مقالات
آشنایی با
مدرسه طبیعت
آشنایی با مفهوم مدرسه طبیعت
خلاصه :
انسان قبل از ورود به دنیای متمدن که در آن کشاورزی، صنعت، علم، فلسفه، ادب، هنر و غیره وجه چیرهی زندگی او در سراسر این کره شود، برای میلیونها سال به عنوان شکارچی- گردآورنده در نوعی از زیستگاه در آفریقا زیسته است که از آن تحت عنوان ساوان یاد میشود. سرزمینی که درختانش با فاصله از هم است، بین آنها را علف میپوشاند و اینجا و آنجا در آن بیشههایی از درختچهها و بوتههای بلندتر روییده است. از قدیمیترین تاریخ خروج ما از آفریقا و انتشار در سراسر جهان بیش از ۵۰ هزار سال و از ترک شیوه زندگی شکارچی-گردآورندگی و ورود به تمدن بیش از پانزده هزار سال نمیگذرد.در واقع بر اساس زمانبندیهای تکاملی انگار انسان همین دیروز از فضای زندگی پیشینیاش وارد تمدن شده است. اما نکته درخور توجه آن است که انسان هنوز آن زیستگاه را به قوت در خود دارد و روحیه، رفتار و زیباشناسیاش به شدت تحت تاثیر آن است. پارکها، قصرها و معابد در چنین چشماندازهایی برپا میشوند. انسان هر وقت به جنگل رسیده است چندان درخت بریده و در مرتع چندان درخت کاشته است که دوباره ساوان را باز تولید کند، مزارع نه یک کشتزار ساده بلکه یک ساوان است، چنین حافظهیی از زیستگاه از کجا میآید؟ این بحثی مفصل است، اما همینقدر اشاره میشود که در ما و بسیاری از جانوران حک شدن خصوصیات زیستگاهی محدود به دوران کودکی است اما تاثیر آن برای همهی عمر ماندگار میماند. کودک انسان تا سنین ١١، ١٢ سالگی به خصوصیات معینی از طبیعت پیرامون که رگههایی از شباهت به زیستگاه اجدادی داشته باشد گرایشهای مثبت و منفی نشان میدهد، مثلا به حرکت آب، باد، ابر، موج، درختان و حیوانات توجه ذاتی دارد، از ارتفاع، تاریکی، موجودات مار-مانند و عنکبوت میترسد، از مردار و چیزهای متعفن پرهیز میکند و چشماندازهای پرگل با درختان فاصلهدار تپه ماهوری که آب در منظرش باشد و دوردستهایش را بتوان دید، یعنی چیزی شبیه به همان سرزمین اجدادی را خوش دارد. اما این گرایشهای ذاتی هنوز گنگ و نادقیقاند و شکل نهایی خود را در ترکیب با تجربیات بزرگسالان همراه، یعنی والدین یا مربیان، پیدا میکنند. نتیجهی این ترکیب آن میشود که کودک، بسته به واکنش همراهان بزرگسالش نسبت به این عناصر طبیعت، در آینده فردی علاقمند به محیطهای بیرون، دوستدار گیاهان و حیوانات، خلاق، ریسکپذیر و آماده برای تجارب مختلف باشد و از چیزی ترس یا پرهیز غیرمتعارف نداشته باشد و یا اینکه گریزان از طبیعت، محافظهکار و ریسکگریز و بیش از حد محتاط باشد و از هر جنبندهیی پرهیز کند. باید در نظر داشت که این یک دوره حساس و گذرا با تأثیر ماندگار است. کودک در این بازهی سنی به لحاظ زیستشناختی گرایش به سمت عناصر مختلف طبیعت و شناخت آنها دارد.
اهمیت درک این دوره و پرداختن به آن وقتی روشن میشود که بدانیم تکوین و تحقق تمام استعدادهای حسی، حرکتی، عاطفی و شناختی کودک در گرو تعامل مداوم، مستقیم، مستمر، ملموس و واقعی (و نه مجازی) با عناصر طبیعت در این بازهی زمانی است. آنگاه است که اهمیت بنیادین موضوع رابطهی کودک و طبیعت روشن میشود. یکی از شروط آنکه نسل آینده نسلی خلاق، فعال، شادمان و علاقمند به طبیعت و محیط پیرامون خود باشد آن است که کودکان در بازهی زمانی پیش گفته طبیعت را تجربه کنند. این تجربه میباید خودانگیخته، سرخوشانه، خیالپردازانه و با کمترین محدودیتها باشد. کودکان در گروههای سنی و جنسی مختلف در طبیعت در حین بازی به تخیلات خویش جامهی عمل بپوشند، تبادل تجربه کنند، مهارتهای زندگی را فرا بگیرند و سازگاری و مهارتهای اجتماعی خود را در خلال بازیهای جمعی توسعه دهند. در این تجربه، یادگیری میبایست از طریق عمل خودِ کودکان بوده و آموزش کلاسیک توسط بزرگسالان در حداقل خویش محدود باشد چرا که هر آموزشی در این دورهی حساس بر خلاقیت کودکان پیشدستی میکند.
تجربه طبیعت در گذشته و حال
در کشور ما تا همین چندی پیش نیز اکثر مردم کودکی خویش را در محیطهای روستایی و شهرهای کوچک میگذراندند که در آن شرایط دسترسی مداوم به محیطهای طبیعی آسان بود، محله کانون فعالیتهای روزانه کودکان بود و وقت کودکان عمدتا به بازیهای فردی و جمعی، کاوش و تخیل میگذشت. چنین تجربهای به کودکان اجازه میداد خلاق و شادمان باقی بمانند و در حوزههای گوناگون، توانا در حل مسئله و دارای مهارتهای متنوع باشند.
امروزه در مدت زمانی کوتاه جمع کثیری از مردم ایران ساکن شهرهای بزرگ و کلان شهرها شدهاند، سبک زندگی افراد تغییرات عمدهای کرده است و شرایطی برای کودکان امروزی رقم خورده است که میتوان به چند نمونه از آن اشاره کرد:
- خانواده کوچک شده و کودکان اغلب در خانه همبازی ندارند.
- محله کارکرد خود را تا حدود زیادی از دست داده و خانوادهها به دلیل ملاحظات گوناگون ایمنی، امنیتی و تربیتی فرصتهای کمتری برای فعالیتها و بازیهای آزادانه فرزندشان فراهم میکنند.
- مدرسه اغلب فضای کوچکی است که امکان تعاملات متنوع و چندجانبه در ابعاد گوناگون را از کودکان سلب میکند.
- فضاهای طبیعی چندان از شهرها فاصله گرفته است که دسترسی به آنها برای کودکان دشوار شده است.
- تلویزیون و شیوع و وفور بازیها و سرگرمیهای مجازی نیز باقیماندهی فرصت کودکان را به خود اختصاص داده و زمانی برای تجربه طبیعت باقی نگذاشته است.
نتیجه همه این تحولات محروم ماندن کودکان از تجربه طبیعت و تجارب اجتماعی مرتبط با آن است و امروزه پیآمدهای ناگوار آن به صورت کاهش تمرکز، کاهش مهارتهای فیزیکی و سازگاریهای اجتماعی، افسردگیها و بیانگیزگیها، افزایش شدید آنچه تحت عنوان بیش فعالی برچسب میخورد و بسیاری ناهنجاریهای دیگر بروز معناداری پیدا کرده است.
ادامه این وضعیت، شرایط باخت-باختی خواهد بود که از یک سو گریبان نسل آینده را خواهد گرفت و از سوی دیگر طبیعت و محیط زیست را به قهقرا خواهد برد، چرا که کودکان بریده از طبیعت در فردای بزرگسالی علاقهای به محیطهای بیرون نخواهند داشت و در جامعهای که شهروندانش عاشق طبیعت و حساس به سرنوشت آن نباشند، چگونه میخواهند برای حفظ و بهبود آن بکوشند؟
اگر در کودکی انگیزه و توانایی کافی برای درک مفاهیم مربوط به طبیعت و عشق به آن در کودکان ایجاد نشود، در بزرگسالی هر اندازه آموزش در این زمینهها داده شود، از آنها شهروندانی متعهد و فعال در عرصه طبیعت نخواهد ساخت؛ آگاه شاید ولی فعال نه.
راهحل کدام است؟
به عنوان راهحلی برای برون رفت از این چالش میتوان مفهوم مدرسه طبیعت را معرفی کرد. مدرسه طبیعت یعنی فراهم کردن گستردهیِ امکان آزادِ با هم بودن و بودنِ در طبیعت برای کودکان تا ۱۲ سال. مدرسه طبیعت میتواند هر جایی باشد که این نیاز را برآورده کند.
آنچه مدرسه طبیعت میخواهد آنست که:
- میخواهد امکان بازی، تخیل و کاوش شادمانه و رها برای کودکان در محیطی امن و سالم فراهم شود.
- به تحقق استعدادهای حسی، حرکتی، عاطفی و شناختی کودکان از طریق فراهم آوردن امکانات لازم کمک گردد.
- میخواهد مهارتها و سازگاریهای اجتماعی آنان از طریق بازیها و فعالیتهای جمعی در طبیعت تقویت شود.
- میخواهد عشق به طبیعت در نهاد کودکان پرورده شود.
و از این طریق به تربیت نسلی از شهروندان خلاق، سرزنده و شایستهی زمین کمک گردد.
اما آنچه مدرسه طبیعت نمیخواهد آنست که:
- نمیخواهد کودکان در زمینه طبیعت و محیطزیست آموزش ببینند. معلوم شده که اینگونه آموزشها در رویکرد و رفتار بزرگسالی آنها نسبت به محیطزیست تاثیر معنیدار ندارد. به کودکان همانقدر میتوان چنین آموزشهایی را داد که به ضبط صوت.
- نمیخواهد به کودکان مفاهیم انتزاعی نظیر گرم شدن زمین، کاهش تنوع زیستی، آلودگی و نظیر آن گفته شود. کودکان در این سنین قدرت درک مفاهیم انتزاعی را ندارند.
- نمیخواهد کودکان در معرض اخبار ناگوار نظیر شکار، کشتار، از بین رفتن جنگلها و امثال آن قرار بگیرند. کودکان تحمل هضم اینگونه اخبار ناگوار را ندارند و واکنش طبیعی آنها ترس، یاس و دوری از طبیعت خواهد بود.
سیدحسن رحیمی(ساداتی)
۷ سال پیش
غلامرضا فارسیجانی
۷ سال پیش