معرفی
ابونصر علی بن احمد اسدی توسی شاعر، نویسنده ایرانی قرن پنجم هجری و سرایندهٔ اثر حماسی گرشاسپنامه است. وی در سال ۴۶۵ هجری در گذشت. مقبره وی در تبریز است.
اسدی توسی
خلاصه :
ابومنصور (ابونصر) علی بن احمد، معروف به اسدی طوسی، شاعر، لغتشناس و کاتب نامدار ایرانی قرن پنجم هجری قمری است...زندگی نامه
اسدی طوسی در سال ٣٩٠ ق زاده شد و در دوران جوانی از خراسان به شمال غربی ایران از جمله به دربار جستانیان در طارم، از آنجا به نخجوان و سرانجام به تبریز رفت و در آنجا درگذشت.
در طوسی بودن اسدی تردیدی نیست؛ زیرا خودش حتی در مؤخره کتاب الابنیه (ص ۹۷) ابومنصور علی هروی، که اسدی از آن نسخهبرداری کرده، به طوسی بودن خود اشاره کرده است و در کتاب لغت فرس نیز که تألیف خود اوست، طوسی بودن خود را یادآوری کرده است.
درباره اسدی و زندگیاش نظرهای متفاوتی ذکر شده است؛ از جمله دولتشاه سمرقندی (ص ۳۵-۳۶)، در تذکرةالشعرای خود آورده که اسدی استاد فردوسی بود و هنگامی که از او درخواست کردند شاهنامه را بسراید پیری را بهانه کرد و از شاگرد خود، فردوسی خواست که سرودن شاهنامه را بپذیرد. درباره اسدی بحثهیا فراوانی شده است. اروپاییان نیز درباره او پژوهشهایی کردهاند، از جمله هرمان اِته وجود دو اسدی را باور دارد: یکی اسدیِ پدر به نام ابونصر احمد بن منصور که استاد فردوسی است و دیگری پسر او، علی بن احمد، که کاتب کتاب الابنیه، نویسنده لغت فرس و سراینده گرشاسبنامه است ، برخی پژوهشگران مانند اِستوری و ادوارد براون و سعید نفیسی نظرِ اته را پذیرفتند، اما فروزانفر و پس از او، شیرانی نظر اته را مردود دانستند.
به احتمال بسیار، اسدی همزمان با حمله سلجوقیان به خراسان در ۴۳۱ق و قحطی در خراسان از طوس به منطقه آذربایجان رفت و در دربار ابونصر جستان، امیر طارم، در شوال ۴۴۷ق کتاب الابنیه را برای یکی از بزرگان دربار او کتابت کرد. از آنجا در میانه سالهای ۴۵۵ تا ۴۵۸ق به نخجوان رفت و در آنجا در دربار فرمانروای نخجوان، ابودلف شیبانی، گرشاسبنامه خود را برای او سرود. پس از آن لغت فرس را نوشت.
به احتمال بسیار، اسدی در پایان زندگانی در تبریز میزیسته است؛ زیرا پس از درگذشت، در حدود سال ۴۶۵ق، در کوی سرخاب این شهر، که بعدها «مقبرةالشعرا» نامیده شد، به خاک سپرده شد.
آثار
۱. گرشاسب نامه، که اسدی آن را برای ابودلف، فرمانروای نخجوان، سروده است. سرایش این مثنوی در ۴۵۸ق به پایان رسید. درونمایه این مثنوی درباره گرشاسب است. گرشاسب در اوستا و دیگر متنهای دینی پهلوی نیرومندترینِ مردان و اژدهاکش و از جاودانان است. اما چون به آتش، اهانت روا داشت و در برابر اهورامزدا به آن تازیانه زد، آتش، روان گرشاسب را از وارد شدن به بهشت بازداشت، اما با میانجیگری زردشت گناه او بخشیده شد. گرشاسب به هنگام رستاخیز از خواب برمیخیزد تا همراه کیخسرو، ضحاک را بکشد.
گرشاسبِ وصف شده در این منظومه با آنچه در اوستا و متون دینی پهلوی آمده تفاوت دارد. در این منظومه گرشاسب فرزند اثرط، از نوادگان جمشید است که در چهارده سالگی به درخواست ضحاک اژدهایی را میکشد و به خدمت ضحاک درمیآید. به هند لشکرکشی میکند. پس از آن به قیروان و سرزمینهای دیگر میتازد. منهراس دیو را میکشد. پس از آن به روم میرود. در آنجا شاهزاده خانم روم را به زنی میگیرد، به ایران برمیگردد و به خدمت فریدون در میآید. گرشاسب در ۷۰۰ سالگی با شاه طنجه میجنگد. سرانجام در ۷۳۳ سالگی میمیرد .
اسدی در این منظومه حماسی هم در وزن و قالب شعر و هم در توصیفها از فردوسی تأثیر پذیرفته است. هر چند که اسدی هم مانند دیگر پیروان و مقلدان فردوسی نتوانسته به پای او برسد، از همه آنها موفقتر بوده و به سبک مستقلی دست یافته است. برخی ویژگیهای سبک اسدی در این منظومه بدین قرار است: اسدی به آرایههای لفظی و تشبیهها و مبالغههای دور از ذهن علاقه نشان داده است. صنایع لفظی او سادگی و پوشیدگی شاهنامه را ندارد و ساختگی و آشکارا به نظر میرسد. او ماننده قصیدهسرایان زمان خود اصطلاحهای علمی را در گرشاسبنامه به کار برده است.
«هانری ماسه» بر آن است که در گرشاسبنامه عناصری هست که در حماسه ایرانی تازگی دارد مانند وصف سرزمینهای شگفتانگیز، پرسش و پاسخهای فیلسوفانه و چیستان. «ذبیحالله صفا» نیز بر آن است که درآمیختن این داستان با افسانههایی مانند شگفتیهای جزایر گونان از لطف و رونق حماسی آن تا اندازهای کاسته است.
گرشاسبنامه در سه جلد به دست نوسری مهرجی پانا به زبان گجراتی ترجمه شد. ترجمه گجراتی آن در ۱۸۵۲ در هند به چاپ رسید. کلمان هوار، برای نخستین بار بخش آغازین گرشاسبنامه را در ۲۵۴۳ بیت تصحیح و همراه ترجمه فرانسه آن در ۱۹۲۶ در پاریس چاپ کرد. در ۱۳۰۷ق گزیدهای از آن در هند، به کوشش میرزا محمد ملک الکتاب، چاپ سنگی شد. حبیب یغمایی کل گرشاسبنامه را تصحیح و در ۱۳۱۷ش در تهران منتشر کرد و هانری ماسه آن را به فرانسه برگرداند و در ۱۹۵۱ در پاریس چاپ کرد. جلال خالقی مطلق نیز فهرستی از واژگان آن را با نام «فرهنگ گرشاسبنامه» در مجله یغما منتشر کرد.
۲. لغت فرس، کهنترین لغتنامه در دست به فارسی دری است که در نیمه دوم سده پنجم قمری تألیف شده است. برای شاهد مثال نیز بیتهایی از قدیمترین شاعران فارسی دری در آن به کار رفته است. او به درخواست شاعران پارسیگوی منطقه آذربایجان واژهنامهای از واژگان فارسی دری خراسان، که بیشتر شاعران فارسیزبان سدههای چهار و پنج از آن ناحیه بودهاند و سبک شعرشان نیز به خراسان منسوب است، همراه با مثال برای آنان تألیف کرد.
واژگان لغت فرس بر پایه حرف پایانی مرتب شدهاند. هر حرف الفبا، بابی را تشکیل میدهد. بسیاری از نویسندگان فرهنگهای فارسی پس از اسدی مستقیم یا غیرمستقیم از این کتاب استفاده کردهاند.
پاول هرن برای نخستین بار لغت فرس را بر اساس نسخه کتابخانه واتیکان که در آن زمان یگانه نسخه خطی شناخته شده بود، در ۱۸۹۷ در گوتینگن چاپ کرد. عباس اقبال با استفاده از سه نسخه خطی و نسخه چاپی پاول هرن آن در ۱۳۱۹ش در تهران چاپ کرد. دبیرسیاقی آن را با بهرهگیری از چاپ هرن و چاپ اقبال و تصحیحات دهخدا در حواشی آن در ۱۳۳۶ش در تهران چاپ کرد. سرانجام، فتحالله مجتبایی و علی اشرف صادقی با استفاده از ۱۱ نسخه و با اساس قرار دادن نسخه دانشگاه پنجاب آن را تصحیح و در ۱۳۶۵ش در تهران چاپ کردند.
۳. مناظرات ، مناظره نوعی قصیده است به جای تغزل و تشبیب با بحثی میان دو یا چند طرف از جنس انسان، حیوان، نبات یا جماد شروع میشود و در پایان یکی از آن دو دیگری را مجاب میکند یا شکست میدهد یا میان آنها آشتی پیش میآید. مناظره در ادبیات پیش از اسلام نیز وجود داشته است چنانکه قطعه درخت آسوریک (مناظره میان بز و درخت خرما)، بازمانده متون زبان پهلوی، نمونه کامل آن است.
از اسدی پنج مناظره باقی مانده است: مناظره «عرب و عجم»، «مسلمان و گبر»، «شب و روز»، «آسمان و زمین» و «رمح و قوس».
مناظرات اسدی تأثیر بسیاری در شعر و ادب فارسی نهادهاند. پس از او، بسیار کسان از این نوع شعر او پیروی کردهاند. مناظرات او در زبان عربی هم مقلدانی داشته است.
شاعران هم دوره
از شاعران هم دوره این شاعر میتوان به خیام، فردوسی و ناصر خسرو اشاره کرد
سبک
این شاعر عمدتاً به سبک های خراسانی و حماسی میسروده
اشعار
کنون زین پس از مردم آرم سخن
که گیتی تمام اوست ز آغاز وبن
به گیتی درون جانور گو نه گون
بسند از گمان وز شمردن فزون
* * * * * * * * * * * * * * * * * * *
که چون خوانی از هر دری اندکی
بسی دانش افزاید از هر یکی
ز رستم سخن چند خواهی شنود
گمانی که چون او به مردی نبود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مرا جز سخن ساختن کار نیست
سخن هست لیکن خریدار نیست
ز رادان همی شاه ماندست و بس
خریدار از او بهترم نیست کس
که همواره من بنده را شاد داشت
سرم را زهم پیشگان بر فراشت
* * * * * * * * * * * * * * * * *
گهر های گیتی به کار اندرند
ز گردون به گردان حصار اندراند
به تقدیر یزدان شده کارگر
چو زنجیر پیوسته در یکدگر
* * * * * * * * * * * * * * * *
سپاس از خدا ایزد رهنمای
که از کاف و نون کرد گیتی بپای
یکی کش نه آز و نه انباز بود
نه انجام باشد نه آغاز بود
تن زنده را در جهان جای از وست
خم چرخ گردنده بر پای از وست
از آن پس که آورد گیتی پدید
همه هرچه بد خواست و دانست و دید
زگردون شتاب و زهامون درنگ
ز دریا بخار و ز خورشید رنگ
پدید آورد نیک و بد ، خوب و زشت
روان داد و تن کرد و روزی نوشت
آقاي مالكي
۳ سال پیش