مقالات

۲- حدیث معرفت به نورانیت امیرالمومنین(ع)


خلاصه :

أَمِیرَالمُؤمِنِینَ(ع): مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ  وَ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ وَ هُوَ الدَّینُ الخَالِصُ

.... أَمِیرَالمُؤمِنِینَ(ع):مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ  وَ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ وَ هُوَ الدَّینُ الخَالِصُ ....

 

.... حضرت علیه السّلام فرمودند: معرفت من به نورانيّت معرفت خداوند عزّوجل است و معرفت خداوند عزّوجل، معرفت من به نورانيّت است و آن دين خالصی است ....

 

خلاصه متن فارسی حدیث معرفت امیرالمومنین به نورانیت

  می گویم: پدرم قُدِّسَ سِرُّه ذکر نموده است که او در کتابی که یکی از محدّث شیعه در فضایل امیرالمومنین علیه السّلام گردآوری نموده،این روایت را دیده است. من نیز آن را در کتابی قدیمی که شامل روایات فراوانی بود، یافتم. گفت: از محمد بن صدقه روایت شده است که تو گفت: ابوذر غفاری از سلمان فارسی -رضی الله عنهما – پرسید که ای ابا عبدالله! معرفت امیرالمؤمنین علیه السّلام به نورانیّت چیست؟ {سلمان} گفت: ای جُندب! بیا برویم تا این را از خود آن حضرت بپرسیم.

     سپس به محل آن حضرت رفتيم و او را نيافتيم. ابوذر گفت: پس به انتظار ايشان مانديم تا آن حضرت آمدند. حضرت فرمودند: چه امری شما را به اينجا کشانده است؟ ابوذر و سلمان گفتند: ای اميرمؤمنان! به نزد شما آمديم تا در مورد معرفتتان به نورانيّت سوال کنيم. حضرت فرمودند: آفرين بر شما دو دوست وفادار به دين خويش که کوتاهی کننده نيستند. به جانم سوگند که آن معرفت بر هر مرد و زن مؤمن واجب است. سپس حضرت علیه السّلام فرمود: ای سلمان و ای جُندب! هر دو عرض کردند: بلی ای اميرمؤمنان!

    حضرت علیه السّلام فرمود :هيچ کس ايمان را به حدّ کمال خويش نمی رساند تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد. پس آنگاه که مرا به اين معرفت شناخت، هر آينه خداوند قلب او را با ايمان آزموده، سينه اش را برای اسلام گشاده ساخته و عارفی روشن بين گرديده است و هر کس که از شناخت آن کوتاهی نمود و به آن نرسيد، شک کننده و ترديدگر است. ای سلمان و ای جُندب!  عرض کردند: بلی یت امير المؤمنان! حضرت علیه السّلام فرمودند: معرفت من به نورانيّت معرفت خداوند عزّوجل است و معرفت خداوند عزّوجل، معرفت من به نورانيّت است و آن دين خالصی است که خداوند دربارهی آن فرمود: « و امر نشدند به چيزی مگر چیزی که خدا را به اخلاص کامل در دين پرستش و  بندگی کندو ازبندگی غير  او روی بر گرداند و نماز به پا دارند و زکات بدهند و اين است دين راست و استوار».

ادامه دارد…

 

        أَقولُ:(1) ذَکَرَ وَالِدِی رَحِمَهُ اللهُ أَنَّهُ رَأَی فِی کِتَابٍ عَتِیقٍ، جَمَعَهُ بَعضُ مُحَدِّثی أَصحاَبِنَا فِی فَضَائِلِ أَمِیرِالمُؤمِنِینَ علیه‏ِ السّلام هَذَا الخبَرَ وَ وَجَدتُهُ أَیضاً فِی کِتابٍ عَتِیقٍ مُشتَمِلٍ عَلَی أَخبَارٍ کَثِیرَةٍ. قَالَ: رُوِیَ عَن مُحَمَّدٍ بنِ صَدَقَةَ أَنَّهُ قَالَ: سَأَلَ أَبُوذَرٍ الغِفَارِیُّ {عن} سَلمَانَ الفَارِسِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنهُمَا یَا أَبَاعَبدِاللهِ مَا مَعرِفَةُ الإِمَامِ أَمِیرَالمُؤمِنِینَ علیه‏ِ السّلام بِالنُّورَانِیَّةِ؟ قَالَ: یَا جُندَبُ(2)! فَامضِ بِنَا حَتَّی نَسأَلَهُ عَن ذَلِکَ،قَالَ: فَأَتَینَاهُ فَلَم نَجِدهُ.

      قَالَ: فَانتَظَرنَاهُ حَتَّی جَاءَ قَالَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ: مَا جَاءَ بِکُمَا؟ قَالَا جِئنَاکَ یَا أَمِیرِالمُؤمِنِینَ نَسأَلُکَ عَن مَعرِفَتِکَ بِالنُّورَانِیَّةِ. قَالَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ: مَرحَبًا بِکُما مِن وَلِیَّینِ مُتَعَاهِدَینِ لِدِینِهِ لَستُمَا بِمُقَصِّرَینِ. لَعَمرِی إِنَّ ذَلِکِ الوَاجِبُ عَلَی کُّلِ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَةٍ؛ثُّمَ قَالَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ: یَا سَلمَانُ وَ یَا جُندَبُ! قَالَا: لَبَّیکَ یَا أَمِیرَالمُؤمِنِینَ.

      قَالَ علیه‏ِ السّلام: إِنَّهُ لَا یَستَکمِلُ أَحَدٌ الإِیمَانَ حَتَّی یَعرِفَنِی کُنهَ مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ، فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَذِهِ المَعرِفَةِ فَقَدِ امتَحَنَ اللهُ قَلبَهُ لِلإِیمَانِ وَ شَرَحَ صَدرَهُ لِلإِسلَامِ وَ صَارَ عَارِفًا مُستَبصِرًا، وَ  مَن قَصَّرَ عَن مَعرِفَةِ ذَلِکَ فَهُوَ شَاکُّ وَ مَرتَابٌ. ییَا سَلمَانُ وَ یَا جُندَبُ! قَالَا: لَبَّیکَ یَا أَمِیرَالمُؤمِنِینَ، قَالَ علیه‏ِ السّلام: مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ  وَ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ وَ هُوَ الدَّینُ الخَالِصُ الَّذِی قَالَ اللهُ تَعَالَی:« وَ مَا اُمِرُوا إِلّا لِیَعبُدُوا اللهَ مُخلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصّلاةَ وَ یُؤتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ القَیِّمَةِ».(3)

 

 

 

متن کامل ترجمه فارسی

حدیث معرفت امیرالمومنین به نورانیت


معرفت به نورانيت اميرالمومنين صلوات الله عليه ابوذر غفاري ازسلمان فارسي سوال كرد معرفت اميرالمومنين «عليه السلام» به نورانيت چگونه است؟ گفت: اي جندب (لقب اباذر) بيا برويم تا ازخود آن حضرت سوال كنيم مي گويد: نزد آن حضرت آمديم و او را نيافتيم درآن جا منتظر مانديم تا تشريف آوردند حضرت فرمود: چه باعث شده كه اينجابياييد ؟ گفتند : آمديم تا از معرفت شما به نورانيت سوال كنيم مولا فرمودند: خوشامديد اي دوستان من كه در دين خود متعهد وپاينده هستيد وكوتاهي نمي كنيد ، وهر آينه دانستن اين مطلب برهرمرد مومن وزن مومنه اي واجب است سپس فرمودند: اي سلمان و اي جندب ايمان كسي كامل نمي گردد تا به حقيقت و نورانيت من معرفت پيدا كند و وقتي چنين شناختي از من پيدا كرد ازكساني مي شود كه خداوند قلب اورا براي ايمان امتحان كرده وسينه اش را براي اسلام گشاده كرده وعارف آگاه شده است وكسيكه دراين گونه معرفت وشناخت كوتاهي كند او درشك وترديد باقي مي ماند اي سلمان و اي جندب شناختن من به نورانيت درحقيقت شناختن خداست وشناخت خدا درحقيقت معرفت من به نورانيت است واين دين خالص است كه خداي سبحان فرموده است: ( وبندگان امر نشدند مگر به اينكه خدا را خالصانه ودرحاليكه دين خود را خالص كرده اند عبادت كنند، نماز را به پادارند وزكات را بپردازند واين ديني است كه از افراط وتفريط به دور ودر حد اعتدال است سوره بينه /5) فرموده است : امر نشديد مگر به نبوت محمد صل الله عليه وآله واين دين سهل وآسان محمديه است بعد درتفسير (يقيموا الصلاة ) فرمود: هركس ولايت مرا به پاداشت نماز را به پاداشته است ،وبه پاداشتن ولايت من سخت ودشوار است كه آن را تحمل نمي كند وطاقت پذيرش آن را نداردمگر فرشته مقرب يا پيغمبر مرسل ويا بنده مومني كه خدا قلب اورا ازايمان امتحان كرده باشد پس فرشته زماني كه مقرب نباشد وپيغمبر مرسل نباشد ومومن هنگامي كه امتحان شده نباشد نمي تواند آن رابپذيرد سلمان عرض كرد: اي اميرالمومنان ،مومن كيست وحدود ايمان چيست؟ آن رابيان فرمائيد تا كاملا بشناسم فرمود: مومن امتحان شده كسي است كه درامور ولايت ما چيزي به او نمي رسد مگر اينكه خدا سينه اش را براي قبول آن باز مي كند وبدون هيچگونه شك وترديدي آن را مي پذيرد . اي ابوذر ، بدان من بنده خدا وخليفه او بر بندگان هستم ، ما را خدا قرارندهيد وآنچه مي خواهيد درفضيلت ما بگوييد وبدانيد به باطن مقامات ما ونهايت آن نخواهيد رسيد خداوند متعال به ما كمالاتي وعناياتي برتر ازآنچه گوينده شما وصف كند يا به قلب يكي از شما خطور كند مرحمت فرموده است ، و وقتي مارا اينگونه شناختيد شما مومن هستيد . سلمان گويد : عرض كردم اي برادررسول خدا ! كسي نماز را به پاداشته كه ولايت شما را بر پاداشته باشد؟ فرمود : بلي اي سلمان : شاهد آن وتصديق اين مطلب ، فرمايش خداوند است كه درقرآن مي فرمايد(واستعينوا بالصبر والصلاة وانها لكبيرة الا علي خاشعين سوره بقره/45) مراد ازصبر دراين آيه شريفه رسول خدا ص است ومقصود ازنماز برپاداشتن ولايت من است ... زيرا ولايت است كه تحمل آن سخت است وفقط خاشعين مي توانند آن را بپذيرند وخاشعين شيعيان عارف وآگاه هستند ودر خارج مي بينيم كه گروههايي مختلف از مرجئه، قدريه، خوارج ، نواصب وغير اينها همگي به محمد ص اقرار واعتراف دارند ودرآن اختلاف ندارند وفقط درباره ولايت من است كه اختلاف كرده اند آن را اكثرا انكار نمودند وجز عده كمي نپذيرفتند كه اين آيه به آن ها اشاره فرموده است... وكسيكه اقراربه ولايت من نداشته باشد اقرار او به نبوت محمد ص سودي برايش ندارد زيرا اين دو فرين يكديگرند به خاطر اينكه نبي اكرم پيغمبر است كه به سوي مردم فرستاده شده وامام وپيشواي آنهاست بعد از او علي امام وپيشواي مردم وجانشين محمد است ... اول ما محمد است ، وسط ما محمد است و آخر ما محمد است پس هركس معرفتش به من كامل باشد او بردين قيم واستوار الهي است ... حضرت فرمود: من ومحمد ص يك نور از نور خدا بوديم آنگاه خداوند اين نور را امر فرمود دونصف گردد به نيمي از آن فرمود محمد باش وبه نصف ديگر آن فرمود : علي باش لذا رسول خدا ص فرمود : علي ازمن است ومن از علي ادا نمي كند از طرف من مگر علي آن هنگامي كه ابوبكر(.....) را براي برائت از مشركين به طرف مكه فرستاد جبرئيل فرود آمد وعرض كرد اي رسول خدا پروردگارت فرموده است آن را خودت يا شخصي از خودت ابلاغ كند مرا به دنبال ابوبكر (....) فرستاد تا اورا برگردانم او به رسول خدا ص عرض كرد : آيا درباره من چيزي نازل شده فرمود : نه ولي اين كار را انجام نمي دهد مگر من يا علي اي سلمان و اي جندب كسيكه شايستگي ندارد دستوري را از طرف رسول خدا ص ابلاغ كند چگونه صلاحيت وامامت پيشوايي مردم را خواهد داشت؟؟؟ اي سلمان و اي جندب .... محمد سخنگو گرديد ومن ساكت ودرهر زماني يكي بايد ناطق وديگري ساكت باشد اي سلمان: محمد ص بيم دهنده گرديد ومن هدايت كننده واين فرمايش خداوند است كه ميفرمايد : ( انما انت منذر ولكل قوم هاد سوره رعد/7) مراد ازمنذر دراين آيه رسول خدا ص ومقصود ازهادي من هستم ..... محمد ص جمع كننده گرديده ومن نشر دهنده محمد ص اختيار دار بهشت گرديده من اختياردار دوزخ : به آن مي گويم اين رابگير وآن را رها كن محمد ص لرزاندن زمين وزلزله گرديد ومن اختياردار صداهاي شديد ورعد وعرّش شدم ومن صاحب لوح محفوظم وخداوند علومي كه درآن است به من الهام نموده است ... محمد ص صاحب دلالت ها وراهنمايي ها شد ومن صاحب معجزات نشانه ها وعلامات شدم محمدص خاتم انبيا گرديد ومن خاتم اوصيا شدم ودرآيه مباركه (الصراط المستقيم سوره حمد/6) من مقصود از صراط المستقيم هستم ومن نبأ عظيم هستم .آن خبر مهمي كه درآن اختلاف كردند درآيه ( النبأ العظيم- الذي هم فيه المختلفون سوره نبأ/2و3) منم وكسي جز درولايت من اختلاف نكرد محمدص صاحب دعوت گرديد كه مردم را به طرف خدا بخواند ومن صاحب شمشير كه سركشان آن ها را نابود كنم محمد پيغمبر مرسل گرديد ومن صاحب امر آن حضرت.... محمدص حجت وبرهان براي مردم اقامه كرد ومن حجت خدا گرديدم خداوند براي من قرارداد آنچه را كه هيچكس از اولين وآخرين ندارد حتي پيغمبران مرسل و فرشتگان مقرب از آن بي بهره اند سپس فرمود : اي سلمان و اي جندب : عرض كردند : بلي اي اميرمومنان عليه السلام فرمود: منم كه نوح را دركشتي به امر پروردگارم آرامش بخشيدم واورابه ساحل رساندم ،منم كه يونس را ازشكم ماهي به اذن خداوند خارج كردم منم كه موسي را ازدرياي نيل به امر خداوندعبور دادم منم كه ابراهيم رااز آتش نجات دادم منم كه نهرها را جاري وچشمه ها را جوشان ودرخت ها را بر جا نهادم ومن عذاب يوم الظله ام (سوره شعرا/189) من ندا كننده ام از محل نزديكي كه جن وانس آن رابشنوند منم كه هر روزصداي جبارين ومنافقين را با لغت خود آن ها مي شنوم . منم خضري كه موسي را تعليم داد ومن معلم سليمان بن داودم من ذوالقرنين ام ومن قدرت پروردگار مي باشم .... اي سلمان و اي جندب : كسيكه ازما بميرد درحقيقت نمرده وكسيكه ازما غائب گردد درحقيقت غائب نيست و كسيكه ازما كشته شود درحقيقت كشته نيست سپس فرمود اي سلمان واي جندب عرض كردند : بلي اي اميرالمومنين عليه السلام فرمود: من فرمان رواي همه مردان مومن وزنان مومنه ازگذشتگان وآيندگان هستم وبه روح عظمت تأييد شدم وبا همه اين اوصاف بنده اي ازبندگان خدا هستم ما را خدا نناميد وسپس آنچه مي خواهيد در فضيلت ما بگوييد وهرچه تلاش كنيد به حقيقت آنچه كه خداوند براي ما قرار داده بلكه به يكدهم از يكدهم آن نخواهيد رسيد به خاطر اينكه ما نشانه هاي خداوراهنمايان وحجت وجانشينان وامينان وپيشوايان ازطرف او هستيم ما چهره زيباي خدا وچشم بيناي او و زبان گوياي او هستيم به سبب ما خداوند بندگانش را عذاب مي كند وبه سبب ما پاداش مي دهد ومارا ازميان خلق خود برگزيده واختيار گردانيده وطاهر كرده واگر كسي چون وچرا كند واعتراض به گزينش پروردگار نمايد به خداوند كافر گشته ومشرك است زيرا ( ازآنچه خدا انجام مي دهد سوال نميشود او مورد بازجويي قرار نمي گيرد بلكه بندگان هستند كه بازخواست مي شوندسوره انبيا/23) سپس حضرت فرمودند: من به اذن پروردگارم مي ميرانم وزنده مي كنم .به اذن او به آنچه مي خوريد وآنچه درخانه هايتان اندوخته مي كنيد خبر مي دهم وآنچه را دردلهايتان پنهان مي كنيد مي دانم وامامان ديگر از فرزندان من اينها را مي دانند وهرگاه دوست داشته باشيد وبخواهيد چنين كاري مي كنند زيرا ما همگي يك حقيقت هستيم . اول ما محمد است وسط ما محمد است وهمه ما محمد هستيم پس بين ما فرق نگذاريد ، ما هرگاه بخواهيم خدا مي خواهد وهرزمان نپسنديم خدا نمي پسندد بدبختي وتمام بدبختي نصيب كسي مي شود كه فضايل ما وخصائص ما وآنچه را كه خدا به ما عنايت كرده انكار كند، زيرا كسيكه چنين كند درحقيقت قدرت خداوند وخواست و مشيت پروردگار را درباره ما نپذيرفته وانكار كرده است اي سلمان و اي جندب خداوند به ما برتر و والاتر وبزرگتر از همه ي اينها عطا كرده است عرض كرديم : اي امير مومنان عليه السلام آن چيست كه بزرگتر از همه اينها است فرمود: پروردگار ما به ما اسم اعظم عطا كرده وبخشيده است كه با آن آسمان ها وزمين وبهشت وجهنم را مي شكافيم ودر مي نورديم به آسمان بالا مي رويم وبه زمين فرود مي آييم به مغرب ميرويم وبه مشرق ميرويم به عرش الهي قدم گذاشته ودرپيشگاه الهي برآن مي نشينيم وهر چيزي حتي آسمان ها ، زمين، خورشيد، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان، جنبندگان، دريا ها، بهشت وجهنم ازما اطاعت مي كنند تمام اينها را خداوند به اسم اعظمي كه به ما آموخت وبه ما اختصاص داد عطا كرده است وبا تمام اين اوصاف ما مي خوريم و مي آشاميم ودرميان بازار ها راه ميرويم واين امور را به امر پروردگارمان انجام مي دهيم وما بندگان با كرامت خداونديم كه اورا به گفتار سبقت نمي گيريم وبه امر وفرمان او عمل مي كنيم ما را معصوم وپاك قرار داد وبر بسياري ازبندگان مومنش برتري بخشيد وما مي گوييم : (حمد وسپاس مخصوص خداوندي است كه ما را هدايت نموده واگر هدايت ولطف الهي نبود به آن راه نمي يافتيم سوره اعراف/43 ) و ( كافرين سزاوار عذاب شدند وعده اي عذاب درباره آنها حتمي است سوره زمر/ 71 ) وآن ها كساني هستند كه آنچه خداوند به ما بخشش واحسان نموده قبول ندارند وانكار مي كنند اي سلمان و اي جندب اين است پاسخ شما كه از معرفت من به نورانيت پرسش نموديد آن را حفظ كنيد ونگهداريد كه باعث رشد وكمال است وهمانا هيچ يك از شيعيان ما به حد بصيرت نمي رسد تا مرا به نورانيت بشناسد و وقتي چنين معرفتي پيدا كرد به حد بصيرت وبلوغ وكمال رسيده ودرميان درياي از علم فرورفته ودرجه اي ازفضل وبرتري را پيموده اند وبر سري از اسرار پروردگار وگنجينه هاي پوشيده او آگاهي يافته اند. 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

1- أقول: ذکر والدی رحمه الله أنه رأی فی کتاب عتیق جمعه بعض محدثی أصحابنا فی فضائل أمیرالمؤمنین علیه‏السلام بهذا الخبر، ووجدته أیظا فی کتاب عتیق مشتمل علی أخبار کثیرة. قال: روی عن محمد بن صدقة أنه قال: سأل أبوذر الغفاری سلمان الفارسی رضی الله عنهما یا أباعبدالله ما معرفة الامام أمیرالمؤمنین علیه‏السلام بالنورانیة؟ قال: یا جندب فامض بنا حتی نسأله عن ذلک، قال: فأتیناه فلم نجده. قال: فانتظرناه حتی جاء قال صلوات الله علیه: ما جاء بکما؟ قالا جئناک یا أمیرالمؤمنین نسألک عن معرفتک بالنورانیة قال صلوات الله علیه: مرحبا بکما من ولیین متعاهدین لدینه لستما بمقصرین، لعمری أن ذلک الواجب علی کل مؤمن ومؤمنة، ثم قال صلوات الله علیه: یاسلمان ویا جندب قالا: لبیک یا أمیرالمؤمنین، قال علیه‏السلام: إنه لا یستکمل أحد الایمان حتی یعرفنی کنه معرفتی بالنورانیة فاذا عرفنی بهذه المعرفة فقد امتحن الله قلبه للایمان وشرح صدره للاسلام وصار عارفا مستبصرا، ومن قصر عن معرفة ذلک فهو شاک ومرتاب، یاسلمان ویا جندب قالا: لبیک یاأمیرالمؤمنین، قال علیه‏السلام: معرفتی بالنورانیة معرفة الله عزوجل [صفحه 2] ومعرفة الله عزوجل معرفتی بالنورانیة وهو الدین الخالص الذی قال الله تعالی:«وما امروا إلا لیعبدوا الله مخلصین له حنفاء ویقیموا الصلاة ویؤتوا الزکاة[1] وذلک دین القیمة». یقول: ماامروا إلا بنبوة محمد صلی الله علیه وآله وسلم وهو الدین الحنیفیة المحمدیة السمحة، وقوله: «یقیمون الصلاة» فمن أقام ولایتی فقد أقام الصلاة وإقامة ولایتی صعب مستصعب لا یحتمله إلا ملک مقرب أو نبی مرسل أو عبدمؤمن امتحن الله قلبه للایمان. فالملک إذا لم یکن مقربا لم یحتمله، والنبی إذا لم یکن مرسلا لم یحتمله والمؤمن إذا لم یکن ممتحنا لم یحتمله، قلت: یا أمیرالمؤمنین من المؤمن وما نهایته وما حده حتی أعرفه؟ قال علیه‏السلام: یابا عبدالله قلت: لبیک یا أخا رسول‏الله، قال: المؤمن الممتحن هو الذی لا یرد من أمرنا إلیه بشئ إلا شرح صدره لقبوله ولم یشک ولم یرتب.[2] . 
اعلم یا باذر أنا عبدالله عزوجل وخلیفته علی عباده لا تجعلونا أربابا وقولوا فی فضلنا ما شئتم فانکم لا تبلغون کنه ما فینا ولا نهایته، فان الله عزوجل قد أعطانا أکبر وأعظم مما یصفه واصفکم أو یخطر علی قلب أحدکم فاذا عرفتمونا هکذا فأنتم المؤمنون. قال سلمان: قلت: یاأخا رسول‏الله ومن أقام الصلاة أقام ولایتک؟ قال: نعم یا سلمان تصدیق ذلک قوله تعالی فی الکتاب العزیز: «واستعینوا بالصبر والصلاة وإنها لکبیرة إلا علی الخاشعین»[3] فالصبر رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم والصلاة إقامة ولایتی، فمنها قال الله تعالی: «وإنها لکبیرة» ولم یقل: وإنهما لکبیرة لان الولایة کبیرة حملها إلا علی الخاشعین، والخاشعون هم الشیعة المستبصرون، وذلک لان [صفحه 3] أهل الاقاویل من المرجئة والقدریة والخوارج وغیرهم من الناصبیة یقرون لمحمد[4] صلی الله علیه وآله لیس بینهم خلاف وهم مختلفون فی ولایتی منکرون لذلک جاحدون بها إلا القلیل. وهم الذین وصفهم الله فی کتابه العزیز فقال: «إنها لکبیرة إلا علی الخاشعین «وقال الله تعالی فی موضع آخر فی کتابه العزیز فی نبوة محمد صلی الله علیه وآله وسلم وفی ولایتی فقال عزوجل: «وبئر معطلة وقصر مشید»[5] فالقصر محمد والبئر المعطلة ولایتی عطلوها وجحدوها، ومن لم یقر بولایتی لم ینفعه الاقرار بنبوة محمد صلی الله علیه وآله وسلم ألا إنهما مقرونان. وذلک أن النبی صلی الله علیه وآله وسلم نبی مرسل وهو إمام الخلق، وعلی من بعده إمام الخلق ووصی محمد صلی الله علیه وآله، کما قال له النبی صلی الله علیه وآله: «أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی» وأولنا محمد وأوسطنا محمد وآخرنا محمد، فمن استکمل معرفتی فهو علی الدین القیم کما قال الله تعالی: «وذلک دین القیمة»[6] وسابین ذلک بعون الله وتوفیقه. یا سلمان ویا جندب قالا: لبیک یا أمیرالمؤمنین صلوات الله علیک. قال: کنت أنا ومحمد نورا واحدا من نور الله عزوجل، فأمر الله تبارک وتعالی ذلک النور أن یشق فقال للنصف: کن محمدا وقال للنصف: کن علیا، فمنها قال رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم: «علی منی وأنا من علی ولا یؤدی عنی إلا علی» وقد وجه أبابکرببراءة إلی مکة فنزل جبرئیل علیه‏السلام فقال: یا محمد قال: لبیک، قال:إن الله یأمرک أن تؤدیها أنت أو رجل عنک، فوجهنی فی استرداد أبی‏بکر فرددته فوجد فی نفسه وقال: یا رسول‏الله أنزل فی القرآن؟ قال: لا ولکن لا یؤدی إلا أنا أو علی. یا سلمان ویا جندب قالا: لبیک یا أخا رسول‏الله، قال علیه‏السلام: من لا یصلح لحمل [صفحه 4] صحیفة یؤدیها عن رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم کیف یصلح للامامة؟ یا سلمان ویا جندب فأنا ورسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم کنا نورا واحدا صار رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم محمد المصطفی، وصرت أنا وصیه المرتضی، وصار محمد الناطق، وصرت أنا الصامت، وإنه لا بد فی کل عصر من الاعصار أن یکون فیه ناطق وصامت، یا سلمان صار محمد المنذر وصرت أنا الهادی، وذلک قوله:عزوجل: «إنما أنت منذر ولکل قوم هاد»[7] فرسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم المنذر وأنا الهادی. «الله یعلم ما تحمل کل انثی وما تغیض الارحام وما تزداد وکل شئ عنده بمقدار عالم الغیب والشهادة الکبیر المتعال سواء منکم من أسر القول ومن جهر به و من هو مستخف باللیل وسارب بالنهار له معقبات من بین یدیه ومن خلفه یحفظونه من أمر الله».[8] . قال: فضرب علیه‏السلام بیده علی الاخری وقال: صار محمد صاحب الجمع وصرت أنا صاحب النشر، وصار محمد صاحب الجنة وصرت أنا صاحب النار، أقول لها: خذی هذا وذری هذا، وصار محمد صلی الله علیه وآله وسلم صاحب الرجفة وصرت أنا صاحب الهدة[9] أناصاحب اللوح المحفوظ ألهمنی الله عزوجل علم ما فیه. نعم یا سلمان ویا جندب وصار محمد یس والقرآن الحکیم،[10] وصار محمد ن والقلم، [11] وصار محمد طه ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی،[12] وصار محمد صاحب الدلالات، وصرت أنا صاحب المعجزات والآیات، وصار محمد خاتم النبیین وصرت [صفحه 5] أنا خاتم الوصیین، وأنا الصراط المستقیم[13] وأنا النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفونولا أحد اختلف إلا فی ولایتی، وصارمحمد صاحب الدعوة وصرت أنا صاحب السیف، وصار محمد نبیا مرسلا وصرت أنا صاحب أمر النبی صلی الله علیه وآله وسلم قال الله عزوجل: «یلقی الروح من أمره علی من یشاء من عباده»[15] وهو روح الله لا یعطیه ولا یلقی هذا الروح إلا علی ملک مقرب أو نبی مرسل أو وصی منتجب، فمن أعطاه الله هذا الروح فقد أبانه من الناس وفوض إلیه القدرة وأحیی الموتی وعلم بما کان وما یکون وسار من المشرق إلی المغرب ومن المغرب إلی المشرق فی لحظة عین، وعلم ما فی الضمائر والقلوب وعلم ما فی السموات والارض. یا سلمان ویا جندب وصار محمد الذکر الذی قال الله عزوجل: «قد أنزل الله إلیکم ذکرا رسولا یتلو علیکم آیات الله»[16] إنی اعطیت علم المنایا والبلایا وفصل الخطاب، واستودعت علم القرآن وما هو کائن إلی یوم القیامة، ومحمد صلی الله علیه وآله وسلم أقام الحجة حجة للناس، وصرت أنا حجة الله عزوجل، جعل الله لی ما لم یجعل لاحد من الاولین والآخرین لا لنبی مرسل ولا لملک مقرب. یا سلمان ویا جندب قالا: لبیک یا أمیرالمؤمنین، قال علیه‏السلام: أنا الذی حملت نوحا فی السفینة بأمر ربی، وأنا الذی أخرجت یونس من بطن الحوت باذن ربی وأنا الذی جاوزت بموسی بن عمران البحر بأمر ربی، وأنا الذی أخرجت إبراهیم من النار باذن ربی، وأنا الذی أجریت أنهارها وفجرت عیونها وغرست أشجارها باذن ربی. وأنا عذاب یوم الظلة، وأنا المنادی من مکان قریب قد سمعه الثقلان: الجن والانس وفهمه قوم. [صفحه 6] إنی لاسمع کل قوم[17] الجبارین والمنافقین بلغاتهم وأنا الخضر عالم موسی وأنا معلم سلیمان بن داود وأنا ذو القرنین وأنا قدرة الله عزوجل. یا سلمان ویا جندب أنا محمد ومحمد أنا وأنا من محمد ومحمد منی، قال الله تعالی: «مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان».[18] . یا سلمان ویا جندب قالا: لبیک یا أمیرالمؤمنین، قال: إن میتنا لم یمت وغائبنا لم یغب وإن قتلانا لن یقتلوا. 
یا سلمان ویا جندب قالا: لبیک صلوات الله علیک، قال: علیه‏السلام: أنا أمیر کل مؤمن ومؤمنة ممن مضی وممن بقی، وایدت بروح العظمة، وإنما أنا عبد من عبیدالله لا تسمونا أربابا وقولوا فی فضلنا ما شئتم فإنکم لن تبلغوا من فضلنا کنه ما جعله الله لنا، ولا معشار العشر. لانا آیات الله ودلائله، وحجج الله وخلفاؤه وامناؤه وأئمته، ووجه الله وعین الله ولسان الله، بنا یعذب الله عباده وبنا یثیب ومن بین خلقه طهرنا واختارنا واصطفانا، ولو قال قائل: لم وکیف وفیم؟ لکفر وأشرک، لانه لا یسأل عما یفعل وهم یسألون. یا سلمان ویا جندب قالا: لبیک یا أمیرالمؤمنین صلوات الله علیک، قال علیه‏السلام: من آمن بما قلت وصدق بما بینت وفسرت وشرحت وأوضحت ونورت وبرهنت فهو مؤمن ممتحن امتحن الله قلبه للایمان وشرح صدره للاسلام وهو عارف مستبصر قد انتهی وبلغ وکمل، ومن شک وعند وجحد ووقف وتحیر وارتاب فهو مقصر وناصب. یا سلمان ویا جندب، قالا: لبیک یا أمیرالمؤمنین صلوات الله علیک، قال علیه‏السلام: أنا احیی وامیت باذن ربی، أنا انبئکم بما تأکلون وما تدخرون فی بیوتکم باذن ربی، وأنا عالم بضمائر قلوبکم والائمة من أولادی علیهم‏السلام یعلمون ویفعلون هذا إذا أحبوا وأرادوا لانا کلنا واحد، أولنا محمد وآخرنا محمد وأوسطنا محمد وکلنا محمد [صفحه 7] فلا تفرقوا بیننا، ونحن إذا شئنا شاء الله وإذا کرهنا کره الله، الویل کل الویل لمن أنکر فضلنا وخصوصیتنا، وما أعطانا الله ربنا لان من أنکر شیئا مما أعطانا الله فقد أنکر قدرة الله عزوجل ومشیته فینا. یا سلمان ویا جندب، قالا: لبیک یا أمیرالمؤمنین صلوات الله علیک، قال علیه‏السلام: لقد أعطانا الله ربنا ما هو أجل وأعظم وأعلی وأکبر من هذا کله قلنا: یا أمیرالمؤمنین ما الذی أعطاکم ما هو أعظم وأجل من هذا کله؟ قال: قد أعطانا ربنا عزوجل علمنا للاسم الاعظم الذی لو شئنا خرقت السماوات والارض والجنة والنار ونعرج به إلی السماء ونهبط به الارض ونغرب ونشرق وننتهی به إلی العرش فنجلس[19] علیه بین یدی الله عزوجل ویطیعنا کل شئ حتی السموات والارض والشمس والقمروالنجوم والجبال والشجر والدواب والبحار والجنة والنار، أعطانا الله ذلک کله بالاسم الاعظم الذی علمنا وخصنا به، ومع هذا کله نأکل ونشرب ونمشی فی الاسواق ونعمل هذه الاشیاء بأمر ربنا ونحن عبادالله المکرمون الذین لا یسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون. 
وجعلنا معصومین مطهرین وفضلنا علی کثیر من عباده المؤمنین، فنحن نقول: الحمد لله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله وحقت کلمة العذاب علی الکافرین، أعنی الجاحدین بکل ما أعطانا الله من الفضل والاحسان، یاسلمان ویا جندب فهذا معرفتی بالنورانیة فتمسک بها راشدا فانه لا یبلغ أحد من شیعتنا حد الاستبصار حتی یعرفنی بالنورانیة فاذا عرفنی بها کان مستبصرا بالغا کاملا قد خاض بحرا من العلم، وارتقی درجه من الفضل، واطلع علی سر من سر الله، ومکنون خزائنه.[20] . 

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران