رویدادهای عمومی

خاطره اي زيبا ...


خلاصه :

خاطره اي از عمليات آزادسازي خرمشهر...

 

در طول هشت سال دوران دفاع مقدس حوادث بسياري در جبهه هاي غرب و جنوب به وقوع پيوست که تنها بخشي از آنها در کتاب هاي مربوط به اين دوران ثبت و ضبط شده و براي دسترسي به منابع جامع در اين زمينه بايد به سراغ زواياي نامکشوف هم رفت تا بلکه بشود اشراف نسبتاً کاملي به اکثر وقايع آن دوران داشت.

کتاب هايي که تا به حال در اين باره منتشر شده است، اغلب از زوايه نگاه فرماندهان، سربازان، خانواده هاي آنها و مردم عادي بوده است و کمتر اتفاق افتاده از جهت و زاويه مقابل، يعني فرماندهان و سربازان دشمن به موقعيت، مشکلات، رشادت ها و فداکاري هاي رزمندگان ايراني پرداخته شود. هر چند تاکنون معدود اقداماتي در اين زمينه از سوي دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي انجام و خاطرات تعدادي از افسران عراقي درباره جنگ هشت ساله حکومت بعثي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران ترجمه و چاپ و منتشر شده است،

يکي از اين کتاب ها، خاطرات سرهنگ عراقي عبدالعظيم الشكرچي است که با عنوان«توفان سرخ» از سوي عبدالرسول رضاگاه ترجمه و چاپ شده است. اين كتاب سيصد و سي و نهمين محصول دفتر هنر و مقاومت حوز هنري است که در بخش خاطرات جنگ ايران و عراق، هشتاد و هفتمين کتاب محسوب مي شود.

عبدالعظيم الشكرچي در نبردها و عمليات مختلفي شركت داشته و در اين كتاب به عملياتي اشاره كرده كه نسبت به كم و كيف و زواياي مختلف آن وقوف كامل داشته است. او در معرفي خود، موقعيتي که داشته و شرايطي که بعد از بازپس گيري خرمشهر توسط نيروهاي   ايراني به وجود آمده مي گويد:«من فرمانده گردان يكم تيپ ۴۱۹ بودم و به همراه نيروهاي تحت امرم، درخرمشهر استقرار داشتيم، هنگامي كه عمليات آزادي خرمشهر آغاز شد، زمين زيرپايمان به لرزه درآمد و ابري سرخ رنگ بر سقف آسمان چسبيد واضطراب سربازان عراقي را دوچندان كرد.
شب قبل از عمليات روحيه اي بسيار عالي داشتيم، صدام حسين به ديدارمان آمد وگفت: «مطمئن باشيد كه بر روي زمين هيچ قدرتي وجود ندارد كه بتواند محمره(خرمشهر) را از ما پس بگيرد.» نظاميان تحت تأثير سخنان او قرار گرفته بودند و برايش كف مي زدند. حتي بخاطر همين كف زدن ها و شعارها ما را مورد تقدير قرار دادند، اما هنوز ازاين تقدير و تشويقات لذتي نبرده بوديم كه به فاصله يك روز، خرمشهر به دست صاحبان اصلي اش افتاد و ضربه اي گيج كننده به صدام وارد آمد، به گونه اي كه هيچ گاه نتوانست بفهمد كه اين اتفاق چگونه رخ داد.» (ص 13 و 14)

او در بخشي از اين خاطرات به تلفات ارتش عراق در عمليات آزاد سازي خرمشهر هم اشاره مي کند:« تلفات تيپ ما بيش از ۱۵۰۰كشته، ۵۰۰زخمي و تعداد ۱۰۰۰اسير بود، اينها ارقامي است كه دربخشنامه هاي داخلي تيپ هاي لشكرهفتم ثبت شده است.» (ص 14)

 بيشتر خاطرات الشکرچي در اين كتاب درباره عمليات آزادسازي خرمشهر است كه همراه با آن وقايع فراواني اتفاق افتاد. غالب خاطرات اين فرمانده عراقي درباره برنامه‌ريزي و مراحل عمليات هاي مختلف رمضان و مسلم‌بن‌عقيل است. او در اين كتاب، استراتژي موفق و تاكتيك دقيق و برنامه‌ريزي مرحله به مرحله ايراني ‌ها را مي ‌ستايد و روحيه قوي ايراني ‌ها در سنگرهاي نبرد مايه تعجب او مي ‌شود. الشكرچي همچنين از روحيه ضعيف سربازان و فرماندهان عراقي، از شكست‌ها و عقب‌نشيني ‌هاي پي ‌درپي عراقي ‌ها، از اعدام و خودكشي فرماندهان عراقي در اين كتاب سخن گفته است.

فرمانده گردان يكم تيپ 419 عراق در خرمشهر در خاطرات خود اقرار به تحميلي بودن جنگ عراق بر ايران و مظلوميت ايراني ‌ها مي ‌كند و رشادت‌ها و دلاوري‌هاي رزمندگان ايراني را مي ‌ستايد و از اينكه در جنگ مجبور بوده در لشكر عراق باشد افسوس مي ‌خورد و احساس ندامت و پشيماني دارد.

در بخشي از خاطرات اين فرمانده ارشد عراقي در زمان جنگ تحميلي، درباره جنايات و رفتارهاي غير انساني مقامات ارشد ارتش عراق در بحبوحه عمليات هاي نظامي مي خوانيم:«ماهر عبدالرشيد، که پس از مدتي، فرمانده سپاه سوم شد، دستور داده بود که تانک ها از روي اجساد و پيکر زخمي ها بگذرند. اين دستور، يک سند سري است که تاکنون فاش نشده است و من، براي اولينبار ان را بازگو مي کنم. آن روز، ماهر عبدالرشيد، فرماندهي عمليات در اين محور را به عهده داشت و من شخصاً اين دستور را از زبان او شنيدم. قضيه به اين صورت بود كه فرمانده تيپ 24 با ماهر عبدالرشيد تماسي گرفت و گفت: «‌قربان! زخمي ‌هاي زيادي در منطقه، نقش زمين شده‌اند و ما مي‌خواهيم ابتدا آنان را تخليه كنيم، پس از آنكه راه باز شد، تانك‌ها را به جلو حركت دهيم.» ماهر عبدالرشيد گفت: «نيازي به تخليه مجروحان نيست.» بلافاصله فرمانده تيپ پاسخ داد:«ولي قربان، وجود ‌آنان باعث كندي حركت زره‌پوش‌هاي ما مي‌شود.» ماهر عبدالرشيد گفت:«با تانك‌ها و زره‌پوش‌ها به جلو حركت كرده از روي اجساد عبور كنيد! اين دستوري است كه بايد آن را از جانب صدام حسين تلقي كنيد!» (ص 29)

خاطرات عبدالعظيم الشكرچي وقايعي از جنگ در بين سال هاي 1360 تا 1361 را در بر مي گيرد و او با ذكر حوادث و وقايعي از آزادسازي خرمشهر به دست رزمندگان ايراني و اظهار عجز صدام در اين خصوص، به توصيف روحيه نيروهاي دو سوي نبردهاي اطراف خرمشهر مي پردازد.

راوي کتاب توفان سرخ، فتح خرمشهر را معجزه دانسته و در ادامه پيرامون اعدام تعدادي از فرماندهان و معاونان آنان به خاطر عقب‌نشيني از خرمشهر، رفتن بين مردم بصره و غارت اموال مردم توسط نظاميان عراقي، مجروحيت و بازجويي خود و انجام عمليات رمضان توسط نيروهاي ايراني به موارد متعددي اشاره مي کند.

عبدالعظيم الشكرچي همچنين در اين کتاب درباره ناظر بودن خود از ابتدا تا انتهاي يك عمليات و مشاهده درد و رنج و سختي ‌هاي نيروهاي عراقي، بر شمردن عمليات «مندلي» به عنوان گام اول فتوحات ايران و عمليات«رمضان» به عنوان گام دوم شكست عراق در آن زمان، قلمداد کردن عمليات رمضان به طوفاني سرخ كه با رمز يا زينب كبري (س) انجام شد، حضور صدام در بين سربازان و نظاميان، فرار سربازان و پناهنده شدن به عنوان اسير به ايران، استفاده از سلاح‌هاي شيميايي توسط رژيم عراق موارد متعددي را بيان کردن است.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران