رویدادهای مدرسه
۱
مگه من مرده باشم شما ناراحت باشید!!
خلاصه :
مهربانی های کودکانهیکی از دخترانمان در روزهای آخر سال از اینکه پدر و مادرش سال تحویل در سفر هستند خیلی ناراحت بودند و حسابی گریه می کردند.
همکلاسی هایشان که دیدند دوستشان اینقدر ناراحت هستند تصمیمهای جالبی گرفتند.
همه با هم در یکی از اتاقهای کلاس جمع شدند و برایش نامه نوشتند.
زینب خانم محمد پور در نامه ی خود نوشته بود:
مگه من مرده باشم که تو ناراحت باشی!?
سما خانم هم در کمد دوستش یک شیرکاکائو قایم کرده بود که وقتی کمدش را باز می کند و شیر کاکائو را میبیند خوشحال شود.
خلاصه این همکلاس های مهربان اینقدر با دوستشان همدردی کردند تا راضی اش کردند در بازی های آنها شرکت کنند.
آخر سر هم با مداد رنگی ها تمام اتاق را گل باران کردند.?