رویدادهای مدرسه
🐢مهمان پیش دبستانی 🐢
خلاصه :
دبستان دخترانه میزانبعد از دو هفته دوستامون و خانوما رو دیدیم.
دلمون برای همدیگه خیلی تنگ شده بود ، کلی همدیگرو بغل کردیم .
خانم امروز با خودشون مهمون آورده بودن به کلاس ، دوتا لاک پشت که تو قفس بودن ما فکر کردیم یدونست ولی خانم گفتن که دوتاست ، یکیش زیر خرده چوب ها قایم شده بود.
ما حواسمون به لاک پشتها بود ، خانم گفتن دستامون رو بشوریم ، بعد از صبحانه و صبحگاه ، تو کلاس گفتگو با لاک پشت ها بازی میکنیم.
صبحانه امروز پنیر و صبحانه رنگی بود.
بعد از صبحگاه سوار قطار کلاس گفتگو و ورزش شدیم.
ورزش:
اول چندتا حرکت ورزشی انجام دادیم. بعد خانم بهمون توپ وقاشق دادن که باید موقع راه رفتن، توپ رو توی قاشق نگه میداشتیم. بعد نشستیم و باقاشق، نوپ ها رو به طرف دوستامون قل میدادیم.
گفتگو:
(امروز قرار بود در کلاس گفتگو در مورد مسافرت و وسایل نقلیه صحبت کنیم و ساعت آخر با اسباب بازی حیوانات و لاک پشت بازی کنیم اما بچه ها درگیر لاک پشت ها شدند و علاقه ای به شرکت در گفتگو نشان ندادند😁)
به لاک پشتها کاهودادیم.
بهشون دست زدیم.
بعضی از دوستامون بهش دست نمیزدن، اما آخرای کلاس بالاخره ستاره و عسل هم بهش دست زدن.
بعد از کلاس گفتگو خانم گفتن که حتما دستمون رو با مایع بشوریم چون به لاک پشت ها دست زدیم.
موقع خوردن خوراکی خانم برامون داستان " صبحانه گنجشک " رو خوندن.
بعد از جمع کردن زیر انداز دور هم نشستیم. خانم از هر کدوممون میپرسیدن که تا حالا با چه وسیله ای مسافرت رفتیم. گفتیم: ماشین. اتوبوس. قطار. هواپیما.
بعد خانم راننده شدن و ما توی ماشین سوار شدیم. چپ و راست میرفتیم. گاز میدادیم و ترمز میکردیم. از دست انداز رد شدیم. تازه از توی اتوبوس، بیرون رو نگاه میکردیم و گاو دیدیم. بعد سوار قطار شدیم رفتیم مشهد.
بین راه توقف داشتیم وضو گرفتیم و نماز خوندیم. سوار ماشین شدیم رفتیم قم.
سوار کشتی شدیم. سوار هواپیما شدیم. از توی هواپیما کلاسمون رو نگاه میکردیم. بعد بالاتر رفتیم و مدرسه رو نگاه کردیم. حتی بعضی ها خیابون و مسجد رو هم نگاه کردند.
بعد همه نشستیم و قرار شد چیزهایی رو که از اون بالا سوار هواپیما بودیم و دیده بودیم رو نقاشی کنیم.
بعد اسباب بازی هامون رو آوردیم و مشغول بازی شدیم تا مامان بیان دنبالمون...
سرکار خانم ارجمندی
معلم محترم پیش دبستانی