قرار می دهند و موجب میشوند متربی قلبا به سمت مربی خود سوق پیدا کند.
اصل دوم : ابعاد تربیت
خداوند انسان را به گونهای خلق کرده که دارای شخصیتی چند بعدی است. تربیت او هم باید متوجه همه این ابعاد باشد. شخصیت انسان عبارتند از: بعد شناختی، بعد عاطفی، بعد حرکتی – جسمانی، بعد اجتماعی، بعد هنری. یک تربیت متعادل و متوازن باید همه این این ابعاد را مد نظر قرار دهد. دین مبین اسلام دینی است که به همه این ابعاد توجه کرده، برای پرورش متعادل و درست آن برنامه دارد. بنابراین برای یک تربیت اسلامی و کامل باید با کودک و نوجوان به گونهای مواجه شویم که او بتواند در همه این ابعاد فعال باشد و رشد پیدا کند. کسانی که به ابعاد محدودی توجه دارند کودک را نامتعادل بار میآورند. از آن جمله کسانی هستند که تنها به پیشرفت درسی و رشد اجتماعی کودک یا نوجوان توجه دارند ،و لذا او را ناقص تربیت میکنند.
اصل سوم : کودکی انسان
انسان در مقایسه با سایر موجودات رشدی بسیار آرام ولی گسترده و عمیق دارد.
فرزندان حیوانات، بسیار سریع به استقلال میرسند، با این حال انسان میتواند در مسیر رشد و کمال خود به سطحی برسد که هیچ موجودی نمیتواند به آن سطح دسترسی پیدا کند. طی این مسیر در مورد انسان با آرامی و به تدریج انجام میگیرد. لذا در تربیت باید برای رسیدن به اهداف بلند و عالی ،عزم را جزم کرد و با آرامش، لکن با استواری و استحکام به طرف آن هدف حرکت کرد. عجله کردن برای رسیدن به اهداف، آن هم اهداف ظاهری مانند دیپلم و لیسانس نه تنها به سود تربیت نیست، بلکه به آن آسیبی جدی وارد میکند. برای تربیت زمینه را فراهم کنیم، به گونهای که متربی بتواند تا پایان عمر به رشد خود ادامه دهد.
اصل چهارم : تفاوت فردی
توجه به تفاوتهای فردی، لازمه یک تربیت متعادل و درست است. انسان ها همه یکسان خلق نشدهاند و اساسا باید بگوییم هیچ کدام از مخلوقات الهی دارای شباهت کامل با یکدیگر نیستند و هر موجودی دارای خلقتی منحصر به فرد است که گواه وحدانیت خداست. از این رو مربیان باید ضمن داشتن برنامهی کلی در تربیت، به ویژگیهای منحصر به فرد هر یک از متربیان توجهی خاص داشته باشند. بنابراین لازم است:
1- مربیان به ویژگی های اساسی و بنیادی در تربیت از قبیل هوش، انگیزش، خلاقیت و سلامت روانی توجه داشته، تفاوت های فردی متربیان را در این زمینه مورد عنایت قرار دهند.
2- جایگاه هر متربی را در میان همسالان خود مشخص کنند.
3- پیشرفت هر کودک و نوجوانی را نسبت به خود او در نظر بگیرند.
4- در طراحی برنامه های تربیتی متربی را اصل قرار دهند، نه برنامه را.
اصل پنجم : انگیزه و تربیت
آنچه می تواند کودک را به طرف رشد و کمال سوق دهد، انگیزههایی است از درون او را به سمت اهداف هدایت می کند. انگیزه ها نیروی حرکت به طرف اهداف تربیتی را تامین میکنند. از این رو این انگیزهها باید شناخته شده، در جهت تحریک بیشتر کودک و نوجوان تقویت شوند. به این منظور در مورد انگیزهها باید بدانیم که
1- انگیزه های اولیه و طبیعی مانند گرسنگی، تشنگی، کنجکاوی و … می توانند برانگیزاننده تعدادی از رفتارها باشند. محرومیت نسبی در این انگیزهها می تواند موجب تشدید آنها شود.
2- به کمک انگیزههای اولیه و طبیعی باید انگیزههای ثانویهای مانند تمایل به پیشرفت تحصیلی را ایجاد و تقویت کرد.
3- از طریق اجتناب از اجبار آشکار و محسوس، از تضعیف انگیزه ها جلوگیری کرد.
ادامه دارد....