محتوای درسی

مطالعه آزاد

قالب شعری مستزاد

قالب شعری


خلاصه :

در این پست قالب شعری مستزاد را معرفی میکنم

 مستزاد در لغت به معنای زیاد شده، افزوده شده و در اصطلاح ادبی یکی از قالب‌های شعر پارسی است. در این قالب در آخر هر مصراع، پاره یا جمله‌ای کوتاه از نوع نثر مسجع آورده می‌شود که خارج از وزن اصلی شعر است.

  مستزاد در انواع شعر مانند رباعی، غزل، قطعه و به ندرت در مثنوی به کار برده شده است، چنان‌‌ چه در نوحه سرایی نیز کاربردی وسیع داشته است.

  گرچه برخی معتقدند قدمت این فن به قرون ششم و پنجم هجری می‌رسد اما اغب، ابداع کننده آن را ابن‌حسام (یا حسام‌الدین هروی) می‌دانند که در قرن نهم می‌زیسته است. این بیت از اوست:

 

آن کیست که تقریر کند حال گدا را             در حضرت شاهی؟

کز غلغل بلبل چه خبر باد صبا را                 جز ناله و آهی؟

پس از حسام‌الدین، شاعرانی چون وثوق‌الدوله، مشتاق اصفهانی، نسیم شمال از این قالب سود جستند. در دوره مشروطیت نیز مورد استقبال فراوان قرار گرفت و با ظهور شاعرانی چون میرزاده عشقی، مضامین اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و انتقادی در آن راه یافت. از شاعران معاصر نیز جلال‌الدین همایی در چنین قالبی شعر سروده است که بیت زیر از اوست:

گرچه حاجت خود بری به درگاه خدا                 با صدق و صفا

حاجات تــــــــرا کند خــــــــداوند روا                 بی‌چون و چرا

ویژگی‌ها:

  1) وزن قطعات مستزاد مستقل از وزن کل شعری است که در آن به کار برده شده است. اما قسمتی از همان بحر شعر است.

  2) وزن پاره‌های مستزاد باید با هم یکسان بوده و کوتاه‌تر از وزن اصلی شعر بیاید.

  3) پاره‌های مستزاد در معنا و مضمون شعر نقش مکمل را دارند گر چه گاه از این لحاظ نیز مستقل به کار برده شده است.

  4) پاره‌ها می‌توانند در قافیه از مصراع اصلی تبعیت کنند و یا متفاوت از آن باشند

چند نمونه شعر مستزاد:

مطلع مستزاد میرزاده عشقی:

این مجلس چارم به خدا ننگِ بشر بود   دیدی چه خبر بود؟!
هر کار که کردند، ضرر رویِ ضرر بود   دیدی چه خبر بود؟!
این مجلسِ چارم، خودمانیم، ثمر داشت؟   والله ضرر داشت
صد شکر که عمرش چو زمانه به گذر بود   دیدی چه خبر بود؟!


از مهدی اخوان ثالث:

هر که گدای در مشکوی توست   پادشاست
شه که به همسایگی کوی توست   چون گداست
باغ جهان موسم اردیـبهشـت   یا بهشت
گر نه ثنا خوان گل روی توست   بی صفاست
نرگس گلزار جنان هر که گفت   یا شنفت
این که چو چشمان بی آهوی توست   بی حیاست
سرو شنیدم که قد آراسته   خاسته
مدعی قامت دلجوی توست   بد اداست
رحم کن ای دیده رخ زرد من   دردمن
گرنه امیدیش به داروی توست   بی دواست

۳ سال پیش
خیلی خوب

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران