معرفی

شماره ۶

گزارش فعالیت کلاس فکرانه ( گفتگو ) ۶


خلاصه :

گزارش هفتگی فعالیت‌های کلاس فکرانه خدمت شما عزیزان ارائه می گردد.

بازی فکری

عنوان : بازی شعبده باز ، بازی کاپوچین 

اهداف:  توجه و تمرکز، سرعت عمل، الگوسازی،هوش اجتماعی

اصول پیش دبستان: مهارت های ذهنی 

اصول روش میزان:  اصل یادگیری مبتنی بر تلاش ، اصل کار گروهی

روش اجرا بازی شعبده باز:

برای شروع بازی شعبده باز به هر یک از بازیکنان یک دست وسایل شعبده‌بازی داده می‌شود و کارت‌های بازی به پشت در وسط قرار می‌گیرد. یکی از بازیکنان کارتی را رو می‌کند و همه‌ی بازیکنان به سرعت وسایل خود را طبق کارت طوری روی هم می‌چینند که: وسایل رنگی روی کارت دیده شوند، وسایل خاکستری دیده نشود و از وسایلی که در کارت نیست، استفاده نشود. کسی که زودتر از همه وسایلش را طبق کارت بچیند، کارت را به عنوان امتیاز برای خود برمی‌دارد و کارت بعدی را رو می‌کند.

 

روش اجرا بازی کاپوچین:

یک بازی فکری و کارتی پر از رنگ و زنگ و خنده و هیجان! فنجان‌های رنگ و وارنگ «کاپوچین» همه‌ی آن چیزی است که برای ساختن یک دنیای شاد و خیال‌انگیز لازم دارید. فقط باید سریع باشید و با رنگ‌هایی که در اختیار دارید، تصاویر توی کارت‌های بازی را از نو بسازید. و البته باید دقیق باشید و تیزبین!

 

«کاپوچین» یک بازی رومیزی سرعتی است؛ چون باید قبل از بقیه با لیوانک‌هایی که در دست دارید ترکیب مناسبی بسازید و زنگ را به صدا دربیاورید. در عین حال یک بازی تمرکزی است؛ چون باید دقت کنید که ترکیبی که با لیوان ها می سازید مشابه ترکیبی باشد که روی کارت موجود است!

 

قصه گویی

اهداف: افزایش دقت و تمرکز در شنیدار ،  محبت و دوستی ، نا امید نشدن مهارت های اجتماعی 

بیان داستان باشگاه دوستی

خلاصه داستان : یک روز اردک می خواست دوستانی را برای خود پیدا کند تصمیم گرفت به باشگاه شیرها برود و عضو شود آقای شیر گفت کسی که میخواهد عضو باشگاه ما شود باید بتواند مثل شیرها نعره بزند اردک یک نعره زد : غررررکوئک شیر گفت شما شرایط عضویت در باشگاه ما رو ندارید اردک رفت تا عضو باشگاه مارها شود مار گفت تو که دست وپا داری چه جوری میخواهی عضو باشگاه بشی؟ حالاکه بال داری لااقل یک هیس ماری بکش اردک گفت هیسس کوئک 

مار گفت شما نمی توانی عضو باشگاه ما بشی 

اردک رفت تا عضو باشگاه فیل ها شود 

فیل خیلی سریع یک سری جملات را بیان کرد و گفت باید حافظه ی قوی داشته باشی اردک گفت من که نفهمیدم چی گفتید فیل گفت لا اقل مثل من شیپور بکش فیل شیپوری کشید و  باشگاه بهم ریخت اردک شیپور کشید ولی شیپور او مثل فیل نبود اردک تصمیم گرفت خودش یک باشگاه بزند یک روز لاکپشت آمد که عضو باشگاه اردک بشود اردک گفت  که می‌توانی با من دوست بشی لاکپشت گفت بله چه قدر هم خوب از این به بعد حیوان های زیادی عضو باشگاه اردک شدند و اسم باشگاه از من به ما تغییر یافت و  حیوان ها در کنار هم شادی کردند.  

حواس پنجگانه

عنوان: حس لامسه

اهداف: شناخت و تقویت حس لامسه

اصول روش میزان: یادگیری مبتنی بر تلاش

 

روش اجرا: 

در شروع کلاس برای آشنایی و درک بیشتر حس لامسه (حواس پنجگانه) تعدادی وسیله مختلف در اختیار نوآموزان قرار داده شد تا آنها را لمس کنند و با مفهوم زبری،نرمی،صافی و تیزی و ... آشنا شوند.

در ادامه با نو آموزان بازی نبین و لمس کن انجام شد که در این بازی در مقابل بچه ها جعبه ای قرار دارد که دست های خود را در داخل جعبه قرار می دهند تا نتوانند وسیله ها را ببینند.

بازی اول تعدادی حیوان پلاستیکی به نوآموز داده می شد تا با لمس کردند نوع حیوان را حدس بزنند.

بازی دوم از آنها خواسته می شدتا شکل های مختلف ستاره،دایره و ماه را در صفحه مخصوص خود قرار دهند،اهداف این بازی تقویت و شناخت حواس پنجگانه است که یکی از مهمترین اصول پیش دبستان می باشد .

 

بازی جابه جایی

اهداف: تقویت حافظه ، دقت و تمرکز 

اصول پیش دبستان: توسعه توانایی های ذهنی 

اصول روش میزان: اصل کار گروهی ، یادگیری مبتنی بر تلاش

 

روش اجرا:

 

دقت تمرکز و تقویت حافظه یکی از اهداف مهم در اصل توسعه ی مهارت های ذهنی در پیش دبستان و کلاس فکرانه می باشد که در این بازی ابتدا از نوآموز خواسته می شود که با دقت و تمرکز به جای وسایل کلاس و نواموزان خوب نگاه کنند و به ذهن خود بسپارد و از کلاس خارج شود.

 

در مرحله بعد مربی  یکی از وسایل کلاس و یا محل نشستن یکی از نوآموزان را تغییر می دهد و نوآموز وارد کلاس می شود و از او خواسته می شود که یکی از  تغییرات انجام شده را نام ببرد.

 قصه گویی

 به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اهداف: افزایش دقت و تمرکز در شنیدار ، شناخت بچه ها با حضرت فاطمه سلام الله علیها 

اصل: تقید به ارزش های دینی و انقلابی و التزام به مناسک مذهبی ، عزت فردی

بیان قصه ی انار شیرین و آشنایی با حضرت فاطمه سلام الله علیها 

خلاصه ای از داستان (قریب به این مضمون) 

یک روزی حضرت زهرا سلام الله علیها مریض شدند حضرت علی علیه السلام فرمودند فاطمه جان چیزی نمی خواهید برایتان بیاورم 

حضرت فرمودند نه علی جان حضرت علی فرمود تعارف نکن 

حضرت زهرا فرمود از همسایه ها شنیدم که انار برایم خوب است 

حضرت علی علیه السلام با اینکه فصل انار نبود با این حال رفتند تا شاید یک دانه انار بتوانند بخرند

ایشان از مغازه دارها پرسیدند کسی نداشت یکی از آن ها گفت شمعون انار دارد

حضرت به سمت منزل شمعون رفتند شمعون گفت همه را فروخته ام یک دفعه از منزل همسرش گفت در جعبه یک دانه هست

حضرت با خوشحالی یک دانه انار را خریدند 

در راه برگشت  به خرابه ای رسیدند صدای ناله ای می آمد رفتند دیدند پیرمردی نابینا آنجا هست حضرت پرسیدند آیا چیزی میخواهی؟ گفت من در این شهر کسی را ندارم و مریض هستم اگر اناری به من بدهی برایم خوب هست

حضرت انار را نصف کردند و به ایشان دادند حضرت فرمود آیا بازهم می خواهی گفت آری حضرت نصف دیگر را به ایشان دادند 

چون می دانست حضرت زهرا سلام الله علیها ناراحت نمی شوند 

به سمت منزل حرکت کردند در خانه دیدند یک سینی پر از انار هست تعجب کردند حضرت زهرا فرمود تشکر علی جان  این را شخصی از طرف شما آورد و حضرت علی رو به آسمان شدند و فرمودن : خدایا شکرت که مرا شرمنده حضرت زهرا نکردی. 

با بچه ها در مورد اینکه این انارها از کجا آمد صحبت شد. 

سلام . گزارش بسیار کامل و جذابی بود . ممنون و خدا به شما سلامتی بده .

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران