رویدادهای عمومی

شهید

ملکوم ایکس

رهبر مسلمانان آمریکا


خلاصه :

زندگی نامه شهید مالکوم  ایکس رهبر مسلمانان آمریکا

پدر وی، ارل لتیل، کشیشى جسور و بى پروا و حامى «مارکوس گاروى» رهبر ملى‌گراى سیاهان بود. او به واسطه  فعالیت‌هاى گسترده‌اش در کسب حقوق پایمال شده سیاهان بارها از سوى سازمان‌هاى سیاسى وابسته به سفیدپوستان به مرگ تهدید شده بود.

سرانجام در سال ۱۹۲۹ خانه آنها در میشیگان سوزانده و به تلى از خاکستر بدل شد و 2 سال بعد جسد بى جان ارل لتیل در کنار جاده‌اى در حومه شهر پیدا شد.

با مرگ پدر ، مادر مالکوم دچار افسردگى شدید شد و به موسسه روان درمانى منتقل شد و فرزندانش نیز به پرورشگاه و یتیم خانه‌ رفتند.

مالکوم از همان دوران کودکى باهوش و با پشتکار بود و در سال اول دبیرستان با معدل ممتاز فارغ التحصیل شد.

وقتى در آن دوران به معلمش گفت که آرزوى وکالت را در سر مى پروراند در جواب شنید: «وکالت براى تو آرزوى دست یافتنى نیست، کاکاسیاه.» چندی بعد او علاقه به تحصیل را از دست داد و از مدرسه اخراج شد.

مدتى در «بوستون» بود و به مشاغلى موقتى مشغول شد و سپس به نیویورک نقل مکان کرد و در محله هارلم چندین بار مرتکب اعمال خلاف شد.

او در سال ۱۹۴۲ مسئول هماهنگى چندین باند خلافکار شده بود و در سال ۱۹۴۵ به بوستون بازگشت و یک سال بعد به دست نیروهاى پلیس دستگیر و پس از محاکمه به ۱۰ سال زندان محکوم شد.

در دوران زندان به یاد دوران دبیرستان مجدداً به تحصیل روى آورد و مالکوم این نقطه عطف را حاصل گفت و گویش با برادرش رجینالد که عضو سازمان اسلامى بود مى‌داند.

با آشنایى بیشتر با تعالیم رهبر سازمان ملت اسلامى به نام «الیا محمد» بیش از پیش به این سازمان علاقه‌مند شد و به همین دلیل پسوند نام خانوادگى خود را از «لتیل» که نشان بردگى بود به «ایکس» به نشانه نام قبیله فراموش شده‌اش تغییر داد.

دیرى نپایید که مالکوم به عنوان سخنگوى سازمان ملت اسلامى منصوب شد و به دستور ریاست سازمان مامور ساخت مساجد متعددى در ایالت‌هاى دیترویت، میشیگان و هارلم نیویورک شد.

او در راه نشر پیام‌هاى سازمان ملت اسلامى از روزنامه، رادیو و تلویزیون حداکثر بهره را مى‌برد و موفق شد شمار اعضاى سازمان را از ۵۰۰ نفر در سال ۱۹۵۲ به ۳۰ هزار نفر در سال ۱۹۶۳ افزایش داد.

هدف بلندی که مالکوم ایکس را در زندگی به دنبال خود می‏کشید، چیزی نبود جز مبارزه با برده‏داریِ نُوین در آمریکا.

او می‏خواست به سیاهپوستان بفهماند کسانی که امروز شما را به دلیل پوست سیاهتان از ساده‏ترین حقوق انسانی محروم می‏کنند، هرگز اجازه نخواهند داد آینده‏ای روشن و آباد به استقبالتان بیاید.

مالکوم به سیاهان می‏گفت: زیستن در آمریکا، شما را آمریکایی نمی‏کند. شما باید یاد بگیرید از میوه‏های آمریکایی‏ها لذت ببرید.

او سازمانى به نام «مسجد مسلمان» تاسیس کرد و به مکه سفر کرد. با بازگشت به آمریکا و رنگ و بوى متفاوت سخنرانى هایش ماموران اف بى آى او را در لیست ترور خود قرار دادند.

فوریه ۱۹۶۵ خانه او، در نیویورک بمب گذارى شد اما خوشبختانه اعضاى خانواده به موقع مطلع شده و از محل گریختند.

در ۲۱ فوریه همان سال سه مرد مسلح مالکوم را ۱۵ بار از فاصله نزدیک مورد اصابت گلوله قرار دادند و به کام مرگ فرستادند.

در مراسم خاکسپارى او بیش از ۱۵۰۰ نفر شرکت کردند و پیکر او در قبرستان «فرن کلیف» در نیویورک به خاک سپرده شد.

از جمله کسانی که با او دوست بوده‌اند می‌توان به مارتین لوتر کینگ (رهبر سیاه پوست‌های آمریکا برنده جایزه)، محمد علی کلی (قهرمان مسلمان بوکس جهان)، فیدل کاسترو (رهبر کوبانلسون ماندلا (رهبر سیاه پوستان آفریقای جنوبی)، پادشاه عربستان و افراد بسیار دیگری اشاره کرد.

همسر مالکوم، بتی شباز، پرستار بود که عضو مسلمانان آمریکا شد و سپس با مالکوم ازدواج کرد.

امروزه او به نام خانم دکتر بتی شباز خوانده می‌شود که هنوز هم یکی از مبارزهای بزرگ و رهبران مسلمانان آمریکاست.

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران