رویدادهای عمومی

خاطره تعطیلات عید


خلاصه :

کمک کردن به دختر بچه ای در پارک پرواز

سلام 

ما در تعطیلات عید به پارک پرواز که پارک زیبایی بود رفتیم.

در آنجا بستنی بسیار خوشمزه ای خوردیم.

موقع پرداخت پول بستنی دختر بچه ی کوچکی را دیدیم که در

حال گریه کردن بود. دختر بچه که خیلی کوچیک بود 

نمیتوانست نشانه ای از پدر و مادرش بدهد.از چند نفری

پرسیدیم این دختر را می شناسند یا نه . وقتی داشتیم از خانم

و اقایی سوال می کردیم دختری آمد و گفت من خواهر او

هستم ولی ما صبر کردیم تا پدر و مادرش بیاید و بچه را

تحویل آنها دادیم.

 

۶ سال پیش
چه خاطره خوبی وچه کمک خوبی

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران