مقالات

نظریه دلبستگی


خلاصه :

جان بالبی و نظریه دلبستگی

نظریه دلبستگی یا نظریه پیوستگی (به انگلیسی: Attachment theory)، نظریهای در روان‌شناسی است که سعی در بررسی رابطه فرزند – والدین و وابستگی‌های اجتماعی – عاطفی انسان‌ها به یکدیگر دارد. این اصطلاح برای اشاره به روابط اجتماعی-عاطفی محکم و دایمی به کار می‌رود. کودکان تمایل دارند به برخی اشخاص به ویژه مادرشان بچسبند و در حضور ان‌ها احساس امنیت کنند. بر اساس این  نظریه، وابستگی کودک به مادر دارای یک کارکرد هستی زایانه برای بدست آوردن / حفظ کردن احساس امنیت است. برخی حیوانات به ویژه پرندگان، نیدی-فوژ یعنی لانه-گریز هستند و بچه‌های ان‌ها بلافاصله پس از انکه به دنیا می ایند و یا سر از تخم در میاورند، از لانه بیرون می‌روند و غذای خود را خودشان به دست میاورند. مثلاً جوجه اردک و جوجه مرغ، از همان بدو تولد خودشان غذا می‌خورند، اما با این حال باز هم به دنبال مادرشان می‌روند. احساس راحتی از حضور مادر نمی‌تواند به دلیل نقش وی در تغذیه بچه‌ها باشد. سری ازمایش‌های بسیار معروف دربارهٔ میمون‌ها نشان داده است که در رابطهٔ مادر-فرزند، نیازهای دیگری، جز نیاز به تغذیه وجود دارد.

در حالی‌که پژوهش در این رابطه توسط مشاهده خانواده‌هایی جرقه خورد که بخاطر جنگ جهانی دوم از هم‌گسیخته شده بودند، ریشه‌های نظری آن را می‌توان در نظریه تکاملی نوین ردیابی کرد (سیمپسون،۱۹۹۹؛ فرالی، ۲۰۰۲). همانگونه که بالبی مشاهده کرد، مجاورت مادر- کودک برای بقای ژنتیکی ضروری است (بالبی، ۱۹۶۹،۱۹۸۲۲). نوزادان می‌توانند با تولید صداهای ناراحت‌کننده هنگام جداشدن از مراقبشان و درخواست نیرومند برای بازگشت آنها در حفظ مجاورت نقش داشته باشند. بالبی این را یک راهبرد خوب برای تضمین زنده ماندن نوزاد کوچک و درمانده می‌داند. نظریهٔ پیوستگی به اهمیت کارکردی پیوند عاطفی در فرزندان شیرخوار توجه نشان می‌دهد و آنرا برای تقویت امینت و ثبات روحی و روانی فرزندان در سن رشد و بروز خلاقیت‌ها مهم می‌شمارد.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران