معرفی

مباحث حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره موضوع :

۲- پنج وظیفه پیامبران نسبت به انسانها

در «نبوت و بعثت»


خلاصه :

ادامه مطلب افول همه ابر قدرت ها؛نتیجه نهایی بعثت (۲) ...

پنج وظیفه پیامبران نسبت به انسانها
در اینجا اگر صحبت از مأموریّتها و مسئولیّتهاى پیغمبر در رابطه با انسان را [به میان] میآوریم، یعنى آن تحوّلى که نبی باید در انسان به وجود بیاورد؛ چون ایجاد یک جامعه‌ى قسط و عدل و جامعه‌ى توحیدى، بى ‌ابزار انسانى ممکن نیست و یک انقلاب اجتماعى هرگز نمیتواند جدا از یک انقلاب انسانى و درونى باشد.
 
* ۱) از مردم بخواهند در برابر غیرخدا تسلیم نباشند
«لِیَستَأدوهُم مِیثاقَ فِطرَتِه»؛ گویا این ‌جور فرض میشود در کلّ معارف اسلامى و قرآنى که میان انسان و خدا یک معاهده‌اى، یک قراردادى وجود دارد و انسان بایستى این قرارداد را مورد عمل قرار بدهد؛ همچنان که خدا هم بر خود فرض و حتم کرده که بر طبق این قرارداد عمل کند. کلمه‌ى عهد خدا یا میثاق، در قرآن و در نهج‌البلاغه و در حدیث، بارها تکرار شده؛ این معاهده‌ى میان خدا و انسان چیست و به چه معنا است؟ یعنى چطور؟ آیا خدا و انسان سر یک میز نشسته‌اند با هم قرارداد بسته‌اند؟ من در دو جمله‌ى کوتاه اشاره میکنم؛ اوّل خود اصل این قرارداد چیست؟ اصل قرارداد این است که انسانها در مقابل پروردگار متعهّدند که غیر خدا را عبودیّت نکنند؛ این تعهّد انسان در مقابل خدا است. عبودیّت غیر خدا یعنى تسلیم در مقابل غیر خدا؛ چه تسلیم ذهنى و چه تسلیم جوارحى، چه تسلیم از لحاظ اعتقاد و فکر و ذهن و دل و چه تسلیم از لحاظ عمل و از لحاظ جسم؛ و انسانها موظّفند که این تسلیم را در مقابل غیر خدا نداشته باشند.
 
* درس امروز: مقررات جامعه باید براساس فطرت انسان باشد
وقتى یک جامعه‌اى بر خلاف مقرّرات اسلامى طرح‌ریزى میشود و پایه‌ریزى میشود، این جامعه بر خلاف فطرت انسان و بر خلاف فطرت جهان حرکت کرده و ساخته شده. پیغمبرها میآیند تا به انسانها بگویند که بایستى شما این میثاق فطرت را، یعنى این پیمانى را که با خدا بستید و این پیمان از درون فطرت شما میجوشد و به معناى برابر کردن و هماهنگ و همسان کردن عملکرد و حرکت اختیارى شما با ساخت جهان و ساخت انسان است، عمل کنید و بر طبق این پیمان، این پیمان را اداء کنید، بر طبق این پیمان عمل کنید.
 
* ۲) نعمت فراموش شده خدا را به یاد مردم بیاورند
«وَ یُذَکِّروهُم مَنسىّ نِعمَتِه»؛ و به یاد بیاورند فراموش‌شده‌ى نعمت خدا را؛ یعنى نعمتهاى فراموش‌‌شده‌ى خدا را به یاد انسان بیاورد. انسان خیلى از نعمتهاى خدا را فراموش میکند؛ از جمله‌ى نعمتهایى که انسان فراموش میکند و مهم‌ترین آنها، نعمت خود انسان و آن مَن انسانى او است؛ و این پایه و محور همه‌ى نعمتهاى خدا است، که در قرآن میخوانیم: « نَسُوا اللّٰهَ فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛درباره‌ى کفّار صحبت شده، گفته میشود که « نَسُوا اللّٰهَ»؛ آنها فراموش کردند خدا را؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که «فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ خدا هم آنها را به خودفراموشى دچار کرد؛ خود آنها و مَن آنها را از یاد آنها برد؛ این محور همه‌ی [نعمتها] است. این «من» که از یاد میرود چیست؟ چه چیزى در انسان هست که در جامعه‌ى جاهلى از یاد انسان میرود و پیغمبرها میآیند انسان را به یاد آن من بیندازند؟ منِ انسانى، آن نعمت فراموش‌شده‌ى بزرگ، اگرچه یک چیز بیشتر نیست امّا فراموش شدن آن، آثار و نمودارهاى گوناگونى دارد.
 
* درس امروز: هر چیزی در جامعه غفلت‌آور باشد مخالف مبانی بعثت است
یقیناً شما در همه‌ى نمودارهاى جامعه‌ى اسلامى، از تعلیم و تربیتش، از اقتصادش، از حکومتش، از شکل رابطه‌هاى انسانى و غیره، نمیتوانید هیچ چیز پیدا کنید و نباید چیزى وجود داشته باشد که با اینها منافات داشته باشد و زمینه‌ساز اینها نباشد. اگر در جامعه‌ى اسلامى چیزى مثلاً پیدا کردید که به جاى یُذَکِّروهُم ــ یعنى به یاد آوردن ــ به جاى یادآور بودن، غفلت‌آور باشد، این بر خلاف حکمت بعثت پیغمبران است. پس هیچ پدیده و نمودار غفلت‌آور، در کلّ جامعه‌ى اسلامى نباید وجود داشته باشد چون بر خلاف مبنا، بر خلاف خطّ اصلى بعثت پیغمبران است.


* ۳) پیام خدا را به مردم برسانند
«وَ یَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغ»؛ با رسانیدن پیام، حجّت را بر آنها تمام بکند. ببینید، رساندن پیام، وسیله و کلید اصلى همه‌ى فعّالیّتهاى پیغمبر است. اگر فرض کنید که پیغمبر با همه‌ى این خصوصیّات، خودش را ملزم به تبلیغ نداند، هیچ یک از وظایف او گزارده نمیشود؛ لذا گفتیم که دو محور اصلى نبوّت، اوّل این است که بر مبناى وحى کار کند، دوّم اینکه تبلیغ کند؛ یعنى وحى را احتکار نکند پیش خودش، نگه ندارد، حرف را بگوید.


* درس امروز: اگر رساندن حکم خدا در جامعه انجام نشود، هدف بعثت تأمین نشده است
اگر چنانچه پیغمبر این یک وظیفه را انجام ندهد، یعنى تبلیغ نکند، همه‌ى کارها لَنگ است و آن وقت جامعه‌ى اسلامى هم [لنگ میماند]؛ این را هم فراموش نکنید؛ مدام من مثل ترجیع‌بند این را تکرار میکنم براى اینکه چیز مهمّى است؛ در جامعه‌ى اسلامى همه‌ى این چند کارى که اینجا نوشته شده بایستى در مقرّرات، در قوانین، در کلّ نظام تأمین بشود؛ یعنى بایستى کلّ نظام و مقرّرات جامعه‌ى اسلامى جورى باشد که هدفِ تبلیغ، لنگ نماند. پس ما اگر حکومتى، جامعه‌اى، نظامى داشتیم که در آن تبلیغ، یعنى رساندن پیام خدا، لنگ و متوقّف ماند، باید کشف کنیم که این نظام و جامعه‌ اسلامى نیست؛ و آن جامعه و نظامى اسلامى است که در او هدف تبلیغ ــ یا بگوییم وسیله‌ى تبلیغ که دقیق‌تر است ــ تأمین شده باشد.
 
* ۴) گنجینه‌هاى پنهان اندیشه‌ها را در انسانها بشورانند
«وَ یَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغ وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»؛ و بشورانند براى آنان، دفائن و گنجینه‌هاى اندیشه‌ها را؛ یا به این عبارت که نوشته‌ایم: و گنجینه‌هاى پنهان اندیشه‌ها را در آنان بشورانند؛ این هم یکى دیگر از هدفهاى پیغمبر است که گنجینه‌هاى پنهان اندیشه را در انسانها برمىشوراند؛ این گنجینه‌ها اوّلاً چیست؟ همین قدرت تعقّل و اندیشمندى و تجزیه‌تحلیلى که در انسان هست؛ که گفتیم یکى از خصوصیّات انسان چیست؟ آن حالت اندیشمندى او است؛ این خصلت انسان است، در همه‌ى انسانها هم هست؛ هیچ انسانى را شما پیدا نمیکنید که در طبیعت و در سرشت ذاتی‌اش قدرت اندیشمندى نباشد؛ انسان یعنى این.
 
* درس امروز: جامعه اسلامی باید به اندیشیدن انسانها کمک کند
ساخت جامعه‌ی اسلامی باید آن چنان باشد که همه‌ى پدیده‌ها و نمودارها انسان را به شکفتن اندیشه کمک کند، انسان را از رکود بیرون بیاورد، کمک کند که انسان بیندیشد و کار کند.
 
* ۵) نشانه‌های قدرت خداوند را به مردم ارائه دهند
بالاخره آخرین جمله، وَ یُروهُم آیاتِ المَقدِرَة؛ و به آنها بنمایاند نشانه‌هاى قدرت خدا را که البتّه مضمون این جمله بخشى از مضمون جمله‌ى قبل است که شرح دادم؛ یعنى پیغمبرها به انسانها آثار قدرت خدا را ارائه میدادند و نشان میدادند و به آنها میفهماندند که قدرت الهى در کجاها متجلّى است... پیغمبران میخواهند آیات قدرت خدا را نشان بدهند؛ چرا؟ براى اینکه انسانها را به اندیشیدن وادار کنند دیگر؛ یک نمونه‌هایى را انبیا انتخاب میکنند که این نمونه‌ها براى همه‌ى انسانها به طور برابر وجود دارد، مخصوص جمعى دون جمعى نیست و مردمى دون مردمى نیست؛ وقتى میخواهند مردم را به اندیشیدن وادار کنند، نشانه‌هاى قدرت خدا را که انتخاب میکنند، آن نشانه‌هایى را انتخاب میکنند که انسان بیابان‌گَرد و روستایى و بدوى و دور از تمدّن و فرهنگ هم دقیقاً بتواند این نمونه‌ها را که وسیله‌ى اندیشیدن و فکر کردن است داشته باشد؛ مردم را به این گونه موضوعات متوجّه میکنند؛ نه حالا دقیقاً صددرصد فقط به اینها و نه غیر [بلکه] به این گونه موضوعات طبیعى؛ مِن سَقفٍ فَوقَهُم مَرفوع؛ از سقفى که بر فراز آنها برافراشته شده است، وَ مِهادٍ تَحتَهُم مَوضوع؛ و بسترى که در زیر پاى آنان افکنده شده است؛ وَ مَعایِشَ تُحییهِم؛ و وسیله‌هاى زندگى که آنان را زنده میدارد؛ مثلاً خوراک و معیشتها که یک وسیله‌ى زندگى است که انسان را زنده میدارد؛ وَ آجالٍ تُفنیهِم؛ و اجلهایى که آنان را از بین میبرد؛ وَ اَوصابٍ تُهرِمُهُم؛ و دردهایى که آنان را پیر میکند؛ وَ اَحداثٍ تَتابَعُ علیهِم؛ و حوادثى که پیدرپى بر آنان وارد میآید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران