رویدادهای مدرسه

نقش و فعالیت سا سا نیان در دوره ی اسلام

تاریخ

ساسانیان


خلاصه :

ساسانیان

ردشیر پاپکان، نخستین شاه ساسانی و نوه ساسان، از شهر گور به استخر رفته آن را گرفت و سپس به اسپهان تاخت و از آنجا به شوش رفت و خوزستان را ضمیمه شاهنشاهی ساسانی کرد. اردشیر، اردوان اشکانی را در دشت هرمزدگان در هم کوفته و به عمر شاهنشاهی اشکانی پایان داد. آنگاه تیسپون را گرفته به حران تاخت و نصیبین و آمیدا را نیز پیوست داد. سپس از فرات گذشت و بیابان‌های جنوب فرات را متصرف شد. اردشیر بحرین را در لشکرکشی خود گرفت و به بندر هرمز رفت. او سیستان و هرات و بلخ را گرفت و از جیحون گذشته، سمرقند و بخارا را گرفت. سرانجام مرو، هیرکانیه و ارمنستان را به شاهنشاهی نو پای خود افزود.

شاپور اول ساسانی پس از اردشیر به شاهی رسید. او با هجوم قیصر فیلیپ رومی (فیلیپ عرب) به ارمنستان مواجه گشت. بدین منظور به ارمنستان لشکر کشید و رومیان را شکست داد. پس از آن از راه نصیبین و حران به حلب و انتاکیه تاخت و تا سیواس و قونیه پیشرفت.

پس از مرگ شاپور چند شاه ضعیف روی تخت پادشاهی نشستند و ایران با حمله رومیان و اعراب مواجه شد. در این هنگام پسر بچه کوچکی به نام شاپور دوم در ایران به سلطنت رسید. او ابتدا اعراب را از ایران بیرون راند و تا نزدیکی یثرب (مدینه) پیش رفت. سپس میان رودان را از سربازان رومی تهی ساخته و به ارمنستان لشکر کشید.

از دیگر شاهان مهم ساسانی می‌توان به بهرام گور اشاره کرد که حمله ترکان را دفع کرد و به هندوستان (کرانه‌های سند) لشکر کشید. خسرو انوشیروان یمن را با ۸۰۰ نفر از زندانیان محکوم به اعدام فتح کرد. او دو بار به روم لشکر کشید و تا بندر لاتکیه در گرجستان پیش رفت.

پس از خسرو اول، پسرش هرمز شاه شد. هرمز بیش از هر شاه دیگری مردم دار و رعیت نواز بود. نوشته‌اند که در عهد هرمز هزاران تن از بزرگان کشوری و لشکری به هلاکت رسیدند. بدین ترتیب زمینه برای افول وی هموار شد. بهرام چوبین از سرداران فاتح هرمز در جنگ با ترکان، قدرت را برای مدتی کوتاه از دست ساسانیان خارج ساخت.

خسرو دوم پسر هرمز به کمک رومیان سلطنت خود را از دست بهرام بیرون کشید. آخرین شاه قدرتمند ساسانی خسرو پرویز است. خسرو به خون خواهی قیصر روم، سوریه، کیلیکیه، لیدیه و مصر را متصرف شد.

خسرو پرویز به دست پسرش گوات دوم (قباد دوم) یا شیرویه کشته شد. پس از قباد طی چهار سال سیزده نفر بر ایران حکومت کردند که دو نفر آنان ملکه بودند. در آخر دولت ساسانی با حمله تازیان در زمان یزدگرد سوم پس از ۴۰۰ سال به پایان رسید.

این سسلسله چهار صد سال بر سرزمین اهورایی پارس حکومت کرد و با یورش اعراب منقرض شد .  بنیانگذاران حكومت دینی خاندان ساسانی از پارس برخاسته خود را وارث هخامنشیان و از نسل آنها میداشتند. آنان بنا به نام جد خویش ساسان به افتخار نام سلسله خویش را ساسانی نهادند. ساسان ریاست معبد آناهیتای شعر استخر را بر عهده داشت. بابك پسر ساسان بر شهر خیر در كنار دریاچه بختگان فرمانروایی می كرد. و پس از درگذشت پدر عهده دار مقام وی گردید. سپس با چیره شدن بر چند تن از شاهان پارس موفق به سلطه بر كل پارس گردید. ارتخشیر یا اردشیر پسر بابك پس از مرگ پدر و برادر خویش بر امور دست یافت. و در صدد برآمد تا قدرت خویش را بر اطراف پارس نیز انتشار دهد، اردشیر در جریان پیشروی های خود در دشت هرمزگان با اردوان پادشاه اشكانی رو در رو شد و در نهایت بر وی پیروز گردید. و اردوان در این جنگ جان خود را از دست داد و با مرگ وی امپراطوری اشكانی كه از مدتها پیش به انحطاط گراییده بود منقرض گشت. بدین صورت سلسله ساسانی كه بوسیله اردشیر در پارس بناشد و جای دودمان اشكان را كه در پارت بوجود آمده بود گرفت. و حكومتی را كه اسكندر مقدونی از پارسی ها گرفته بود. ارتخشیر به آنها بازگرداند. سلسله جدید اگر هم بر خلاف ادعای خویش با خاندان شاهان هخامنشی رشته پیوندی نداشت، ولی مثل آنها به پارس منسوب بود، و مثل آنها سازمان متمركز و استواری كه با نظام ملوك الطوایفی بعد از اسكندر تفاوت بسیار داشت بوجود آورد. حكومتی كه بوسیله دودمان ساسانی بر پا شد بر دو پایه دین و مركزیت استوار بود. آنان بر خلاف اشكانیان وحدت سراسر كشور را تامین كردند، دولتی تشكیل دادند كه قدرت كشور را در خود متمركز ساخته با اقتدار تمام بر همه مناطق كشور نظارت داشت. ساسانیان، عظمت و شكوه عصر هخامنشی را تجدید كردند، در دوره قدرت این سلسله عظمت و اقتدارشان و حیثیت سیاسی ایران تا آنجا اوج یافت كه عملا دنیای متمدن آن روز را به دو قطب قدرت یعنی ایران و روم تقسیم نمود. و این مساله خود سبب آغاز فصل جدیدی از ارتباط بین این دو امپراطوری بزرگ گردید.

 

محتویات

شاهان ساسانی[ویرایش]

اردشیر بابكان

همان گونه كه در ابتدا اشاره رفت، اردشیر یا ارتخشیر پسر بابك بود، نیای وی ساسان از موبدان پارسی بود كه ریاست معبد آناهیتای شهر استخر پارس را بر عهده داشت، كه پس از وی پسرش بابك عهده دار این مقام گردید، بابك با دختر امیر منطقه ای كه در آن صاحب منصب بود. ازدواج كرد و بزودی صاحب مقام وی گردید و بدین ترتیب علاوه بر قدرت دینی و مذهبی قدرت حكومتی و سیاسی نیز پیدا كرد. بابك مقام ارگنبدی یا ریاست دژ منطقه دارابگرد را با كسب اجازه از حاكم پارس به اردشیر واگذار نمود. پس از گذشت اندك زمانی اردشیر در اندیشه فتح پارس و به دست آوردن حكومت آن منطقه وسیع و مهم به كمك پدر شروع به تجهیز نیرو و لشكركشی نمود. در ابتدا موفق به شكست دادن شاهان محلی و سپس شكست حاكم پارس گردید. بدین ترتیب بابك كه در این فتوحات حضور داشت. به فرمانروای پارس نایل آمد. چندی بعد وفات یافت و پسر بزرگش شاپور بجای وی به سلطنت نشست كه حكومت او نیز بدلیل فوت ناگهانی وی به اردشیر واگذار شد.

اردشیر پس از تسلط كامل بر پارس حملات خود را به نواحی اطراف آغاز نمود و چون اهداف بالاتری را در ذهن خود می پروراند به سرعت موفق به فتح نواحی وسیعی گردید تا اینكه در جریان یكی از این فتوحات در جنگی كه در ناحیه هرمزدگان واقع در خوزستان صورت گرفت با اردوان پنجم - بیست و نهمین شاه اشكانی - مواجه شد و پس از شكست دادن و كشتن وی و تعداد زیادی از نیروهایش، شهر تیسفون پایتخت اشكانیان را فتح و سلسله قدرتمند ساسانی را بنیان گذارد،‌پس از اعلان انقراض پارتیان و قدرت یابی اردشیر شورش در برخی نواحی گرگان و ارمنستان آغاز گردید كه اردشیر با آرام كردن تمام این مناطق و فتح آنها كه سالها به طول انجامید، استحكام دولت تازه تاسیس خود را تضمین نمود. وی كه پس از گذشت مدت چهل سال از آغاز اعلام طغیان بر علیه فرمانروای پارس تا این ایام احساس خستگی می نمود به كناره گیری از امور سیاسی و كسب آرامش تمایل پیدا كرد و بدین صورت از سلطنت كناره گرفت و پسرش شاپور را كه شاهزاده ای لایق و با تدبیر بود را به جای خویش بر تخت سلطنت نشاند و تاج شاهی را با دست خویش بر سر پسرش نهاد و خود روزهای آخر را به آرامش گذرانید.

اردشیر شاهنشاهی با تدبیر و آبادگر بود،‌اوست كه می گوید ملك حاصل نگردد مگر به لشكر، لشكر فراهم نشود مگر به زر، زر به دست نیاید مگر به كشاورزی ، و آبادی و زراعت بدون عدل و داد صورت نبندد).

اردشیر، ‌با پیروزی بر اشكانیان دولت جدیدی را در ایران بوجود آورد كه آیین تازه، قانون تازه و طرز اداره تازه ای را به همراه داشت. پیوند دولت با دین اكثریت پیروان آیین زرتشت را كه در آن ایام در پارس و ماد و حتی در قسمتی از نواحی شرقی جمعیت بسیاری را تشكیل می داد به خاندان او علاقمند كرد، از همان ابتدا كه اعلام سلطنت نمود مقام موبدان موبدی را در پارس تعیین نمود و پیرمردی را كه تسنر نام داشت و معلم وی بود، مشاور و مبلغ خویش ساخت،‌و مشاور حاجب خود را نیز از بین هیربدان انتخاب نمود. بدین گونه سلطنت خود را از همان آغاز با حمایت و ارشاد كسانی كه اهل دین و دانش بودند مربوط ساخت.

شاپور اول ، گسترتن

شاپور كه به هنگام جلوس چهل ساله بود، تا وقتی اردشیر حیات داشت به احترام وی به طور رسمی تاجگذاری نكرد. وی در آغاز سلطنت با طغیان شهر حران و ارمنستان مواجه شد، پس از چندی بر این طغیان ها فایق آمد و تا نواحی شرقی پیشرفت. سپس به هند لشكر كشید و تا پنجاب پیشروی كرد. آن گاه متوجه رومیان شد و نخستین جنگ با روم شكل گرفت. شاپور طی دو دوره جنگ موفق به شكست رومیان گردید و حتی در نبردی با روم علاوه بر شكست آنها امپراطور والرین كه خود در جنگ شركت داشت را اسیر نمود كه به دستور شاپور،‌خاطره این پیروزی را در چند نقش برجسته جاودانه ساختند.

تبدیل قلمرو سلطنت پارس كه اردشیر بانی آن بود به یك امپراطوری وسیع كه دامنه آن را از بین النهرین تا ماورای النهر و از سغد و گرجستان تا سند و پیشاور رسانده بود، یك تفاوت چشمگیری بین او الزام كرد: گرایش به تسامح نسبی در عقاید. از نظر شاپور بدون این تسامح حكومت كردن بر ایران كه تبدیل به امپراطوری وسیع و ابرقدرتی شده بود - غیر ممكن نمی نمود. در واقع او با تدبیر، با در پیش گرفتن این سیاست تمركز و وحدت سراسر قلمرو خویش را تضمین نمود. البته خود او،‌مثل پدر ظاهرا همچنان در آیین مزد اسنان ثابت و راسخ باقی ماند اما در معامله با پیروان ادیان دیگر، آن گونه كه موبدان انتظار داشتند و سیاست پدر ایجاب می نمود سختگیری نشان نداد. قلمرو او در بابل و ماد شامل عده ای قابل ملاحظه از قوم یهود،‌در گرجستان و ارمنستان شامل تعدادی فزاینده از قوم مسیحی، در كوشان و باختر شامل عده ای بودایی، و در سرزمین های سند و كابل شامل پیروان آیین هندو بود و او البته نمی توانست با سعی در تحمیل آیین مزدلسنان همه ا»ها را با حكومت خود دایم در حال خصومت باطنی نگهدارد. وی همچنین با اعمال آزادی مذهبی نسبی از تعقیب و آزار پیروان ادیان دیگر خصوصا مسیحیان كه به دلیل هم كیش بودنشان با رومیان مورد خشم و نفرت قرار گرفته بودند،‌خودداری نمود. پیرو همین سیاست با اندیشه ایجاد ارتباط و نزدیكی بیشتر بین ادیان مختلف به منظور دستیابی به اتحاد و تمركز در كشور و به دنبال آن ایجاد آرامش و از بین رفتن نا آرامیها و نا امنی ها كه به موجب اختلافات دینی و مذهبی ایجاد شده بود. از آیین التقاطی مانی استقابل نمود. هر چند كه در پیش گرفتن این سیاست موجبات خشم و نگرانی موبدان را فراهم آورد. عصر شاپور در عین حال دوران سازندگی نیز بود وی برای سازندگی كشور و آبادانی آن از مهارت و هنر همه اقوام و اتباع و هم چنین اسیران رومی نیز استفاده نمود.

در فاصله مرگ شاپور اول و پادشاهی شاپور دوم چند تن دیگر به حكومت رسیدند ولی هیچیك توانایی این دو را نداشتند. قدرت گیری بیش از حد نجبا و موبدان بدلیل ضعف پادشاهان و مداخله آنان در امور كشور، كشمكش آنان برای دستیابی به قدرت حمله روم در همین اثنای به ایران و پیروزیهای پراكنده آنان اوضاع ایران را در وضعیتی نامطلوب قرار داده بود.

شاپور دوم - احیای عظمت

شاپور دوم،‌سومین پادشاه قدرتمند ساسانی بود. كه توانست به اوضاع كشور سرو سامان دهد. فوری ترین و ضروری ترین اقدام وی تنبیه اعرابی بود كه با تاخت و تازشان قسمتی از سواحل خلیج فارس و نواحی مجاور بابل و حیره را دچار ناامنی كرده بود. وی در تنبیه و مجازات آنان تا آن اندازه قساوت به خرج داد كه سبب شد لقب ذواالاكتاف برای همیشه بر وی بماند. این پادشاه جوان در آغاز كار پس از حمله به اعراب و تا رو مار كردنشان عده ای از آنان را به اسارت در آورده و برای عبرت سایر رهزنان شانه های اسیران را سوراخ كرده و از سوراخ شانه هایشان طناب گذرانید و آنها را با خواری به بندگی و بیگاری گرفت. كه باعث شد حتی ایرانیان نیز در نتیجه این عمل او را (هوبه سبنا) یا سوراخ كننده شانه ها بنامند، انعكاس این اقدامات شاپور دوم در دربار ترس و احتیاط نجبا و موبدان را به همراه داشت. و بتدریج دست آنها را از كارها كوتاه كرده و به شاپور فرصت داد تا زمینه را برای تامین تفوق و برتری خویش بر آنان كه هنوز به او به چشم جوانی بی تجربه می نگریستند آماده سازد.

شاپور با محدود ساختن قدرت بزرگان و تسلط كامل بر اوضاع خود را برای مقابله با رومیها آماده كرد،‌و در جنگی سخت آنان را شكست داد وی همچنین موفق به شكست تركان شمال شرقی شد. از دیگر اقدامات شاپور دوم سختگیری نسبت به عیسویان بود در این زمان، دین مسیحی در روم رسمی شده بود. در نتیجه مسیحیان ایران مورد سوء ظن شاپور قرار گرفت. او آنها را به چشم طرفداران روم می نگریست در نتیجه با اقداماتی مانند گرفت مالیات های سنگین، جلوگیری از تبلیغ مسیحیت، آزار و اذیت آنان ،‌تعطیل كردن چندین كلیسا و حتی توقیف اموال كلیساها سعی در محدود كردن آنها داشت. شاپور دوم مرزهای ایران را به دوران شاپور اول رساند، خاطره فرمانروای پرشكوه و طولانیش او را در ردیف شاپور اول یك بنیانگذار و یك احیا كننده دولت نشان داد، روح تازه ای كه او در كالبد سلسله ساسانی دمید تا مدتها همچنان نگهدارنده سلطنتی بود كه خسرو اول انوشیروان پس از سالها آنرا احیاء نمود.

خسرو انوشیروان

پس از مرگ شاپور دوم وضعیت كشور بدلیل روی كار آمدن پادشاهانی ضعیف و نالایق آمیزه ای بود از قدرت گرفتن مجدد بزرگان، شورش و ناامنی در مرزهای خارجی كه در شرق هیاطله یا هپتالها كه سرانجام با كوشش فیروز شاه ساسانی بیرون رانده شدند و در غرب هم كه شكل همیشگی روم. كه در زمان قباد مشكلات اقتصادی قحطی و خشكسالی به آنها علاوه گردید. و ظهور مزدك و معرفی و تبلیغ آیین جدید وی و اندیشه هایش بمنظور حل مشكلات و معضلات اقتصادی و اجتماعی كه با استقبال قباد به منظور رهایی جامعه از این مشكلات صورت گرفت. علیرغم اینكه ظاهرا به طور مقطعی موثر بنظر می رسید. ولی پس از مدتی خشم موبدان و بزرگان را برانگیخت و خود معضلی تازه برای حكومت قباد گردید. آنچانكه بدلیل موضع گیری آنها بر علیه مزدك و قباد، شاه ساسانی از سلطنت خلع گردید و هر چند پس از چندی شاه مخلوع مجددا به منصب خود بازگشت ولی مشكلات و مصایب همچنان بر جای خود باقی بود. بنا به وصیت قباد كه سومین پسرش خسرو انوشیروان را واجد همه خصال شایسته پادشاهان میدانست پس از وی به سلطنت رسید.

خسرو انوشیروان - سمبل قدرت و عدالت

خسرو انوشیروان به اعتبار كشورگشایی،‌سیاست، تدبیر و اصلاحاتی كه در امور لشكری،‌اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی بانجام رسانیده است، بزرگترین شاهنشاه ساسانی بشمار می رود. چنانچه او به قدرت نمی رسید. یقینا عمر این سلسله با وجود مصایبی كه گریبانگر آن شده بود، چندی بیش دوام نمی یافت. تدابیر وی همراه با ویژگی های بارز شخصیتی او،‌سبب درخشش نام وی در تاریخ ایران گردیده است. تعدیل مالیات ها و اصلاحات نظام ارتش، پیشرفت علم و ادبیات بدلیل توجه ویژه وی به دانشمندان و تشویق آنان، تسامح فكری و مذهبی او هر چند بعضی اقدامات وی در اوایل سلطنتش در قبال برخی پیروان ادیان و مذاهب برای ایجاد آرامش صورت گرفت - و وسعت نظر در مورد عقاید و اندیشه ها محبوبیت وی را نزد آحاد مختلف جامعه صد چندان نمود.

خسرو انوشیروان با شكست هپتالها در شرق ورومیان در غرب و صلح پنجاه ساله ای كه با امضای قرارداد صلح انجام گرفت آرامش و رفاه را برای ایرانیان به ارمغان آورد.

خسرو پرویز - افول قدرت

خسرو پرویز آخرین پادشاه معروف ایران باستان است. پس از خسرو اول،‌حكومت مركزی دوباره دچار ضعف شد،‌دوران سی وهشت ساله سلطنت خسرو بیشتر یادآور تجمل پرستی ها، عشرت طلبی ها و بی قید و بندیهای یك پادشاه ضعیف النفس است. تا یك شاه مقتدر ساسانی. استبداد،‌غرور و تكبر وی همراه با بی توجهی و بی تفاوتی نسبت به مردمانی كه چشم امید به توجه و كاردانی شهریارشان دوخته بودند. و فاصله طبقاتی كه روز به روز مردمان را بیش از آنكه آزار اقتصادی دهد، روحشان را می پژمرد و بارزترین بی خردی او در زمینه جنگ با روم به منظور گرفتن تقاص خون خانواده همسرش كه خانواده حكومتگر روم بودند. و بطور جمعی قتل عام شده بودند،‌صلح با روم را پایان داد و پای ناامنی و جنگ و خونریزی را دوباره به ایران باز نمود.

رفتار عناد آمیز وی با سفیر پیامبر اسلام موجب بدنامی بیش از پیش وی گردید. وسرانجام وی در جنگ با روم بدرفتاری با اطرافیان سبب شكل گیری توطئه هایی بر علیه وی شد تا جاییكه با آنهمه جلال و شوكت روانه زندان گردید و چند روز بعد در زندان كشته شد. از آن پس پادشاهان بعدی هم كه به سلطنت رسیدند كاری از پیش نبردند و فقط سكاندار كشتی شدند كه روز به روز در گرداب بحران و انحطاط فرو میرفت جامعه ایران در تب فقر، تبعیضات ناروا بی نظمی ناامنی و از همه مهمتر بی عدالتی، چنان می سوخت كه درمان آن جز بادم معجزه گر منادی آزادی و عدالت میسر نبود.

ایران در زمان ساسانیان ( فرهنگ و تمدن)[ویرایش]

ویژگیهای دولت ساسانی[ویرایش]

دولت ساسانی، آخرین مرحله یك سلسه تحولات طولانی بود كه در دوران اشكانیان در زیر پوسته ای از تمدن یونانی سیر كرده و در نهایت باین پایه رسیده بود. در این مرحله از تحولات مورد اشاره، عناصر تمدن یونانی تقریبا از تشكیلات ایرانی طرد شده و بخشی از آن استحاله یافته و یا عنصری جدید را تشكیل داده بود.

هنگامیكه اردشیر زمام حكومت را به دست گرفت،‌كشور ایران واجد یك وحدت ملی شد. و آثار ویژه این شكل در اجزاء حیات اجتماعی و معنوی ایرانیان پدیدار گردید. با توجه به مراتب بالا، جایگزینی دو سلسه نه تنها یك پیش آمد سیاسی، بلكه نشانه ای از پیدایش روح تازه ای بود كه در شاهنشاهی ایران دمیده شد. دولت ساسانی در دو مورد بر حكومت اشكانی امتیاز و برتری داشت:

1 - تمركز و وحدتی نیرومند و پابرجا 2 - ایجاد یك دین رسمی كه دین زرتشت بود.

اگر مورد نخستین را بازگشت به سنت های دوران داریوش كبیر تلقی كنیم، مورد دوم حتما از ابتكارات ساسانیان بود، و نباید در اینمورد تردیدی به خاطر راه دهیم. اما این ابتكار خود نتیجه تكامل كند سیری بود كه در این برهه از زمان صورت تحقق یافت. در طول چهار قرنی كه دولت بنیاد یافته اردشیر به پویایی خود ادامه می داد،‌شرایط زندگانی عمومی و اداره كشور دستخوش تغییرات بسیار شد، اما در كلیات و اصول، همان بنیان اداری و اجتماعی كه توسط مؤسس این دودمان پی ریزی و كامل شد، تا پایان دوران ساسانیان بر یك حال باقی ماند.

طبقات در دوره ساسانیان[ویرایش]

تقسیم بندی طبقات در دوره ساسانی بر همان اساسی است كه در اوستا آمده است، طبقات چهارگانه ساسانی عبارت بودند از:

1 - روحانیون(آسروان asravan )  2 - جنگیان (ارتشتاران)3 - مستخدمان اداری(دبیران)4 - توده مردم(روستاییان یا واستریوشان)، صنعتگران و شهروندان كه به هوتوخشان كه هر یك از طبقات چهارگانه خود به چندین دسته تقسیم می شد. بطور كلی جامعه عصر ساسانی جامعه ای طبقاتی بود كه نظام كاستی به دشت در آن اعمال می شد. البته علاوه بر طبقه بندی های فوق كه از آن یاد شد در زمان شاپور نیز نوعی طبقه بندی وجود داشته است. كه بدان اشاره می كنیم.

1 - شهرداران كه فرمانروایانی بودند كه از طرف شاه بر مناطق مختلف حكومت می كردند.

2 - واسپوهران یا رؤسای طوایف كه صاحبان املاك وسیع بودند.

3 - ورزگان(بزرگان) كه صاحب منصبان بزرگ دولت،روسای اداره ها و وزرا می شد.

4 - آزادان یا نجیب زادگان كه ظاهرا اسواران كه افسران لشكر بودند هم در همین طبقه جای می گرفتند.

5 - واستریوشان كه همان توده ملت یعنی ورستاییان، صنعتگران، شهروندان و دهقانان بودند.

در حقیقت اگر دیدی واقع بینانه داشته باشیم درمی یابیم كه جامعه آن روزگار به دو طبقه كلی تقسیم می شد. طبقه فرادست كه شامل خاندان شاهی خاندان های قدیمی حاكمان ولایات و مقامات دولتی و نظامی می شدند. و با نام بزرگان از آنها یاد می شد. و طبقه فرودست؛ كه توده مردم بودند و شامل: كشاورزان، صنعتگران و پیشه وران می شد. اما آنچه در ساختار اجتماعی ساسانیان نمودار است؛ تبعیض طبقاتی فاحشی است كه ماهیت مردم دوستی آنان را زیر سوال می برد تا آن حد كه ارتقا از طبقه فرودست به طبقه فرادست امری محال بود.

تشكیلات مركزی[ویرایش]

وزیر اعظم

وزیر بزرگ كه در آغاز«هزاربذ» لقب داشت، رییس تشكیلات مركزی بود. در زمان هخامنشیان این لقب هزاریتی كه به یونانی«خیلیارخوس» یعنی «نگاهبان فوج هزار نفری» گفته می شد. در ابتدا دارنده این عنوان به مقام نخستین شخص كشور رسیده بود و پادشاه به وسیله و با دست او كارهای كشور را اداره می كرد. عنوان مزبور به همین شكل باقی ماند و به زمان ساسانیان رسید. در زمان ساسانیان وزیر بزرگ را بزرگ فرمذار می خوانده اند، یكی دیگر از عناوینی كه برای این وزیر ذكر شده در اندرزبذ یعنی مستشار دربار است. اداره كشور تحت نظارت پادشاه قرار داشت و وی بیشتر كارها را با رای خویش انجام می داد. هنگامیكه شاه در سفر یا مشغول نبرد بود. وزیر اعظم نیابت سلطنت را عهده دار می شد. مذاكران سیاسی، از وظایف وزیر اعظم بود،‌در هنگام ضرورت تا آنجا كه می توانست فرماندهی را نیز عهده دار می شد. بطور خلاصه،‌از آنجا كه وی مشاور ویژه شاه بود، همه كارهای كشور در دست او قرار داشت و می توانست در همه امور دخالت كند. حتی در صورتیكه شاه عیاش بود یا در انجام كارها سستی و اهمال می ورزید وزیر اعظم می بایستی او را متوجه عمل خویش سازد. و به راه صحیح هدایت كند. جایگاه، نقش و اهمیت مقام بزرگ مزمذار آن چنان كامل و بی نقص بود كه حتی پس از ساسانیان خلفای مسلمان این مقام را به صورت مستقیم ودست نخورده وارد سیستم اداری اسلامی نموده و از آن بهره گرفتند. آن چنان كه قدرت بزرگ مزمذار با خلیفه برابر بود.

دین در زمان ساسانیان

از آن جایی كه ساسانیان نسب خود را به كیانیان و گوی ویشتاسب كه همان كی گشتاسب است می رساندند و وی آیین بهی زرتشت را پذیرفته بود، ایشان خود را پیرو مزدیسنی(كیش زرتشتی) می دانستند تا آنجا كه در دوره آنان آیین زرتشتی دین رسمی آنان گردید، همان گونه كه اشاره رفت نیای ساسانیان یعنی ساسان خود از روحانیونی بود كه ریاست معبد آناهیتای شهر استخر را به عهده داشت. پس از وی پسرش بابك همین مقام را عهده دار گردید و پس از تشكیل سلسه ساسانی و روی كار آمدن اردشیر با اراده وی دین زرتشتی دین رسمی كشور گردید. و به این ترتیب اتحاد آتشگاه و دربار شكل گرفت و روحانیون و مغان بر امور مستولی شدند. و اولین حكومت دینی در تاریخ ایران قبل از اسلام شكل گرفت.

اردشیر شاهنشاه ساسانی حتی در زمان حكومت خویش به منظور دست یابی به اهداف سیاسی خویش كه در وحدت و تمركز سراسر قلمرو خلاصه می شدو و در سایه آن آرامش و امنیت داخلی شكل می گرفت از هیچ كوششی حتی نایل آمدن به اقداماتی نظیر بكار گیری تعصبات مذهبی آزار و اذیت تعقیب و زندانی نمودن پیروان ادیان غیر زرتشتی فروگذار ننمود. و این سیاست كمابیش در طول عمر سلسه ساسانی نزد شاهان این خاندان اعمال می شد. به سبب توجه شاهان ساسانی به دین زرتشتی به عنوان دین رسمی كشور مقاماتی نوظهور نیز در دربار شكل گرفتند. از جمله موبذان موبذ كه رییس موبدان(روحانیون) كشور بودند. و هیربذان هیربذ و مقامات زیر دست آنها.

در عصر ساسانی آتشكده های زیادی در گوشه و كنار كشور برپا گردید. و به موبدان اختیارات و امتیازات قابل توجهی واگذار گردید. از جمله داشتن استقلال در امور و تصاحب املاك وسیع.

علاوه بر دین زرتشتی كه بیشترین پیرو را در كشور داشت آیین های دیگری نیز در شرق و غرب كشور ترویج می شدند كه پس از رسمی شدن دین زرتشتی پیروان آن ادیان و آیین ها در تنگنا قرار گرفتند. از جمله آیین بودایی در شرق، آیین مسیحیت و یهودیت در غرب كشور كه به دلیل خصومت ایران با روم و هم كیش بودن مسیحیان ایران با رومیان، پیروان این دین الهی بیشترین سهم را از آزار و اذیت و تعقیب و شكنجه دارا شدند. دو دین نوظهور كه ظاهرا در شرایطی شكل گرفتند كه اوضاع ایران در هنگام بروز و نشر آنها بسیار نابسامان بوده است. در زمان شاپور اول و قباد علنی شدند از آن جمله، آیین مانویت و مزدكی بود.

مانی در زمان شاپور اول ادعای پیامبری نمود. اندیشه وی كه تحت آیینی استقاطی شكل گرفته بود. مورد توجه و استقبال شاپور اول قرار گرفت، وی با ادیان و اندیشه های عصر خود آشنایی داشت و اختلاف مذاهب مختلف همواره ذهن وی را مشغول می داشت، مذهبی كه وی معرفی نمود،‌اختلاطی بود از دین های زرتشتی، عیسوی، بودایی و ... مانی معتقد بود كه عالم از عناصر روشنایی و تاریكی بوجود امده و به همین جهت اساس آن بر نیكی و بدی استوار است. اما در پایان دنیا روشنایی از تاریكی جدا و بر آن چیره می گردد. و صلح ابدی برقرار می شود وظیفه فرد مانوی آن بود كه بكوشد تا روشنایی و تاریكی را از یكدیگر دورسازد، یعنی وجود خویش را از بدی و فساد ـ كه زاده تاریكی است ـ منزه گرداند و از اصول اوست؛ مهردهان(پرهیز از اندیشه زشت و ناپاك) به همین سبب پیروان مانی از لذات دنیوی مانند: ازدواج، خوردن گوشت، نوشیدنی شراب و گرد آوری مال پرهیز می نمودند. مانی كتاب های زیادی برای ترویج دین خود نگاشت از آن جمله شاپورگان به زبان پهلوی بود كه آن را به شاپور تقدیم نمود و كتاب ارژنگ یا ارتنگ كه مانی به منظور تفهیم بهتر اصول كیش خود مسایل مورد نظر را با تصاویر زیبا جلوه گر می نمود. از این روی وی را مانی نقاش نیز می خواندند.

همان گونه كه گفته شد عقاید وی به سبب توجه شاپور به آنها و به منظور بهره گیری وی از این دین به منظور رفع اختلافات مذهبی بصورت مقطعی نشر و رواج یافت. ولی پس از مدتی به دلیل مخالفت شدید موبدان مورد خشم و كینه قرار گرفت و به دستور شاه بهرام به زندان افتاد و در زیر شكنجه جان داد و به قولی او را زنده پوست كندند وبه دارآویختند.

مزدك نیز خود از پیروان آیین مانوی بود و از مروجان این آیین محسوب می گشت كه علاوه بر عقیده به موضوع ستیز دو عنصر نور و ظلمت كه اساس عقیده مانی را تشكیل می داد. اندیشه های وی درباب حل معضلات اقتصادی و اجتماعی كه ریشه در تبعیضات طبقاتی داشت. مورد توجه قباد،‌پادشاه ساسانی قرار گرفت. كه دوران سلطنت وی مصادف با مشكلات اقتصادی و اجتماعی كه قحطی و خشكسالی نیز به آن علاوه گردیده بود، شد. عقاید مزدك مبنی بر تقسیم عادلانه منابع ثروت و تذكر این مهم كه همه انسان ها در برابر استفاده از نعمات خدادادی و طبیعی یكسان هستند. به مذاق طبقه صاحب ثروت و قدرت خوش نیامد و همین امر موجب به قتل رسیدن وی توسط مخالفنش گردید.

علاوه بر این ادیان نوظهرو، در قسمتی از نواحی جنوبی افرادی می زیستند كه به صایبین معروف بودند. آنان پیروان حضرت یحیی(ع) بودند كه مراسم دینی و آداب و رسوم ویژه خود را داشتند. به عنوان نمونه از خوردن گوشت گاو پرهیز می كردند و نماز صبح را پس از طلوع آفتاب می خواندند كه پیروان این آیین نیز از سخت گیریهای موبدان زرتشتی در امان نماندند.

خط ادبیات و آموزش ساسانیان[ویرایش]

مشهورترین خط های رایج در زمان ساسانیان، خط پهلوی اشكانی و خط پهلوی ساسانی است. این خط ها از خط آرامی اقتباس شده بودو همه مكاتبات اداری نوشته های ادبی تاریخی و كتبیه های شاهان ساسانی كه بر صخره ها حك شده است به این خط نوشته می شد.

در آن روزگار، اموزش فقط و فقط منحصر به طبقه بزرگان بود و توده مردم از آموزش و بهره مندی از علم و دانش محروم بودند. تیراندازی،‌چوگان و شنا از دیگر كارهایی بود كه جوانان به آن مشغول می شدند. تا هنگام جنگ آمادگی لازم را داشته باشند.

جندی شاپور از مراكز مهم علم و آموزش و پژوهش بود و دانشمندان و پزشكان بسیاری در آن به پژوهش مشغول بودند. انوشیروان عده ای را برای كسب علوم به هند فرستاد او عده ای از فلاسفه یونانی را كه از تنگ نظری و تعصب مسیحیان روم به ایران پناهنده شده بودند را به گرمی پذیرفت و از آنان حمایت كرد.

معمای و حجاری[ویرایش]

خرابه های چندین كاخ و آتش گاه در فیروز آباد، بیشاپور و.... جلوه گاه معماری عصر ساسانی است. معماران این دوره در اوایل از شیوه های اشكانی پیروی می كردند. ولی با گذشت زمان، در بنای كاخ ها و آتش گاه ها شیوه ها و سبك هایی در پیش گرفتند. كه در گذشته فراگیر نبود، مانند استفاده از طاق وایوان، با استفاده از طاق، بكارگیری ستون كمتر در معماری مورد توجه و استفاده قرار می گرفت. معماران عصر ساسانی از گچ بری های زیبا و گاه كاشی كاری استفاده می كردند. كاخ هایی مانند كاخ تیسفون(معروف به ایوان كسری) و كاخ فیروز آباد در زمان خود شكوه و جلال بسیاری داشتند و چشم همگان را خیره می كردند. شاهان ساسانی در این كاخ ها به اداره امور می پرداختند، دستورات لازم را صادر می كردند، فرستادگان دولت های دیگر را به حضور می پذیرفتند و نیز به تفریح و خوشگذرانی می پرداختند.

نقش برجسته های فرمانروایان ساسانی و كتبیه های آنان در فارس و كرمانشاه و نواحی دیگر كه شامل مراسم تاج گذاری، جنگ و شکار شاهان است. نشانگر تبحر حجاران چیره دست ایرانی در آن عهد است.

هنر و صنعت[ویرایش]

قالی بافی، پارچه بافی، فلز كاری و شیشه گری در عهد ساسانی رونق بسیار یافت. در این عصر پارچه های تولید ایران در روم مشتریان زیادی داشت. فلزكاران ماهر در خدمت شاهان و شاه زادگان بودند. و برای آنان ظروف بسیار ظریف و زیبا از جنس طلا و نقره می ساختند. كه نمونه هایی از آنها در موزه های اروپا موجود است. موسیقی از جمله هنرهایی بود كه مورد توجه شاهان ساسانی بوده است. موسیقی دانان و آوازه خوانان دربار را هنیاگر یا خنیاگر می نامیدند، خسرو پرویز و بهرام گور در میان شاهان ساسانی به شعر و موسیقی علاقه داشتند و به آن اهمیت می دادند.

یكی از هنرهای بی مانند عصر ساسانی ساخت حباب هایی بود كه موسیقی و اصوات دیگر را ضبط و در موقع لزوم با وسایلی كه آن روزگار در دست بود، صداهای ضبط شده پخش می گردید كه این حباب ها در ایوان مداین و نصب آن بر روی دیوارهای آن برای پخش موسیقی به كار رفته بود.

بازرگانی[ویرایش]

در عهد ساسانی جاده ابریشم مهم ترین مسیر تجاری در دنیا بود. همچنانكه ایران در دوره اشكانی از منافعی كه این راه برایشان ایجاد می كرد. سود می بردند. ساسانیان نیز از این جهت بی نصیب نماندند، ایران همچون پل ارتباطی بر راه شرق و غرب بود. كاروان های تجاری كالاهای ساخت چین و هند و ایران و روم را از سرزمینی به سرزمین دیگر می بردند. صید مروارید در خلیج فارس رواج داشت. مالیات مهمترین منبع درآمد و ثروت محسوب می شد كه علاوه بر خراج و مالیات سرانه و سالانه كه اخذ می گردید. از بازرگانان نیز مالیات گرفته می شد. تجارت دریایی در دوره ساسانیان دارای اهمیت بود. طلا، نقره، مس، مروارید و پارچه های ابریشمی از مهم ترین محصولات ایران محسوب می گردید.

 

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران