رویدادهای عمومی

شب زمستانی با خانواده


خلاصه :

......

یک روز زمستانی با خانواده به پارک سر کوچه رفتیم ومن یک گوله برف زیرپالتو ام قایم کرده بودم بدون این که کسی بفهمد وان موقع ایکه به پارک رسیدیم من تابیایم که گوله برف را به پدرم پرتاب

kiss

heartکنم ودیدم که ان ها زرنگ تر از من بودند زود تر از من یک گوله برفی را که خیلی خیلی بزرگ بود را به من پرتاب کردheart

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران