
دلنوشت
شهدای اسلام
شهدای اسلام فصل ۱ قسمت ۵
خلاصه :
فرمانده ی گمنام عملیات کربلای ۵شهدای اسلام قسمت 5" شهید داور یسری "
شهید یسری در بیست و هشتمین روز از فروردین ماه سال ۱۳۳۲ در یک خانواده اردبیلی قدم به دنیا گذاشت و“داور” نام گرفت. او دوران کودکیاش را در کانون پر مهر و سرشار از محبت خانواده در تهران گذراند و پس از مدتی به زادگاهش برگشته و تحصیلاتش را در آنجا به پایان رساند. زمانی که مشغول به تحصیل در دوره دبیرستان بود، برای تأمین هزینه تحصیلش مشغول به کار در قنادی شد. پس از اتمام دوران تحصیل برای خدمت سربازیاش سیستان و بلوچستان را انتخاب کرد و در آنجا جهت آموزش های مذهبی و مباحث سیاسی بین مردم، جلسات شبانه برقرار میکرد. شهید یسری در سالهای بعد دوره کارآموزی متالوژی ذوب آهن اصفهان را میگذراند و بلافاصله شجاعانه وارد صحنه مبارزه شد و مخالفت خود را با مفاسد رژیم آشکارا اعلام کرد و پرده از این مفاسد برداشت. وی در سال ۵۳ مسئول گروه نظامی مؤتلفه اسلامی گشت. و پس از مدتی به علت شرکت در حادثه انفجار یکی از مراکز فساد اصفهان توسط ساواک دستگیر شد و به زندان افتادۀ، اما در آنجا نیز شرایط را مساعد دید تا به مبارزات خود بر ضد رژیم ادامه داده و فعالیتهای انقلابی خود را در آنجا نیز گسترش دهد. در آنجا مسئول گروه برنامهریزی برادران انقلابی و مسلمان گردید. داور که از مرکز آموزش متالوژی اخراج شده بود، در بهمن ۱۳۵۷ به فرماندهی گروه ضربت کمیته انقلاب اسلامی منصوب شد و چندین مرتبه به همراه دکتر مصطفی چمران به یاری برادران مسلمان خود در لبنان و فلسطین رفت. هنگامی که به میهن بازگشت به عضویت شورای فرماندهی پادگان “مسعودآباد” درآمد. وی با شرکت در چندین عملیات در مبارزه با رژیم عراق از چند ناحیه مجروح شد. در سال ۱۳۶۲ مسئولیت فرماندهی سپاه پاسداران اردبیل را به او سپردند و پس از مدتی عضو دفتر نمایندگی ولی فقیه در ستاد مرکزی سپاه و مسئول دفتر پیگیری فرمایشات حضرت امام (س) شد. پدرش خوب به یاد دارد آخرین نماز جمعه ، دی ماه سال ۶۵ را که به همراه داور در نماز شرکت کردند و او از پدر خواست برای او دعا کند تا به جمع شهیدان بپیوندد. در همان روز باز به جبهه بازگشت. چند روزی بیشتر نگذشت که دعای پدر در حق پسر مستجاب و داور در بیست و هفتم دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای۵، هنگام منطقه شلمچه در عملیات تخلیه شهدا از خط مقدم به پشت جبهه با اصابت ترکشی به جمجمهاش به جمع اصحاب مولایش حسین (ع) پیوست و شهد را شهادت نوشید.
وصیت نامه
“ای زمان بهپاخیز و واژه ی عظیم “شهادت” را در صحنه بزرگ طبیعت به یادگار اعصار بنویس. مگر ندیدی که امام علی (ع) چگونه عاشقانه در محراب عشق به گروه شهادت دهندگان تاریخ پیوست؟ مگر ندیدی که امام حسین (ع) چگونه برای شهادت، با تمام عزیزان خود به کربلا آمد؟ … مگر نه این است که خون، بهای اندکی است که شهید در قبال حق و حریت میپردازد تا پرچم توحید را بر فراز قله انسانیت و بر اعلاء درجه بشریت به اهتزاز درآورد؟ مادرم اگر توفیق شهادت نصیبم شد، اشک مریز. زیرا که فرزندت فرمان پسر زهرا (س) و حسین زمان “امام خمینی” را لبیک گفته است. برادران تنی و مخصوصاً دینیام!: “همیشه سعی کنید شیفته رهروان اسلام و مردان خدا و شهدای همیشه جاوید تاریخ اسلام باشید که با اعمال و رفتارشان توانستند بعد از چهارده قرن، خون اسلام را همچنان در رگها گرم نگه داشته و قلبها را در راه خدا و پیامبرش به تپش درآوردند. ای خواهرانم و ای همسر و همسنگرم! با توجه به اینکه حجاب، لباس رزم زن مسلمان است که تمام نقشههای شوم استعمارگران و خونخواران شرق و غرب را نقش بر آب کرده، سعی کنید حجاب اسلامی را رعایت کرده، قرآن را یاد بگیرید و به دیگران بیاموزید.
وعده بعدی ما : پنجشنبه ها و جمعه ها
یاعلی
هدی مروتی
پارسال
یسرا شیخ طاهری
پارسال