جهادی
عملکرد فرانقشی در تربیت
به قلم نفیسهالسادات امامی
خلاصه :
فرانقشها چگونه موجب تحول جامعه خواهد شد؟
هر پدیدهی زندگی چون تاری است که با پودی گره خورده یا در انتظار گرهای در آینده است. فرش زندگی درهمتنیدگی نخهای بسیاری است که مطابق نقشه هر روز پیش میروند. هر چه امروز تجربه کردی دیر یا زود در آینده خود را نشان خواهد داد.
مثلا در این ایام به اتفاقات پیچیدهی این سالهایم فکر میکنم...کم سن و سال بودم که کتابی از جنگهای غرب کشور به دستم رسید، هنوز به نیمه نرسیده بود که کنارش گذاشتم! کردها در ذهنم تصویری بد و خبیث گرفتند تا جایی که همواره از آنها دوری کردم.
گذشت تا سالی که در کمال ناباوری اربعین را از دست دادم و در عوض دست روزگار به یک باره مرا در کرمانشاه زلزله دیده گذاشت..آن هم در چه شرایطی و در چه روستاهایی! روز آخر فارسی و کردی را قاطی کرده بودم و تا دو هفته بعد بغض داشتم...کردها کمکم در دلم جای گرفته بودند که شهدای مظلوم غرب در اوج بیماری صدایم زدند، برای دردمندی چون من سفر بسیار سخت بود اما دلنشین...روز آخر در یادمان شهدا میکروفون در دست گرفتم، اشک ریختم و بارها از کردنشینان غیور به خاطر ذهنیت اشتباهم حلالیت خواستم.
سیستان و بلوچستان هم در ذهنم با خاطرات سربازی پدر آمیخته شده است و البته با گروه جهادی منتظران خورشید، عبدالمالک ریگی، مزار همشهریهای شهیدم در ترورهای آنجا، کتاب داستان سیستان، قاچاق، توتون، انبه، موز و تمساح!
سالهاست خیال سفر به چابهار زیبا را در ذهن میپرورانم اما زهی خیال باطل که نه جوازش صادر میشود و نه همسفرانش مهیّا! ذهنیت چهها که با ما نمیکند...
خلاصه که منتظرم همچون کردها روزی تارهای سیستانی زندگیم به پودی زیبا گره بخورد و مرا از این زخم خوردگی باورها نجات دهد.
با خود میاندیشم من چگونه میتوانم به فرزندان سیستان و بلوچستانیم کمک کنم؟ امکان سفر ندارم اما مگر یاری تنها به هنگام سیل و زلزله است؟ یا اصلا چه کسی گفته کمک فقط در حضور در محل ممکن است؟
هر یک از ما نقشی داریم: مربی، مادر، پدر، دانشجو، کارگر، کارمند، مسئول... اگر از امروز سعی کنیم سیستان و بلوچستان را بشناسیم و سپس به فرزندان و متربیان و اطرافیان خود بشناسانیم بالاترین کمک را در اصلاح ذهنیتها و سرریز سرمایه به آن منطقهی بکر کشور کردهایم؛ و این اولین گام "محرومیتزدایی" است!
با یک جست و جوی سادهی اینترنتی و عزمی راسخ از هماکنون کمکِ بنیادین به سیستان و بلوچستان را آغاز کنیم.
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
پینوشت اول: من به عنوان یک مربی و والد نسبت به تک تک فرزندان سرزمینم مسئول هستم. شاید نقش و وظیفهی مستقیم نداشته باشم ولی لازم است هر یک وظیفهی غیرمستقیم خود در این مسئولیت را بشناسیم. آسانترین و مهمترینش اصلاح باورها و ذهنیت کودک و نوجوانانمان نسبت به سایر استانهاست.
این رفتارها با مفاهیم رفتارهای پیشاجتماعی، رفتارهای فرانقش، رفتارهای خودجوش، عملکرد زمینهای و به طور کلی رفتارهای شهروندی سازمانی توصیف می شوند.
رفتار شهروندی سازمانی به طور کلی آن دسته از رفتارهای اختیاری و داوطلبانه است که علیرغم آنکه اجباری از سوی سازمان برای انجام آنها وجود ندارد، فرد فراتر از انتظاراتِ وظیفه و شرح شغل، آنها را انجام می دهد و در سایه انجام آن رفتارها از جانب کارکنان ، برای سازمان منافعی ایجاد می شود؛ یعنی اگر چه به طور مستقیم با پاداش سازمانی تشویق نشده ولی موجب افزایش اثر بخشی سازمان میشود.
نهاد تربیت کشور هم این چنین است؛ مواردی چون اصلاح ذهنیت نسبت به سایر استانها و تشویق به آشنایی و ارتباط با آنها از جمله عملکردهای فرانقشی مربیان تربیت خواهد بود که به طور غیرمستقیم تاثیر بهسزایی بر اثربخشی تربیت و سایر نهادهای کشور خواهد داشت(انشاءالله).
پینوشت سوم: ما و سیستان و بلوچستانیها امنیت این سالها را مدیون رزمندگان بدون مرز سپاه قدس در شرق کشور هستیم.
پینوشت چهارم: "حسین علیمرادی" جهادگر مدرسهساز و موسس خیریهی "دستِ یاری به دشتیاری" میگفت:《کاش مردم بلوچستان را ببینند. امیدوارم یک روزی دست در دست هم بدهیم نقشی داشته باشیم در توسعه محرومترین و بزرگترین منطقه آموزشی ایران》.
او هم دانشجویی دهه هفتادی بود؛ کمتر از دو ماه از پر کشیدنش میگذرد اما راهی که بنیان نهاد همچنان باقی است. روحش شاد و یادش گرامی.
خواهران و برادران "دانشجو" این چنین راهها و فرانقشها را دریابیم.