محتوای درسی

قهرمان ها و ضدقهرمان های شاهنامه را بشناسید


خلاصه :

آشنایی با شخصیت های شاهنامه

زندگینامه حکیم ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی طوسی سال ۳۲۹ هجری قمری درروستای پاژ شهرستان طوس در خراسان دیده به جهان گشود. پژوهشگران سرودن شاهنامه را برپایه شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی میدانند. تنها سروده‌اي که روشن شده از اوست، شاهنامه است.

حکیم ابوالقاسم فردوسی شاهنامه را در ۳۸۴ هجری سه سال پیش از برتخت‌نشستن پادشاه محمود غزنوی، به‌اتمام برد ودر ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری در هفتاد و یک سالگی، تحریر دوم رابه انجام رساند.

سروده‌هاي‌ دیگری نیز به فردوسی منتسب شده‌اند، که بیشترشان بی‌پایه هستند. فردوسی درسال ۴۱۶ هجری قمری، در طوس خراسان از دنیا رفت.

پهلوانان

محبوب ترین های شاهنامه

پهلوانان در شاهنامه شخصیت های مورد علاقه فردوسی هستند، یعنی او تا جایی که می تواند مواظب شان است که خطا نکنند، راه درست بروند، جوانمرد باشند و ... آنها مردمدار و عاشق وطن هستند و البته زور بازویشان، جهان را خیره می کند. اگر گاهی اشتباهی هم بکنند (مثل فرزندکشی در داستان رستم و سهراب) چنان داستان رمانتیک می شود که دلتان برای رستم غنج می رود و بد و بیراه می گویید به سهراب مغرور و افراسیاب مکار!

مسلما محبوب ترین پهلوان و قهرمان فردوسی در شاهنامه خود رستم است اما به جز او افراد دیگری هم وجود دارند. گرشاسب، زال، سام، گودرز، بهرام، قارن، گیو، گردآفرید، سهراب، اسفندیار و ... همه پهلوان شاهنامه هستند.

رستم

مهمترین چهره شاهنامه، محبوب فردوسی و البته ایرانیان، معنی نامش هم پهلوان و دلیر است. در شاهنامه او را بسیار تحویل می گیرند و حتی زایش او را غیر عادی می دانند و می گویند رستم به شکلی که امروز به آن می گویند سزارین (همان رستم زای خودمان) به دنیا آمده.

نیای پدری رستم همگی پشت در پشت پهلوانان اول ایران زمین بودند، بخصوص سام بزرگ که آوازه اش جهانگیر بود. نیای مادری رستم اما چندان خوشنام نبودند! مادر رستم از نژاد ضحاک است. با اینحال رستم چنان آبرویی برای خود و خانواده اش می خرد که کسی یادی از این پیشینه خانوادگی نمی کند.

معروف ترین داستان های شاهنامه حول محور رستم است، مثل داستان رستم و سهراب که درباره کشتن فرزند نادیده رستم است یا داستان رستم و اسفندیار که درباره کشتن اسفندیار رویین تن است که با تحریک دیگران قصد کشتن رستم را می کند. هفت خوان رستم و عاقبت دردناک او که کشته شدن به دست نابرادری اش شغا است هم جزو ماجراهای رستم اند.

قارن (کارن)

فرزند کاوه آهنگر بود و بسیار دلیر، آنقدر که به او می گفتند«قارن رزم زن» به معنی کسی که دائم در حال جنگ است. قارن پهلوان سپاه ایران از فریدون تا کی قباد بود و در حمله اول افراسیاب به ایران تنها مدافع ایران. قارن دختری داشت به نام «ویس» که داستان هایش با رامین را بعدها در منظومه ای عاشقانه به نام «ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی نوشته است.

بیژن

ویژگی اصلی اش به جز دلاوری و پهلوانی، اندکی خیره سری بود! عزیزکرده پدرش گیو هم بود. بیژن با آنکه بسیار دلاور و قوی بود ولی ذهنی عاشق پیشنه و البته نه چندان باهوش داشت، به همین دلیل راحت فریب می خورد. داستان عاشقانه بیژن و منیژه شرح عاشقی بیژن است، آن هم عشق چه کسی؟ منیژه دختر افراسیاب! دشمن قسم خورده ایرانیان.

اسفندیار

او فرزند پادشاه ایران گشتاسب است. در زمان پدر او، زرتشت ظهور می کند و طی ماجراهایی اسفندیار توسط زرتشت رویین تن می شود. در شاهنامه اسفندیار و رستم چند بار به جنگ هم می روند و عاقبت رستم که پهلوان کهنسالی شده، اسفندیار جوان را شکست می دهد چون توسط سیمرغ می فهمد که چشمان اسفندیار رویین نشده و به این خاطر، تیری به چشمان او می زند و برنده می دان می شود.

ضد قهرمانان

منفورتین های شاهنامه

معمولا در همه داستان ها شخصیت هایی هستند که مقابل قهرمان یا قهرمان های اصلی قرار می گیرند و به جذابیت داستان می افزایند. در شاهنامه هم همین اصل رعایت شده و برخی از این ضد قهرمانان چنان خوب شخصیت پردازی شده اند که در ذهن خیلی ها ماندگار مانده اند. انتخاب معروف ترین ضدقهرمان شاهنامه از بین ضحاک و افراسیاب کار دشواری است، هر چند اینها رقبایی مثل سلم، تور، شغا و ... هم دارند.

ضحاک

نماد شر و نفرت، ظلم و سیاهی و تمام آنچه بدی است! پرش مرداس تازی حاکم دشت نیزه وران بود که اتفاقا آدم بدی نبود ولی ضحاک قساوت را تمام می کند، فریب ابلیس (به عنوان شر مطلق) را می خورد و پدرش را می کشد؛ کاری بی سابقه (نماد بی حرمتی در شاهنامه). ضحاک وقتی به تخت ایران زمین می نشیند یک بار دیگر هم فریب ابلیس را می خورد و ماردوش می شود و مغز جوانان را می خورد. عاقبت هم با قیام مردمی کاوه و همراهی فریدون کارش به اتمام می رسد.

افراسیاب

او بزرگترین پادشاه توران است. افراسیاب آنقدر از ایرانیان کینه دارد که به هر بهانه ای به ایران حمله می کند. در اولین حمله اش هم نوذر پادشاه ایران را می کشد و موفق می شود بر تخت شاهی بنشیند و اگر دلاوری قارن و زال و کشواد نبود، ایران از دست رفته بود.

شغاد

او قاتل قهرمان اول شاهنامه، یعنی رستم است. شغاد نابرادری رستم و فرزند زال بود اما از مادری که کنیز او بود، متولد شد. او داماد شاه کابل شده بود ولی همیشه به پهلوانی های رستم حسادت می کرد و همین حسادت آخر سر کار دستش داد و شد قاتل رستم.

غیرانسان ها

عجیب ترین های شاهنامه

موجودات غیرانسانی نقش های فرعی اما گاه مهمی در داستان ها دارند. موجوداتی مختلف، از حیوانات واقعی مثل اسب (رخش، سمند و شبرنگ) بگیرید تا دیو (اکوان دیو و دیو سپید) و اژدها (اژدهات و اژدهای هفت سر) حتی خود ابلیس و ... این موجودات معمولا نقش اول داستان را ندارند اما در برخی داستان ها در نقش هایی بسیار کلیدی ظاهر می شوند.

سیمرغ

معروف ترین قهرمان ها و ضدقهرمان های شاهنامه

پرنده ای عجیب، با ظاهری که ترکیبی است از بال های عقاب، چهره ای شبیه به سگ یا گرگ و پنجه شیر. او از داستان زال وارد شاهنامه می شود؛ وقتی پدر زال با بی مهری فرزندش را رها می کند، سیمرغ او را بزرگ می کند و از آن به بعد سیمرغ راهنمای زال و فرزند او رستم می شود.

سیمرغ با انسان ها صحبت می کند، با آتش زدن یکی از پرهایش پیدا می شود و محل زندگی اش هم البرز کوه است. البته در کتاب های دیگر مثل منطق الطیر عطار، سیمرغ جور دیگری ترسیم شده.

رخش

اسب مخصوص رستم. وقتی رستم به سن و سال جنگ رسید هر اسبی سوار می شد، هیچ کدام نمی توانستند وزن او را تحمل کنند اما ناگهان چوپانی پیدا شد که گفت اسبی دارد که قیمتش خاک ایران است و به شرطی اسب را به او می دهد که ایران را از چنگ تورانیان که آن زمان در اشغال افراسیاب بود، آزاد کند. اینگونه رخش شد یار و همدم رستم، تا جایی که بعضی وقت ها حتی جان او را هم نجات می داد.

پادشاهان

حاکمان شاهنامه

وقتی فریدون (قاتل ضحاک) جهان را میان سه پسرش تقسیم می کند و هر کدام را پادشاه یک قسمت می کند و در واقع تخم اختلاف را در جهان می کارد. شاهنامه داستان خردمندی پادشاهانی چون منوچهر و بی خردانی چون کی کاووس است. هر کدام هم آخر سر برای حفظ میهن دست به دامان پهلوانان می شوند، بخصوص کی کاووس که نماد پادشاه جاهل و مغرور در شاهنامه است.

معروف ترین پادشاه ایرانی شاهنامه جمشید است که البته آخر عمرش دچار غرور می شود و ادعای خدایی می کند! ولی عاقبت اش دو نیم شدن با اره است. پادشاهان معروف در شاهنامه: نوذر، کیخسرو، گشتاسب، پشنگ و ... هستند.

جمشید

او اولین پادشاه سراسری ایران است و مربوط به دوران کاملا اساطیری در شاهنامه. او به مردمان نخستین ساخت پوشش ابریشمی و نخی را یاد می دهد. قبل از او مردم در چادر بودند اما او خشت سازی را به آنها آموزش داد. ساخت ابزار جنگ و فلزات گرانبها و حتی معرفی بوهایی مثل عنبر هم کار اوست.

جمشید آخر سر با دیوان رام شده اش به پرواز درمی آید و روز پروازش را نوروز خوانده و جشن می گیرد. جمشید به نوعی انسان کامل است و حتی فره ایزدی دارد اما بر اثر غرور فره ایزدی اش از بین می رود.

کیخسرو

پادشاه آرمانی شاهنامه، کسی که پس از کی کاووس نادان در ایران، به پادشاهی می رسد. شصت سال حکومت می کند و در این مدت به عدل و داد در کشور حکم می راند. تمام بیگانگان را هم بیرون می کند، انتقام سیاوش را می گیرد. آخر سر هم خودش استعفا می دهد و برای عبادت به غاری می رود.

مردم عادی

مظلوم ترین های شاهنامه

درست است که فردوسی دهقان زاده است ولی کتابش «شاهنامه» است و از نامش پیداست که شرح حوادث شاهان و سرداران و پهلوانان است؛ پس عملا جایی برای مردم عادی نیست. با اینکه فردوسی تقریبا کاری به عوام الناس نداشته اما در داستان ضحاک (به عنوان نماد ظلم مطلق) ناگهان شخصیتی را خلق می کند که از دل مردم است و تمام صفات مردمی بودن را دارد و علیه نماد ظلم قیام می کند. کاوه آهنگر اصلی ترین نماد مردم در شاهنامه است.

کاوه آهنگر

آهنگری ساده دل در روزگار ضحاک. زمانی که پسرانش به دستور ضحاک برای خورده شدن مغزهایشان دستگیر شدند، کاوه عصبانی شد و شورید و این مقدمه قیام کاوه شد. کاوه پیشبند چرمی آهنگری خود را بر سر نیزه ای کرد و همان شد علم مخالفت با ظلم ضحاک.

وقتی مردم از قیام کاوه آگاه می شوند، دسته دسته به او می پیوندند. در این بین فریدون هم که مترصد فرصتی برای قیام است به کاوه می پیوندد.

فردوسی درباره کاوه بعد شکست ضحاک سکوت کرده ولی به این موضوع اشاره کرده که از او دو پسر باقی مانده به نام های قارن و قباد که از پهلوانان بزرگ ایران زمین بودند و در دوران منوچهر و نوذر در سپاه ایران می جنگیدند. قباد به دست بارمان، سردار افراسیاب کشته می شود.

دیگران

هرکول

نام آورترین اسطوره یونان. فرزند زئوس است. او در قدرت نظیر ندارد، به طوری که وقتی در گهواره بود دو مار را خفه کرد و در سنین نوجوانی توانست شیری را از پا درآورد.

سهراب

فرزند رستم شاهنامه است که از کودکی از پدر دور افتاده و در بزرگسالی به دنبال او به ایران می آید اما آن دو بدون اینکه بدانند چه نسبتی دارند روبروی هم قرار می گیرند و سهراب به دست رستم کشته می شود.

ایشتار

او یکی از الهه های باستانی است که با جنگ و حاصلخیزی مرتبط است. در اسطوره ها او را ایزدبانوی نشاط و عشق نیز می دانند. ایشار کسی است که به گیلکمش ابراز علاقه می کند اما گیلکمش عشق او را نمی پذیرد.

آشیل

اسطوره یونانی که مثل اسفندیار رویین تن بود اما با این تفاوت که پاشنه پای او رویین نشده بود. بسیاری آشیل را بزرگترین جنگجوی اساطیر باستان می دانند که سرانجام در جریان جنگ تروا کشته شد.

پری

پری در باورهای باستانی موجودی اهریمنی است که با صورت زنی فریبنده ظاهر و با زیبایی اش باعث گمراهی قهرمان ها می شود.

پرومته

پرومته از طرف زئوس مامور بود تا همه چیز را به انسان بدهد جز آتش اما چون عاشق انسان ها بود، دور از چشم زئوس آتش را هم به انسان داد. وقتی خبر به زئوس رسید او را به قلعه قاف برد و عقابی را فرستاد تا جگر او را بخورد.

کنون من ز ترکان جنگ آوران
فراز آورم لشکری بی کران

برانگیزم از گاه کاووس را
از ایران ببرّم پی طوس را

به رستم دهم تخت و گرز و کلاه
نشانمش بر گاه کاووس شاه

از ایران به توران شوم جنگ جوی
ابا شاه روی اندر آرم بروی

بگیرم سر تخت افراسیاب
سر نیزه بگذارم از آفتاب

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران