رویدادهای مدرسه
۱
گفت و شنود با بچههای میزان (۲)
دربارهی نزاع، اضطراب، ترس، پیگیری آموزشی و ....
خلاصه :
گفتوگوهایی که شاید معمولی باشند اما نیاز به ثبت و خاطرهنویسی دارند.زنگ چهارم اعلام میشود و بچهها باید کلاسها را انتخاب کنند. صدرا دوست دارد به کارگاه الفبازی برود اما خیلی زود ظرفیت آن پر میشود! تنها کلاسی که برای او میماند، فارسی است اما او دوست دارد زنگ پنجم در این کلاس باشد...
- مربی: صدرا ! کاش یه قدرت جادویی داشتم و میتونستم کاری کنم که کلاس الفبازی 15 نفره بشه و تو بتونی بری!
- صدرا: آقا دوست ندارم الان بیام، حوصلهی فارسی رو ندارم!
- مربی: میفهمم چی میگی، منم یه موقع میشه حوصلهی خوندن و نوشتن ندارم ولی وقتی چارهای نیست سعی میکنم از قدرتم استفاده کنم و حوصلمو بیشتر کنم.
- صدرا: یعنی چی آقا؟! من میخوام آخر بیام فارسی
- مربی: صدرا ببینم میتونی از قدرتت استفاده کنی؟ من برات یه شگفتانه دارم ☺. تو میتونی کنار من بشینی و هر موقع کارت تموم شد، دکمهی من رو فشار بدی☻ و من همون لحظه کتابت رو ببینم. نظرت چیه؟ (با توجه به تفاوتهای فردی و شرایط خاص متربی)
- صدرا: خوبه آقا
- مربی: تازه اگه بتونی دو صفحه امضاء بخوری، یعنی تو به درجهی «گودزیلای فارسی» نزدیک میشی..
صدرا کنار مربی مینشیند و شروع به انجام فعالیت خود میکند..
اگر صدرا با گفتوگو، راضی به انجام فعالیتهای فارسی نمیشد، چه کار میکردید؟ عدول از قوانین، برخورد آمرانه و یا....؟
مربیان و اولیای محترم میتوانند در قسمت نظرات، تجارب خودشون را در چنین موقعیتهایی به اشتراک بگذارند....
بیشتر بخوانید:
سید امیر علی سجادی
۳ سال پیش