مقالات

خط پایان


خلاصه :

فراموش نکنید، یک اراده ی قوی بر همه چیز، حتی بر زمان، غلبه می کند.

سال ۱۹۶۸، مسابقات المپیک در مکزیکو سیتی در حال برگزاری بود.
در مسابقه دو ماراتن، هر دونده باید حدود ۴۲ کیلومتر رو طی می کرد.
بالاخره یکی شون تونست از خط پایان عبور کنه و اول بشه.
هر دونده ای که به خط پایان می رسید،
بلندگو اسم و زمان طی شده رو اعلام می کرد.
ورزشگاه آرام آرام از جمعیت خالی می شد. 
صدای بلندگو همه رو میخکوب کرد.
صبر کنید، هنوز یه نفر دیگه مونده که با فاصله زیادی از بقیه داره میاد.
جان استفان آکواری از تانزانیا.
جان در میانه راه زمین خورده و زانوش آسیب دیده.
ولی به سختی داره به دویدن ادامه می ده.
اون می دونه مسابقه تموم شده، اما نمی خواد کوتاه بیاد.
همه متعجب و متوقف شدند.
جان لنگان لنگان وارد ورزشگاه شد.
و با اختلاف ۱ ساعت و ۴ دقیقه و ۵۰ ثانیه نسبت به نفر اول، از خط پایان گذشت.
خبرنگارها به سمتش هجوم آوردند :
تو که می دونستی اینهمه عقبی، چرا ادامه دادی؟
فایده ای داشت با پای آسیب دیده ات اینقدر به خودت فشار بیاری؟
و ...
جان از شدت خستگی روی زمین افتاد. 
نفس زنان نگاهی به خبرنگارها انداخت و گفت :
نمی دونم متوجه می شید یا نه؟
کشورم منو ۵۰۰۰ مایل اونورتر نفرستاده که فقط مسابقه رو شروع کنم.
کشورم منو فرستاده تا مسابقه رو تموم کنم.

ماها به این دنیا اومدیم تا خیلی کارها رو شروع کنیم.
و تک تک شون رو هم به نتیجه برسونیم.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران