دلنوشت

روزی در کنار فرشته زندگی ام، مادر

روزی در کنار فرشته زندگی ام، مادر


خلاصه :

روزها انتظار کشیدم تا برسد روزی که همراه با مادر عزیزتر از جانم در مدرسه باشم. 

روز چهارشنبه عصر و پنج شنبه صبح پذیرای مادران گرامی و نوآموزان عزیز بودیم تا ساعاتی را در کنار هم به بازی و فعالیت بپردازند. گزارشی از این برنامه خدمتتان ارائه می گردد.
 غرفه بازی: در بدو ورود به این غرفه برگه ای تقدیم مادران و پسران شد که نقشه گنجی شامل سه قسمت بود. هر قسمت محلی را برای پیدا کردن نام وسایل مورد نیاز ساخت عروسک انگشتی را نشان می داد که می بایست با قدم گرفتم به نام وسیله برسند.
 دومین غرفه هنر بود. عزیزانمان به انتخاب خود برگه ای را جهت رنگ آمیزی انتخاب می کردند و پس از تکمیل در سالن، روی بنر و در شماره ای که روی برگه و بنر بود نصب می کردند تا تصویر به مرور کامل شود.
 سومین غرفه گفت و گو بود. در ایت غرفه تعدادی از بازی فکری آماده شده بود تا مادران و پسران لحظاتی را با هم مشغول بازی باشند.( مدتی که در مدرسه به صورت غیر مستقیم تبلیغ بازی های فکری مناسب می شود تا الگویی برای برنامه های منزل باشد)
 غرفه چهارم در فضای پیش دبستان 1 بود. در این غرفه مانند غرفه بازی برگه ای شامل چهار آدرس به هر خانواده تحویل شد. برای یافتن هر آدرس می بایست نشانه ای را که استعاره ای از آن در برگه وجود دارد را پیدا کنند و سپس با وسایل تحویلی از خودشان پذیرایی کنند.( نشانه ها از تصاویری انتخاب شده بود که نوآموزان هر روز در کلاس های خود می دیدند.)
 آخرین فضا سالن، که شامل فوتبال دستی و آجره بود که مادران و پسران به صورت آزاد از فضا استفاده می کردند

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.


پسران

دختران