رویدادهای عمومی

ولادولادت حضرت علی اکبر(ع)

ولادت حضرت علی اکبر(ع)

ولادت حضرت علی اکبر(ع)


خلاصه :

ولادت حضرت علی اکر(ع) نازدانه ی ابا عبدالله مبارک باد

يا حضرت علي اكبر (ع)

ما را سرشته اند علي وارمان كند

حتي نوشته تشنه ي ديدارمان كند

اصلاً خدا به روي من و تو حساب كرد

وقتي كه خواست برده ي بازارمان كند

شايد كه در خريد بزرگي شويم يا

شايد نسيم آيد و بيدارمان كند

اما كسي نيامد و مارا نخواست كس

دستي نبود تا كه سبك بارمان كند

بوديم نا اميد كه مارا ميان خلق

چشمي نمي خريد كه بيمارمان كند

اما رسيد حضرت ارباب زاده اي

آمد كه تا هميشه گرفتارمان كند

ما را خريد و خادم اين خانواده كرد

تا بيشتر ز پيش بدهكارمان كند

 

پروانه ايم و قسمت اين خانواده ايم

شاهيم و چاكران همين شاهزاده ايم

 

دست حسين ميدهي امشب بهانه را

بابا بگو كه ذوق كُشَد اهل خانه را

بابا بگو كه عشق كند وقت گفتند

لب غنچه كن كه بوسه زند اين جوانه را

يا حق بده به حيرت جبريل بعد از اين

يا كه بگير چهره ي پيغمبرانه را

با تو خدا چه ريخت و پاشي نموده است

حالا گدا نمانده است بگيرد اعانه را

انگار تو حسيني و زينب چو فاطمه

وقتي كه ميكشد سر گيسوت شانه را

اُمّ البنين به گرد سرت چرخ ميزند

آورده است آتش و اسپند دانه را

بيرون ميا كه راه تو بن بست ميشود

گم ميكند نگاه همه راه خانه را

 

دوش حسين روي تو بوسيدني تر است

با اين پسر جمال پدر ديدني تر است

 

بر پا شده ست محشري از احترام ها

وقت اذان توست و ختم كلام ها

ميچسبد آن نماز كه باشي مؤذنش

وقتش رسيده دل ببري از امام ها

تنها مؤذن سه امام ، ايستاده اند

يعني شروع توست شروع قيام ها

وقتي سلام گرم نماز تو ميرسد

مي آيد از خدا عليك السلام ها

جايي نداشت فطرس و از دور بوسه داد

از بس فشرده است حضور غلام ها

اي ياس زاده باز كن از گيسويت گره

بايد دوباره هوش بري از مشام ها

ويرانه آمديم كه آبادمان كني

دستي بكش به روي سر نا تمام ها

 

از دوست شعله بر سر و پاي پدر زدي

ديدي محاسنش به كفش بود پر زدي

 

آئينه اي گرفته و تكرار ميشوي

تو شير ميشوي و علمدار ميشوي

خورشيد ميشوي همه را ذوب ميكني

پر ميزني و سپاهي و سالار ميشوي

با تيغ ذوالفقار ، تو هم مست كرده اي

بيهوده نيست فاتح پيكار ميشوي

وقتي زره به شانه ي تو ميخورد گره

بدجور مثل حيدر كرار ميشوي

بايد كه سر بدُزدَد و پنهان شود هلال

وقتي ميان جنگ كماندار ميشوي

تو لحظه لحظه سوره ي زلزال هستي

تو جلوه جلوه آيه ي ايثار ميشوي

با ضربه هاي خويش به معراج ميروي

ممسوس ذات حق شده دَيّار ميشوي

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران