دلنوشت

نمازگزاران نادان

یک داستان کوتاه

روایتی آموزنده و طنز از چند نفر


خلاصه :

یک داستان کوتاه و آموزنده از افرادی که دایما در کار دیگران دقت داشته و ایراد از کار دیگران میگیرند و توجهی نسبت به رفتار و اعمال خود ندارند و عیب جویی از کار دیگران میکنند

بسم الله الرحمن الرحیم

نمازگزاران نادان

 

  چهار نفر به مسجد رفتند و مشغول نماز شدند در این هنگام,موذن وارد مسجد شد.اولی گفت: (مگر وقت اذان شده؟)

دومی گفت:(تو در نماز سخن گفتی,نمازت باطل شد.)

سومی به دومی گفت:(چرا حرف زدی؟نماز خودت هم باطل شد.)

چهارمی گفت:(خدا را شکر که من,مانند آن سه نفر سخن نگفتم و نمازم باطل نشد.)

 

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.


پسران

دختران