رویدادهای عمومی

روز برفی زیبای من


خلاصه :

ما برف بازی کردیم.

من در حال برف بازی بودم ، که در یک چاله فرو رفتم و از سرما دستم بی حس شده بود و نمی تونستم از جیب کاپشنم بیارم بیرون.که پدرم اومدن و منو نجات دادن.

چه جالب حتما از ترس زهره ترک شده بودید

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران