مقالات
۴
مهارت خواندن
خلاصه :
خواندن فعالیتی است که در آن نمادها ، علامت ها و حروف به کلمه ها و جملاتی با معنای مشخص تبدیل می شوند هدف از توانایی خواندن این است که فرد نوشته ای را بتواند بخواند و آن را نقد و بررسی کند.خواندن
خواندن فعالیتی است که در آن نمادها، علامت ها و حروف به کلمهها و جملاتی با معنای مشخص تبدیل میشوند. هدف نهایی از کسب توانایی خواندن، رسیدن به مرحلهای است که فرد بتواند نوشتهای را بخواند، آن را نقد و بررسی کند و درنهایت به نیازی از نیازهای خود پاسخ گوید.
گام نخست در رسیدن به توانایی خواندن این است که یادگیرنده چه کوچک و چه بزرگسال با چگونگی آرایش حروف و کلمات در متنی که میخواند، آشنا شود.
مثلاً بداند که زبان انگلیسی را از چپ به راست و زبانهای فارسی، عربی و عبری را از راست به چپ مینویسد و یا اینکه زبان چینی به صورت ستونی، از بالا به پایین نوشته میشود.
عمل خواندن به طور کلی اینگونه اتفاق میافتد که شخص، شکل کلمات و عبارات را روی صفحه میبیند، آنگاه این شکلها را از طریق سلسله اعصاب بینایی به مغز او انتقال مییابند و مغز آنها را درک و وارد ذهن میکند. این جاست که شخص میتواند بخواند البته شخصی که توانایی خواندن داشته باشد و نه آدم بیسواد.
آغازخواندن
در سال اول دبستان باید بچهها را با شکل نوشتاری پارهای از کلمات که از قبل شنیدهاند و معنی آنها را میدانند آشنا کرد و خواندن کلمه را نیز به آنها یاد داد. این کار به دو روش انجام میگیرد، در بعضی از مدرسهها و نیز پارهای از کتابها از همان اول به کودک یاد میدهند که شکل یک کلمه را به طور کامل بشناسد و معنی آن را یاد بگیرد.
در این روش در واقع بیشتر بر معنای کلمه تکیه میکنند. اما در روشی دیگر که روی آموزش «آواها» تکیه میکنند، ابتدا صدایی را که هر حرف الفبا نماینده آن است آموزش میدهند و سپس به شناخت کلمه به طور مستقل میپردازند.
این روش تقریبا در همه برنامههای زبان آموزی رایج در جهان به کار میرود. بدین ترتیب کودک یاد میگیرد که به طور همزمان، هم صداها را بشناسد و هم کلمهها را. باید دانست بیش از شصت سال تجربه و تحقیق نیز نشان داده است که آموزش نظاممند آوا در سالهای دبستان، حداقل سال سوم ابتدایی، دستاورد بسیار خوبی به همراه میآورد.
معمولترین و در واقع موفقترین شیوه برای آموزش خواندن برنامهای است که اجزای آن عبارتند از: دانشآموز، مجموعهای از ابزارهای آموزشی مکمل و دیگر مواد و عناصر مربوطه. در این روش در واقع کودکان با واژگان خاص خودشان آموزش میبینند. عدهای به این روش ایراد میگیرند که با این شیوه دانشآموز چنان که باید ادبیات زبان را فرانمیگیرد و در نتیجه نیاز او به یک محتوای غنی آموزشی تأمین نمیشود.
اما مدافعان برنامه چنین پاسخ میدهند که آنچه در آغاز آموزش نیاز است، تنها تعداد معدودی لغت یا کلمه است تا دانشآموز با تمرکز روی آنها نخست کلمات را به خوبی بشناسد و آن را تلفظ کند. پس از این مرحله چون کودک دیگر در خواندن توانا شده است ،خود به خود به ادبیات روی خواهد آورد.
در دو سه سال نخست دوره ابتدایی، بچهها داستان یا نوشتهای را میخوانند که واژگان به کار رفته در آنها، اغلب همان واژگان خودشان است، یعنی واژگانی که با آن صبحت میکنند (واژگان پایه) به تدریج که بیشتر میخوانند و یاد میگیرند آزمودهتر میشوند و در روانخوانی و درک معانی و مفاهیم کلمات و عبارات پیشرفت میکنند، در نتیجه به سبب اختلافات فردی، کم کم با یکدیگر تفاوت سطح پیدا میکنند.
این تفاوت سطح ما را بر آن میدارد که بچهها را از نظر توانایی خواندن دستهبندی کنیم و یا حق آموزش را براساس تواناییهای فردی هر یک از آنها سامان دهیم.
فرایند خواندن
یادگیری خواندن فرایند پیچیده ای است .اگر معلم ها ماهیت وپیچیدگی این فرایند را درک کنند ، می توانند بفهمند چرادانش آموزان دچار ناتوانی یادگیری در اکتساب مهارت های خواندن و
روان خوانی دچار چنین مشکلاتی می شوند .(ریچک ،کالدول ،جنینگز و لونر،1996).درزیرپنج تعمیم درباره ی فرایند خواندن در خوانندگان کارآمد ارائه می شود .
1- خواندن باید روان باشد :برای روان خواندن باید خواننده یادگرفته باشد که واژه ها را به راحتی وباسرعت تشخیص دهد .تشخیص کلمه باید فرایندی خودکار باشد نه فرایندی هشیار وهمراه با کوشش های عمدی .
2- خواندن فرایندی است سازنده : هرمتن چاپی حامل معنایی است که خوانندگان باید به کمک دانش وتجربه های پیشین خود به آن پی ببرند .به طور مثال ،دو پسر می خواهند شیرینی بپزند ،وقتی شیرینی به ته ماهی تابه بچسبد،آن ها گیج وسردرگم می شوند . آن هاتمام دستورالعمل ها را طبق کتاب آشپزی انجام داده اند وته ماهی تابه را هم چرب کرده اند .مشکل از آن جا به وجود آمده بود که برای آن ها ((ته))تابه به معنی ((زیر)) ماهی تابه بود.
3- خواندن باید راهبردی باشد :خوانندگان ماهر منعطف اند واز راهبردهایی که متناسب با هریک از موقعیت های خواندن است ،سود می جویند .آن ها سبک خواندن خود را نسبت به منظوری که از خواندن دارند ،پیچیدگی مطلب ومیزان آشنایی با موضوع تغییر می دهند ودرجهتی خاص هدایت می کنند، خوانندگان ماهر بر خلاف خوانندگان ضعیف بردرک خود از مطالبی که می خوانند ،نظارت می کنند .اگر چیزی در متن برایشان مبهم باشد به صفحه های قبل برمی گردند وازراهبردهای ((تثبیت))نظیر دوباره خواندن یا مرورذهنی وتمرین برای بهتر درک کردن مطالب خوانده شده سود می جویند .
4- خواندن به انگیزش نیاز دارد:یادگیری خواندن به استمرار وحفظ توجه طی زمانی طولانی نیاز دارد .یادگیری خوب چند سال وقت می گیرد ومعلم باید برای جلب توجه مبتدیان وخوانندگان ضعیف برنامه ریزی هایی بکنند که تا آن ها بتوانند در خواندن موفق شوند .بیشتر خوانندگان ضعیف ممکن است انگیزه ی خود را از دست داده باشند .آن ها اغلب به خواندن ،بی توجه می شوند ،به راحتی حواسشان پرت می شود وکارشان را نیمه تمام رها می کنند .معلم ها باید سعی کنند خواندن را لذت بخش کنند وبه دانش آموزان بباورانند که می توانند خواندن را یاد بگیرند .
5- خواندن فعالیتی مادام العمراست :خواندن مهارتی است که به طور مداوم رشد می کند ،مهارتی است که پیوسته با تمرین تقویت می شود .مهارت در خواندن یکباره وبرای همیشه بوجود نمی آید .معلم ها باید در پی راهبردهایی باشند که فرصت های زیادی برای خواندن پیش می آورد .
مولفه های خواندن ،تشخیص کلمه ودرک مطلب
فرایند تدریس خواندن را می توان به دو بخش تقسیم کرد : تشخیص کلمه ودرک مطلب خوانده شده .
مهارت های مربوط به تشخیص کلمه خوانندگان را قادر می سازد از طریق رمزگشایی واژه ها وحروف چاپی وتطبیق دادن حروف و واژه ها با صداهای زبان ،کلمه را تشخیص دهند وراه های درک یا تشخیص واژه های جدید را یاد بگیرند .اگر دانش آموزی بدون درک معنی متن فقط
واژه های متن را بخواند ،در واقع انگار چیزی نخوانده است .
عملکرد دانش آموز در مقام خواننده ، هم مستلزم تشخیص کلمه است وهم مستلزم درک مطلب.
سهیل غلامی شیروان
۷ سال پیش
خانم زهرا مطهری نسب
۷ سال پیش