امیرالمومنین ( علیه السلام )

خلاصه :

امروز روز  ، روزی است که خانه کعبه دیوارش گشوده شد و زنی را در خود فرو برد 

مردم در تلاش که در خانه کعبه را باز کنند ولی هیچ یک نتوانستند 

چند روز گذشت و ناگهان همان زن با کودکی در اغوش به بیرون امد 

قبل از اینها همه می دانستند که فاطمه بنت اسد حامله است 

همه متعجب بودند که چه شده و در خانه خدا چه گذشته 

کسی نمی دانست .

همه در حال جست و جوی اسم ان کودک بودند که ناگهان صدایی بلند شد 

علی

معلوم بود که اسم زمینی نبوده است و کسی نظیر این اسم هم حتی نشنیده است .

بعد از چند سال ابوطالب پدر امام علی می میرد 

ابوطالب فرزند خود را به برادر زاده اش می دهد محمد ( ص ) 

علی در کنار پیامبر سالیان سال زندگی می کند و از پیامبر علم میاموزد 

دوباره چند سال بعد موقع بازگشت پیامبر به مدینه 
پیامبر دستور می دهد که کاروان بایستد 

تا موضوعی مهم را اشکار سازد 

گویا از خدا وحی رسیده بود 

چند روزی طول کشید تا همه بیایند 

باز پیامبر دستور دارد که زین ها ی شتران و اسب ها را روی هم انداخته و بلندی اس درست کنند 

پیامبر داشت به بالای بلندی می رفت اما کسی دیگری هم کنار او بود ، ان کیست ؟ 
ان علی است 

پیامبر فرمودند 

من کنت مولاه فهذا علی مولاه 

و دست علی را بالا برد 

پس از ان پیامبر درخواست کرد که تمام مردم بیایند و با علی بیعت کنند 

که بعد از من علی جانشین من است

همه مردم امدند و بیعت کردند 

جالب است بدانید افرادی مثل ( عمر و ابوبکر ) 

از اولین افرادی هستند که بیعت کردند 

ان ماجرا تمام شد و بعد از فوت پیامبر مردم زیر بیعتشان زدند و ابوبکر را جانشین پیامبر کردند 

تا 25 سال که خلافت به امیرالمومنین رسید