رویدادهای عمومی
۱
شب زمستانی با خانواده
خلاصه :
......یک روز زمستانی با خانواده به پارک سر کوچه رفتیم ومن یک گوله برف زیرپالتو ام قایم کرده بودم بدون این که کسی بفهمد وان موقع ایکه به پارک رسیدیم من تابیایم که گوله برف را به پدرم پرتاب
کنم ودیدم که ان ها زرنگ تر از من بودند زود تر از من یک گوله برفی را که خیلی خیلی بزرگ بود را به من پرتاب کرد
مریم علیعسگری
۶ سال پیش
محیا
۶ سال پیش
محیا
۶ سال پیش
فاطمه مرداسی
۶ سال پیش