رویدادهای عمومی

بعد از روزها تلاش و انتظار؛

و اینک «جشنِ پیامبر مهربانی»

روایتی از دوربینِ پیش دبستان میزان


خلاصه :

وقتی با یادِ پیامبر (ص)، خانه و مدرسه یکی می شود.

در میان ایّام سال، روزهایی هستند که در یادِ آدم می‌ماند. یعنی روزهای معمولی نیستند. اگر چهل سال هم بگذرد، خاطره‌ی آن فراموش شدنی نیست. شاید 23 آذرماه 1396 هم برای ما و بچه ها از همین روزها باشد.


صبح امروز، سالن ورزشی مجموعه‌ی الغدیر برای ورود اولیای پیش دبستان مهیّا شده بود. بعد از ورود خانواده ها به سالن، پدران یک طرف و مادران هم طرفِ دیگر سالن نشستند. بچه ها هم در میانِ شان رفت و آمد داشتند.

 

ساعت 8 صبح، رویداد امروز با سلامِ گرم و پرانرژی آقای عزیزی شروع شد. در همان ابتدا، پدران با چالشِ صبحگاه مواجه شدند. یک صبحگاه دهه شصتی باباها در برابر یک صبحگاه میزانی و مدرن بچّه ها !! پدران فریاد «از جلو نظام و خبردار» را پاسخ می دادند و پسران سرودِ «تو حوض خونه ی ما» را دسته جمعی می خواندند. بچه ها در ورزش صبحگاهی، حرکات المپیکی می زدند و به هر طرف می دویدند و باباها همانند سربازان وظیفه شناس در صفوف منظم حلقه زدند و به سبکِ زورخانه های قدیم، دستورات مرشد را اجرا می کردند! این یک نمایش طنز انتقادی از تقابل دو دهه بود.

در ادامه، مشابه آنچه که هرروز در مدرسه اتفاق می افتد، بعد از صبحگاه نوبت به انتخاب می رسد. در مدرسه نامش انتخاب کلاس است و اینجا انتخاب ورزش.. فوتبال و والیبال بیشترین مشتری را داشتند و کشتی و تنیس روی میز کمی بازارشان کساد بود! البته مادران هم در سالنی مجزا می توانستند ورزش کنند اما بیشترشان ورزش «فیلم برداری با گوشی» را انتخاب کردند! بالاخره 200 گرم گوشی را مدت ها روی یک دست نگه داشتن، خودش یک ورزشی است!

کم کم زمان حضورمان در سالن ورزشی به پایان می رسد و خانواده ها آماده می شوند تا به آمفی تئاتر بروند. کنار ورودی سالن، یک میز بزرگ از خوراکی های مختلف برای پذیرایی آماده شده است تا همه برای یک مراسم تجدیدقوا شوند.

نوآموزان مدام از مربیانِ شان سوال می کنند. «آقا کی نوبتِ ما میشه؟؟»، «آقا خودتون صدامون می کنید یا الآن بیایم؟؟». این معنای واقعی یک جشن است. زمانی که همه ی بچه ها در یک سرود حضور دارند و برای بهترین اجرا لحظه شماری می کنند. اینجا خبری از معرفی نفرات برتر و بی احترامی به تفاوتِ حکیمانه ی انسان ها نیست. در مدرسه ی ما همه نفرات برترند حتی اگر سرودشان خراب شود !

بچه های پیش دبستانِ یک با تلاوت دسته جمعی سوره ی کوثر و خواندن سرود «من بچه شیعه هستم» به بچه های پیش دبستانِ دو روحیه می دهند.

مجری سالن از بچه های پیش 2 برای خواندن سرودشان دعوت می کند. آقای مختاری در اتاقی دیگر منتظر آن هاست تا آخرین هماهنگی انجام شود. دقایقی می گذرد و آقای حسینی بچه ها را گروه گروه به سمت جایگاه هدایت می کند. لحظه ی موعود بچه ها و آقاها فرا می رسد...

 

سرود بچه ها از سرافرازی وطن شروع شد، یادی از مدافعان حرم کرد، دل ها را به مشهدالرضا برد و دوباره به وطن رسید.

و تمام

#روش_میزان

خدا قوت
روز پنج شنبه در جشن پیامبر مهربانی ها یک روز به یاد ماندنی را رقم زدید یقینا عکس ها و ثبت تصاویر این روز برای سال ها در ذهن عزیزان دانش آموز به یادگار خواهد ماند

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران