محتوای درسی
بسم الله الرحمن الرحیم
درخت آسوریک
تحقیق درس ۱۵ تاریخ دهم
خلاصه :
کتابی است به نثر که به خط پهلوی نوشته شده و از معدود متنهای غیردینی است که از زبان پارتی (آمیخته به زبان پهلوی) برجای ماندهاست. اکنون در این مطلب این داستان به شما ارائه می شود.در سرزمین سورستان درختی بلند رُسته بود که بنش خشک بود. برگهایی سبز داشت و میوههایی شیرین میآورد. روزی آن درخت بلند با بز نبرد کرد که: من بر پایه داشتههای بسیاری که دارم از تو برترم، از جمله آن هنگامی که میوه نوبر میآورم، شاه از میوههای من میخورد؛ از چوب من کشتی میسازند، از برگهایم جاروب میسازند، از من طناب میسازند تا تو را ببندند، سایهام در تابستان سایبان شهریاران است، آشیان پرندگان هستم و اگر مردم مرا نیازارند، تا روز رستاخیز جاوید و سبز برجا میمانم. بز در پاسخ گفت: هرچند مرا مایه ننگ است که به سخنان بیهودهات پاسخ دهم، اما ناگزیر از سخن گفتنم. برگهای تو در درازی به موهای دیوان پلیدی میماند که در آغاز دوران جمشید بنده مردمان بودند. من آنم که بهتر از هرکسی میتوانم دین مزدیسنان[دین زرتشت] را بستایم، زیرا در پرستش خدایان از شیر من بهره میگیرند. کمربندی را که مروارید در آن مینشانند از من میسازند و نیز از پوستم مَشک میسازند. سفرههای سور را با گوشت من میآرایند. پیشبند شهریاران را از من میسازند. پیماننامهها را بر پوست من مینویسند. زه کمان را از من میسازند. برک(گونهای پارچه پشمین) و دوال[تسمه] را از من میسازند. من میتوانم کوه به کوه در کشورهای بزرگ سفر کنم و مردمانی از نژادهای دیگر را ببینم. از شیر من پنیر و افروشه(حلوا) و ماست میسازند و دوغم را کشک میکنند. حتی بهای من در بازار بیش از بهای خرمای توست. هرچند که سخنانم در نزد تو مانند مرواریدی است که در پیش خوک و گراز انداخته باشند، اما بدان که من در کوهستانهای خوشبو چرا میکنم و از گیاهان تازه میخورم و از چشمههای پاک مینوشم، در حالی که تو همچون میخی بر زمین کوبیده شدهای و توان رفتن نداری.
بدین ترتیب بز پیروز و سربلند از آنجا رفت و درخت خرما سرافکنده برجای ماند.
سیدحسینی
۴ سال پیش
امیر مهدی ارسلانی
۴ سال پیش
هرمز خراسانی
۴ سال پیش