دلنوشت

چرک کولک قسمت دوم جنگ با منفی چرک کولک


خلاصه :

    

یک روز چرک کولک  داشت می رفت پیشه یک دانشمند تا تست کرونا بده و دانشمند گفت: می شود  یک مقدار ژله ات بدی چرک کولک گفت:این ژله ها خوردنی نیستند دانشمند گفت :فقت یک مقدار چرک کولک گفت: باشه یک مقدار بت می دم  دانشمند گفت:ممنون چرک کولک گفت:  حالا میشه تست بدی و دانشمند تست چرک کولک را داد وچرکولک رفت خانه اش اما  دانشمند یک خلافکار بود. دانشمند ان مقداری که چرک کولک به ان داده بود یک منفی چرک کولک ساخت و  ان را ازاد کرد و رفت با چرک کولک  بجنگ و چرکولک تونست منفی چرک کولک را نابود کنه

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.


پسران

دختران