دلنوشت

و اکنون...

چند معمّا و لطیفه.

برای شاد کردن شما دوستان عزیز معمّا و لطیفه نوشته ام که شما را دعوت به خواندن آنها میکنم...


خلاصه :

لطیفه ی اوّل: روزی مردی به گدایی پول داد و مرد دیگری به او گفت:این گدا تقلبّی است. و مرد گفت که :می دانم من هم به او اسکناس تقلبّی دادم😂   

معمّای اوّل :مردی ۷ حلقهی بهم پیوستهی طلا دارد و باید یک هفتهدر مسافر خانهایبماند.             اوباید یکی از حلقه ها را به طور کامل جدا کند و کرایه ی مسافر خانه را بپردازد.حالا سؤال این است که کدام حلقه را باید جدا کند.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.


پسران

دختران