رویدادهای مدرسه

لشگر صاحب زمان (عج)


خلاصه :

بسم رب الشهدا و الصدیقین

" بسم ربّ الشهدا و الصدیقین "


"ای لشگر صاحب زمان،
آماده باش آماده باش

***
بهر نبردی بی امان
آماده باش آماده باش..."


انگار از خیلی قبل‌تر، زمزمه‌های این نوا با گوشت و خونمان عجین شده و برای اکثرمان آشناست.

همین که این نوا در گوشمان می‌پیچد، گره می‌خوریم به یک حس.
حسی که شاید تجربه‌اش به سن و سال ما قد ندهد اما برای ما هم پر از معنا و تازگی است.
حس رزمندگانی که با همه‌ی وجودشان آماده دفاعند.
حس پیوند خوردن به شهدا.
حسِ ...


کم کم نطقمان باز می‌شود و از پدر، پدربزرگ و دایی و عموهایمان می‌گوییم. کسانی که فضای آن روزها را تجربه کرده‌اند و در آن حال و هوا نفس کشیده‌اند.
از شنیده‌هایمان می‌گوییم.
از آشناهای نام‌دار و گمناممان.
از زیارت‌ها و دیدارهای گاه و بیگاهمان در گلزارهای شهدا.

از شهدا می‌گوییم.
از سردارهای بزرگ و نامدار.
از بابایی و برونسی و حاج احمد متوسلیان.
از شهدای گران‌قدر خانوادگیمان.
از شهدای هسته‌ای،
شهدای مدافع حرم
و...


دوست داریم با تک تک شهدایی که هر کداممان از آن‌ها نام بردیم و یاد کردیم بیشتر آشنا شویم.
با هم قول و قرار می‌گذاریم که هر کداممان در مورد ویژگی های اخلاقی رفتاری شهیدمان تحقیق کنیم. از بزرگ‌ترها بخواهیم که برایمان بگویند، کتاب بخوانیم و... .

قسمت اول : حاج یونس زنگی آبادی

:به روایت زینب سادات موسوی:

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران