مقالات
۷
ستاره ای که همیشه خندان بود
داستان یکروز برفی
پایی که سالم نماند
خلاصه :
آقای دادگسترنیا از قابی دیگر نگاهی بر قسمتی از حضور حاج حمید در دوران جنگ تحمیلی از کار در قسمت اورژانس تا حضور در پدافندحمید اهل یکجا نشستن نبود، گویا پر کاری و سماجتش در رسیدن به هدف تمامی نداشت. همین ویژگی باعث شد تا در بهمن 64 در عملیات والفجر 8 در قسمت اورژانس لشکر 27 محمد رسول الله شرکت کند.
سال 65 برای حمید پر است از اتفاق و عملیات. اردیبهشت ماه حمید برای چندمین بار پا به خاک عراق میگذارد و به عنوان یک رزمنده همراه با دیگر رزمندگان مسئولیت پدافند جزیره فاو را بر عهده میگیرد. تیرماه با همرزمان گردان مالک در عملیات کربلای 1 شرکت میکند. با لشکر قمربنی هاشم اصفهان طوفانهای کربلا 4 و 5 را پشت سر میگذارد.
با گذشت چهار سال از تاریخ اولین اعزامش به جبهه تا به حال پایش به بیمارستان باز نشده بود. سال 66 ، برایش جراحت و جانبازی تقدیر کرده بودند.
ترکشی در عملیات نصر 7، پشت سر حمید جا خوش میکند. بیهوش شدنهای نابهنگام و متوالی باعث میشود حمید را از ارتفاعات دو پازا به بیمارستان مشهد و از آنجا به تهران بیاورند.
تنها پس از گذشت 4 ماه از جراحتش، این بار با گردان انصار الرسول عازم جبههها میشود. حمید اهل نیمهکاره رها کردن امور نبود. نصر 7 به ثمر نشسته و مقدمات قابل قبولی برای انجام عملیات بیت المقدس 2 در منطقه کردستان پدید آمده.
انتظار حمید در تاریخ 25 دی ماه با رمز یا زهرا (س) به سر میرسد و عملیات آغاز میشود.
شرایط عملیات بسیار سخت است. برف سنگینی بر روی کوههای در هم تنیده نشسته است.راه رفتن عادی سخت است چه رسد به جنگیدن!
در ساعات اولیه شروع عملیات پای چپ حمید بر روی مین میرود. مین یک متر زیر برفها، منتظرش بود. همین فاصله خودش موجب میشود که به طور کامل پای حمید قطع نشود. وی شوخ طبیعش را در حالیکه کف پایش به شدت خونریزی میکرد، به رخ همگان میکشد تا مبادا روحیهی رفقای رزمندهاش خراب شود.حمید را بعد از انجام مداوایی کاملا ابتدایی به تبریز انتقال میدهند.
محمدرضا سعدی
۴ سال پیش
آقای شعبانی
۴ سال پیش
محمدسعید یکه تاز
۴ سال پیش
رحمت الله علیه...
یاعلی باشیم