
معرفی
۷
چیستان
خلاصه :
چیستان خیلی سخت.هری کی تونست جواب بده
یک پیرمرد و سه دخترش در یک روستای کوچک با هم زندگی می کردند، یک روز پیرمرد بیمار شد و مرگ به سراغش آمد، دختر بزرگ تر از مرگ درخواست کرد تا پدرش 2 سال دیگر هم زنده بماند و مرگ قبول کرد.
2 سال بعد مرگ دوباره به سراغ پیرمرد آمد و دختر وسطی از مرگ درخواست کرد تا اجازه دهد پدرش یکسال دیگر هم به زندگی خود ادامه دهد و مرگ هم موافقت کرد.
یک سال بعد مرگ بازگشت و دختر کوچک پیرمرد که شمعی روشن در دست داشت از مرگ خواست تا زمانیکه که این شمع می سوزد و آب می شود، پدرش هم به زندگی ادامه دهد و مرگ قبول کرد و دیگر هرگز بازنگشت.
اما این چطور امکان دارد، شما چه فکری می کنید؟
علیرضا حبیبی
۵ سال پیش
ZED
۵ سال پیش
محمد مهدی گنجایی
۵ سال پیش
෴ˇ) mojtabaˇ)
۵ سال پیش
ZED
۴ سال پیش
امیرحسین فرح زادی
۴ سال پیش
محمدسعید یکتایی
۳ سال پیش