رویدادهای عمومی
امام حسین (ع)
خلاصه :
حسین بن علی بن ابی طالبحُسَین بن علی بن ابیطالب (زاده ۳ شعبان ۴ قمری درمدینه برابر با ۲۰ بهمن ۴– درگذشته ۱۰ محرم ۶۱ قمری برابر با ۲۱ مهر ۵۹[۱] در کربلا) امام سوم شیعیان است. او باکنیهاش اباعبدالله نیز شناخته میشود. او فرزند علی بن ابی طالب و فاطمه و نوهٔ محمد بن عبدالله، پیامبر اسلاماست. سجاد، چهارمین امام شیعیان فرزند وی است. او روزعاشورا در نبرد کربلا کشته شد و به همین دلیل شیعیان او را سیدالشهداء مینامند.
حسین بن علی | |
---|---|
نقش | سومین امام شیعیان |
نام | حسین بن علی |
کنیه | اَباعَبْدِاللّه |
لقب(ها) | ثارُالله، سَیِّدُالشُّهَداء، سَیِّدُ شَبابِ أهلِ الْجَنَّة، اَلرَّشید، اَلطَّیِّب، اَلسَّیِّد، اَلسِّبْط، مِصباحُ الْهُدیٰ، سَفینَةُ النَّجاة، مَظلوم، عَطشان، خامِسِ اصحاب کسا، وارِث، غَریبُ الْغُرَباء، شَهید، مَقتول، اَلْوِتْرُ الْمَوْتُورَ |
زادروز | ۳ شعبان ۴ هجری قمری |
زادگاه | مدینه |
درگذشت | ۱۰ محرم ۶۱ هجری قمری |
مدفن | حرم امام حسین، کربلا،عراق |
پدر | علی بن ابیطالب |
مادر | فاطمه زهرا |
همسر(ان) | شهربانو، رباب، لیلا،اماسحاق |
فرزند(ان) | علیاکبر، علیاوسط،علیاصغر، جعفر، محمد،فاطمه، سکینه، زینب، رقیه |
طول عمر |
پیش از امامت ۴۶ سال (سال ۵۰ تا ۶۱ قمری) |
حسین هفت سال اول عمرش را با پدربزرگش محمد گذراند.[۲] روایاتی از علاقهٔ محمد نسبت به وی و برادرشحسن مجتبی نقل شدهاست؛ مانند: «حسن و حسین سید جوانان اهل بهشتاند».[۳] مهمترین واقعه دوران کودکی حسین رویداد مباهله و اینکه این دو نفر مصداق کلمه «ابناءَنا» در آیه مباهله گردیدند است. بسیاری معتقدند در جوانی، در فتح طبرستان و در دفاع از خانهٔ عثمان شرکت داشت.[۴] در دوران خلافت علی، حسین در رکاب پدرش بود و در جنگهای او شرکت داشت.[۵] حسین جزو کسانی از پیروان علی بود که معاویه علی و آنان را در ملاء عاملعنت میکرد. در دوران برادرش حسن، به پیمان صلح او با معاویه پایبند ماند و اقدامی علیه وی انجام نداد.[۶] در زمان حکومت معاویه دو عمل مهم از او در منابع تاریخی ثبت شدهاست: یکی هنگامی که در مقابل چندی از بزرگانبنی امیه در مورد حق مالکیت خود بر یک سری زمینها ایستاد و دیگر آنکه از تقاضای معاویه برای پذیرش یزید به عنوان ولیعهد معاویه با این دیدگاه که تعیین ولیعهد بدعتی است در اسلام، سرباز زد.[۷]
بلافاصله پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری به فرمانیزید حاکم مدینه حسین را به قصر حکومتی فرا خواند تا آنان را مجبور به بیعت با یزید کند. اما حسین با یزید بیعت نکرد و به همراه خانوادهاش به مکه رفت و چهار ماه در آنجا ماند.[۸][۹] اهالی کوفه که اکثراً شیعه بودند از مرگ معاویه خوشحال شده و به حسین نامه نوشتند و گفتند که دیگر حکومت بنیامیه را تحمل نخواهند کرد. حسین نیز صلاح را آن دید که پسرعمویش مسلم بن عقیل را به آنجا فرستاده تا شرایط آنجا را بررسی کند. مردم کوفه به سرعت با مسلم بیعت نموده و حتی مسلم به منبر مسجد کوفه رفت و در آنجا مردم را مدیریت نمود. این ناآرامیها به یزید گزارش داده شد و او عبیدالله بن زیاد را حاکم کوفه کرد و به او فرمان داد تا سریعاً به کوفه رفته و آشوبها را بخواباند. عبیدالله بن زیاد اقدامات شدیدی در برخورد با هواداران حسین انجام داد که آنان را وحشت زده کرد و مسلم را، در حالی که نامهای خوشبینانه از بیعت کوفیان به حسین فرستاده بود، گردن زد.[۱۰] حسین که از وقایع کوفه خبر نداشت، برخلاف اصرارهای دوستانش در تاریخ ۸ یا ۱۰ ذیحجه ۶۰ آماده عزیمت به سمت کوفه گردید.[۱۱]
عبیدالله بن زیاد سربازانش را در جای جای مسیر حجاز تا کوفه گماشته بود و به هیچکس اجازه نمیداد که از محدوده قلمروهای مسدود شده خارج شود یا به قلمرویی دیگر وارد گردد.[۱۲] حسین در میانه راه دریافت که قاصدش که به کوفه فرستاده شده بود کشته شدهاست[۱۳] و از یارانش خواست که اگر خواستند میتوانند از کاروان جدا شوند اما کسانی که از حجاز با وی بودند وی را ترک نکردند. در میانهٔ راه، سوارانی به سرکردگی حر بن یزید ریاحی کاروان را متوقف نمود؛ او فرمان داشت که حسین و همراهانش را بدون جنگ پیش ابن زیاد ببرد اما حسین پیشنهاد حر را نپذیرفت و در منطقهای به نام کربلا از توابعنینوا خیمه زد. در روز سوم ماه محرم، لشکری ۴۰۰۰ نفری به سرکردگی عمر بن سعد بن ابی وقاص به منطقه وارد شد.[۱۴] عمر بن سعد به عنوان فرزند یکی از صحابیون محمد، تمایلی به جنگیدن با حسین نداشت[۱۵] اما عبیدالله به او وعدهٔ حکومت ری را داد لذا عمر از او اطاعت کرد[۱۶]و از ترس توبیخ و تنبیه ابن زیاد پیشنهاد صلح حسین را نپذیرفت.
صبح روز دهم محرم، حسین لشکریانش را که ۳۰ اسب سوار و ۴۲ پیاده بودند را آماده کرد. حسین سوار بر اسب خطابهای را به لشکریان ابن سعد ایراد کرد و مقامش را برای آنان شرح داد. اما دوباره به وی گفته شد که اول از همه باید تسلیم یزید گردد و حسین در پاسخ گفت که هیچگاه خودش را همانند یک برده تسلیم نمیکند.[۱۷] جنگ شروع شد در یک حمله، سپاهیان ابن زیاد، خیمههای حسین را آتش زدند.[۱۸] بعد از ظهر، سپاهیان حسین، به شدت تحت محاصره قرار گرفتند. سربازان حسین پیش رویش کشته میشدند و کشتار هاشمیان که تا به حال یاران فداکار حسین با فداکاری و جانفشانی خود مانع از حضور هاشمیان در جنگ شده بودند نیز شروع گردید. حسین شجاعانه میجنگید و یعقوبی و چند منبع شیعی دیگر میگویند که دهها تن را کشت. سرانجام حسین از ناحیه سر و بازو آسیب دیده و بر صورت به زمین افتاد وسنان بن انس نخعی بعد از اینکه ضربتی دیگر به حسین زد، سر وی را از بدن جدا نمود.[۱۹] نبرد به پایان رسید و سربازان ابن زیاد رو به غارت آوردند. بعد از اینکه ابن سعد محل جنگ را ترک کرد، اسدیان روستای القاظریه بدن حسین را به همراه دیگر کشتگان، در همان محل وقوع کشتار دفن نمودند. سر حسین به همراه سر دیگر هاشمیان به کوفه و دمشق برده شد.[۲۰]
شیعیان در سالگرد واقعهٔ کربلا مراسم سوگواری برگزار میکنند اما تأثیر واقعهٔ کربلا بر وجدان و ضمیر دینی مسلمانان بسیار عمیق و فراتر از یادبود آن توسط شیعیان بودهاست. مسلماً حسین یک شورشی خودسر نبود که جان خود و خانوادهاش را به خاطر آرزوهای شخصی فدا کند؛ او کسی بود که از شکستن پیمان صلح با معاویه سرباز زد ولی حاضر به بیعت با یزید به دلیل تعارض با پیمانشان نشد. او همانند پدرش قاطعانه معتقد بود که اهلبیت از جانب خدا برای حکومت بر امت محمد انتخاب شدهاند و با رسیدن نامههای کوفیان، بر خلاف توصیهٔ دوستدارانش، احساس وظیفه برای رهبری کرد.[۲۱] در درازمدت، کشتار وحشیانه در کربلا مثالی برای وحشیگری امویان، و الهامبخش حرکتهای بعدی شیعیان شد.
S.a.h.Azimi
۵ سال پیش
کاشتی بیشتر از یک دونه می تونستم لایک کنم
متین غلامی
۵ سال پیش