دلنوشت

داستان نجات کره ی زمین قسمت۵

نوشته ی محمدصدرا شعیبی


خلاصه :

آدم فضایی به اتاق...

ادم فضایی به اتاق کنفدراسیون رفت و بهش گفت:قربان زمینی ها می خواهند با شما ملاقات داشته باشند چهرتون رو تعغیر بدهید

چهار دقیقه بعد...

کنفدراسیون از اتاق بیرون آمد و به سعید و پرهام گفت:بله،فرمایش؟

پرهام:ما به تو میگیم چرا با تلسکوپهای شما نور داریم و هوا رو آلوده نمی کنیم تو هم مارو ول کن و زمین رو نابود نکن

کنفدراسیون:باشه بگید چرا شما با تلسکوپهای ما نور دارید؟

سعید:ما با خوش رفتاری و خوش اخلاقی نور داریم که با تلسکوپهای شما دیده می شود

کنفدراسیون:باشه ولی پاسخ یک سوال دلیل نمیشود که ما زمین رو نابود نکنیم و اینکه شما زمینیها بد قول هستید

ناگهان سعید یاد کتابی که عموی فضانوردش بهش هدیه داده بود افتادکه در صفحه 139 نوشته بود هر صد سال یکبار آدم فضاییها برای یک آزمایش دو برادر را می گیرند و آن دو برادر باعث می شوند که زمین نابود نشود.

 

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.


پسران

دختران