رویدادهای مدرسه
^^زیر باران تــــوت باید رفت^^
با همهی بچههای پیشدبستان پسرانهی میزان
خلاصه :
درخت همسایه، ما را با توتهایش مهمان کرد!زنگ سوم تمام شد و همگی از مدرسه بیرون رفتیم. دو تا زیرانداز داشتیم. بچهها خودشان دو گروه شدند و هر گروه با زیرانداز به زیر درخت توت کنار مدرسه رفتند. حالا منتظر باران توت بودیم! دو تا از آقاها بالای درخت بودند و شروع به تکاندن درخت کردند. توتها فرود آمدند؛ بعضی روی زیرانداز و بعضی روی زمین! هرچه بود جمع کردیم.
از آن طرف درخت، صدای آقافیضی آمد که گفت:« بیاید این طرف در؛ اینجا هم توت بیشتره و هم رسیدهتره...» با یک گروه از بچهها همان سمتی رفتیم که آقافیضی گفت. همهچیز مهیای یک بارش بهاری توت بود. شمارش شروع شد : «یـــــــــــــــــک دو ســـــــــــــــــــــه»
زیر باران توت خیس نشدیم ولی حسابی دلهایمان از خوردن آن توتها سیراب شد.
بعد از زنگ چهارم نیز همه با هم به تزئین مدرسه پرداختیم تا به استقبال نیمهی شعبان برویم.