آموزش

گلچین ۳ روایت از داستان راستان

داستان راستان

اثر شهید مطهری


خلاصه :

گلچین ۳ روایت از داستان راستان(شهید مطهری)

باسمه تعالی
گلچین 3 روایت از کتاب داستان راستان
متفکر شهید استاد مرتضی مطهری 
گرد آورنده:محمدجواد علایی
قسمت1
امام باقر(ع)ومسیحی
محمد ابن علی ابن الحسین علیه السلام که لقبشان ((باقر)) بود و امام پنجم بودند و معنای لقبشان به معنای ((شکافنده بود)) . به همین علت به آن حضرت ((باقرالعلوم)) میگفتند که به معنای شکافنده علوم یا علم ها بوده است. 
روزی از روزخدا یک فرد مسیحی به صورت توهین آمیز و استهزاء  کلمه باقر  را تصحیف کرد به کلمه ((بقر)) و به امام بزرگوار گفت:انت بقر(یعنی تو گاوی)
امام بدون آنکه واکنش عصبانیت و حشمگینی از خودشان نشان دهند فرمودند:نه من گاو نیستم و من باقر هستم.
مسیحی:شغل مادر تو  آشپز بوده
امام:بله شغلش این بوده ولی این که عار و ننگی محسوب نمی شود.
مسیحی:مادرت شیاه/بی شرم و بد زبان بوده(به صورت توهین و دروغ)
نکته:مادر حضرت امام باقر(ع) فرزند امام حسن(ع) بوده و پدرایشان امام سجاد(ع) بوده و هیچ یک از خاندان پیامبر نژاد سیاه را نداشتند.
امام:اگر مادر من همچین القابی را داشته خدا او را بیامرزد و اگر هم نیست خداوند تو را بیامرزد.
مرد مسیحی با نگاه کردن رفتار امام(علیه السلام) یک انقلابی در وجودش اتفاق افتاد و بعدا آن مرد مسیحی مسلمان شد
نتیجه:هرگاه فردی به ما توهین کرد ما با فکر کردن و آرامش خود نظر اورا تغییر دهیم .
ابن سینا و ابن مسکویه
در زمان ابن سینا که هنوز به سن 20 سالگی نرسیده بود علوم زمان خود را فرا گرفت.
روزی ابن سینا به پیش ابوعلی مسکویه رفت و با غرور و تکبر در وسط مجلس او گردویی را برد و گفت: مساحت  این گردو را حساب کن.
ابوعلی مسکویه کتابطهارت الاعراق(کتبی درباره علم و اخلاق و تربیت) را به اوداد و گفت: تو اول این را یاد بگیر بعدا من مساحت گردو را برای تو حساب میکنم 
ابن سینا با شرم ساری از او معذرت خواست و از او به خاطر درس اخلاقش تشکر کرد.
نتیجه:هیچ گاه برای کمی یادگرفتن مغرور نشویم حتی اگر یک فردی مثل ابن سینا باشیم
تازه مسلمان
دو همسایه که یکی مسلمان و دیگری نصرانی با هم بودند و آن مسلمان به قدری از اسلام تعریف کرده بود که اورا هم مسلمان کرد.
شبی آن مسلمان درب آن تازه مسلمان را زد و اورا از خواب ناز بیدار کرد.
تازه مسلمان گفت:چه شده؟توچه کسی هستی؟
مسلمان:من فلان شخص هستم بیا برویم مسجد برای نماز شب.
او قبول کرد که برود و آن دو نمازشان را خواندند و سپس مسلمان گفت:نافله آن بسیار ثواب دارد همچنین تعقیب آن.
تازه مسلمان قبول کرد.
پس از اتمام تعقیب و نافله مسلمان گفت روزه گرفتن در این روز ثواب بسیار زیادی دارد و بیا پس از روزه گرفتن تا نماز ظهر و عصر (همچنین در زمانشان) بمانیم تا وقت افطار برسد.
تازه مسلمان قبول کرد و تا شب فردا بیدار ماند و عبادت کرد.
صبح فردایش مسلمان دوباره به نزد او رفت و دوباره اورا صدا زد و گفت بیا یرویم:برای عبادت.
تازه مسلمان با خشمگینی گفت:من دیگر مسلمان نیستم و اسلام جدا می شوم
پس از اینکه امام صادق این روایت را بیان کردند برای اصحاب خودشان فرمودند:بنابراین آن مرد عابد سختگیر پس از فقیر کردن و انداختن از کار و زندگی آن شخص اورا از اسلام دور کرد.
هر چیزی یک ظرفیتی وجود دارد حتی عبادت! انسان باید کار کند و زندگی خود را مدیریت کند و کار کردن هم یک نوع عبادت است.
آیا نمی دانید که روش سیاست اموی بر سختگیری و عنف و شدت است ولی راه و روش ما بر نرمی و مدارا و حسن معاشرت و به دست آوردن دلهاست؟
نتیجه: هر چیزی یک حدی دارد حتی عبادت!
اگر بخواهیم کسی را به دین اسلام نزدیک کنیم و اورا مسلمان کنیم باید از راه نرمی و مدارا کردن با او این کار را انجام دهیم دهیم.
باتشکر موفق و پیروز باشد
در پناه حق

 

باسمه تعالی
پوزش برای دیر گذاشتن مطلب.
این تازه شروع کار است در هفته های آینده کتاب های سیره پیشوایان(به صورت خلاصه)/یک دقیقه سکوت/نپتون دورترین غول و ... را به صورت های مختلف(مانند صوت و تصویر و ...) بگذارم
با عرض پوزش و عذر خواهی موفق و پیروز با شید

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

۳ سال پیش
احسنت .عالي

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران