رویدادهای مدرسه

یک دل نوشته


خلاصه :

حرفی با سردار دل ها...


امروز صبح با هر روز متفاوت بود. دیگر سردارمان در میان ما نبود😭😭😭
مدرسه حالت حزن به خود گرفته بود همه مربی ها لباس عزا برتن کرده بودند. حتی دخترانمان هم لباس سیاه پوشیده بودند و با خود از حادثه دیشب می گفتند.
برخی از دخترانمان حلوا و خرما تهیه کرده بودند که بعد از مراسم عزاداری پخش شد.
همراه با دختران پایه دوم وارد کلاس شدیم. قرار بود یک دل نوشته برای پدری مهربان، سرداری شجاع، مجاهد فی سبیل الله بنویسیم.
هر کدام از دخترانمان یک جور ابراز علاقه می کردند ولی همگی یک جمله مشترک نوشتند.
اینکه جایت را پر می کنیم و انتقام سختی می گیریم...

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران