دلنوشت
سعدی
سعدی
سعدی
خلاصه :
در این مطلب درباره شاعر بزرگ سعدی صحبت شده.ابومحمّد مُشرفالدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) متخلص به سعدی، شاعر و نویسندهٔ پارسیگوی ایرانی است. اهل ادب به او لقب «استادِ سخن»، «پادشاهِ سخن»، «شیخِ اجلّ» و حتی بهطور مطلق، «استاد» دادهاند. او در نظامیهٔ بغداد، که مهمترین مرکز علم و دانش جهان اسلام در آن زمان به حساب میآمد، تحصیل و پس از آن بهعنوان خطیب به مناطق مختلفی از جمله شام و حجاز سفر کرد. سعدی سپس به زادگاه خود شیراز، برگشت و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید. آرامگاه وی در شیراز واقع شدهاست که به سعدیه معروف است.
بیشتر عمر او مصادف با حکومت اتابکان فارس در شیراز و همزمان با حمله مغول به ایران و سقوط بسیاری از حکومتهای وقت نظیر خوارزمشاهیان و عباسیان بود. البته سرزمین فارس، بهواسطهٔ تدابیر ابوبکر بن سعد، ششمین و معروفترین اتابکان سَلغُری شیراز، از حملهٔ مغول در امان ماند. همچنین قرن ششم و هفتم هجری مصادف با اوجگیری تصوف در ایران بود و تأثیر این جریان فکری و فرهنگی در آثار سعدی قابلملاحظه است. نظر اغلب سعدیپژوهان بر این است که سعدی تحت تأثیر آموزههای مذهب شافعی و اشعری و بنابراین تقدیرگرا است. در مقابل، نشانههایی از ارادت وی به خاندان پیامبر اسلام مشاهده میشود. سعدی بیش از آن که تابع اخلاق بهصورت مطلق و فلسفی آن باشد، مصلحتاندیش است و ازینرو اصولاً نمیتواند طرفدار ثابت و بیچونوچرای قاعدهای باشد که احیاناً در جای دیگری آن را بیان کردهاست. برخی از نوگرایان معاصر ایران آثار او را غیراخلاقی، بیارزش، متناقض و ناهماهنگ قلمداد کردهاند.
سعدی تأثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشتهاست؛ بهطوریکه شباهت قابلتوجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. آثار او مدتها در مدرسهها و مکتبخانهها بهعنوان منبع آموزش زبان و ادبیات فارسی تدریس میشده و بسیاری از ضربالمثلهای رایج در زبان فارسی از آثار وی اقتباس شدهاست. او برخلاف بسیاری از نویسندگان معاصر یا پیش از خود، سادهنویسی و ایجاز را در پیش گرفت و توانست — حتی در زمان حیاتش — شهرت زیادی به دست آورد. آثار سعدی در اصطلاح سهل ممتنع (سادهٔ دشوار) است و در آنها نکتهسنجی و طنز آشکار یا پنهان ملاحظه میشود.
آثار وی در کتاب کلیات سعدی، شامل گلستان به نثر، کتاب بوستان در قالب مثنوی و نیز غزلیات، گردآوری شدهاست. علاوه بر این او آثاری در سایر قالبهای ادبی نظیر قصیده، قطعه، ترجیعبند و تکبیت به زبان فارسی و عربی نیز دارد. غزلیات سعدی، اغلب عاشقانه و توصیفکنندهٔ عشق زمینی است؛ هرچند که وی غزلیات پندآموز و عارفانه نیز سرودهاست. گلستان و بوستان بهعنوان کتابهای اخلاقی شناخته میشوند و علاوه بر فارسیزبانان، بر اندیشمندان غربی از جمله ولتر و گوته نیز تأثیرگذار بودهاند.
سعدی در زمان حیات شهرت فراوانی داشت. آثار او حتی در هندوستان، آسیای صغیر و آسیای میانه به زبان فارسی یا بهصورت ترجمه در دسترس مخاطبانش قرار داشت. او نخستین شاعر ایرانی است که آثارش به یکی از زبانهای اروپایی ترجمه شدهاست. بسیاری از شاعران و نویسندگان فارسیزبان از سبک وی تقلید کردهاند. حافظ از جمله شاعرانی بوده که تحت تأثیر سبک سعدی به سرودن غزل پرداختهاست. در ادبیات معاصر نیز نویسندگانی مانند محمدعلی جمالزاده و ابراهیم گلستان از او تأثیر پذیرفتهاند. آثار سعدی بعدها به موسیقی هم راه پیدا کرد و بسیاری از غزلهای او را خوانندگانی چون تاج اصفهانی، محمدرضا شجریان و غلامحسین بنان خواندند. بهمنظور تجلیل از سعدی، اول اردیبهشت، روز آغاز نگارش کتاب گلستان، در ایران روز سعدی نامگذاری شدهاست.
زمانهٔ سعدی
مهمترین واقعهٔ قرن هفتم هجری، حملهٔ مغولها به ایران است. حملهٔ مغول در سال ۶۱۶ هجری که چنگیز آغاز کرد و در نهایت در سال ۶۵۶ هجری، هلاکو با تصرّف بیشتر قسمتهای سرزمین ایران و عراق به سرانجام رساند. این هجوم با ویران کردن شهرها، سوزاندن کتابخانهها و غارت و کشتار مردم همراه بود.[۲] چند میلیون نفر از مردم در این حملات کشته شدند و بسیاری از شهرها با خاک یکسان شدند. نخستین سرزمینی که مورد هجوم واقع شد، سرزمین فرارود بود و این حملات باعث شد تا بخشی از مردم به مناطق امنتر مانند پارس، اصفهان، هند و آسیای صغیر پناه ببرند.[۳]
سعدی در زمان حکومت اتابکان فارس (یا سَلغُریان) میزیست. این سلسله از سال ۵۴۳ هجری شروع شد و نزدیک به صد و پنجاه سال بعد، یعنی در سال ۶۸۵ هجری، به پایان رسید. ششمین و مشهورترین اتابک این سلسله ابوبکر بن سعد بن زنگی بود که در سال ۶۲۳ هجری به فرماندهی رسید و ۳۵ سال حکومت کرد. پدر وی، سعد بن زنگی تبعیت علاءالدین محمد خوارزمشاه را پذیرفته بود؛ با از بین رفتن خوارزمشاهیان سرزمین پارس به سبب تدبیر ابوبکر بن سعد از تجاوز مغول در امان ماند؛ وی با پذیرفتن اطاعت خان مغول، اجازهٔ سلطنت در فارس (یرلیغ) را از جانب اوگتای خان، امپراتور مغول دریافت کرد. سپس هولاکو خان، سرسلسلهٔ ایلخانان نیز حکومت وی بر فارس را پذیرفت. او در سال ۶۵۶ هجری، عدهای از سپاه خود را برای کمک به هلاکوخان در تسخیر بغداد گسیل کرد. حملهٔ هلاکو به بغداد منجر به انقراض حکومت عباسیان و کشته شدن مستعصم، آخرین خلیفهٔ عباسی شد. اما ابوبکر بن سعد، در سال ۶۵۸ هجری در شیراز درگذشت و پسرش سعد بن ابوبکر نیز در راه بازگشت از اردوی ایلخان در منطقهٔ تفرش درگذشت.[۴] هلاکو در سال ۶۶۷، امیر انکیانو را به سمت فرماندار مغول در فارس منصوب کرد.[۵]
فرهنگ و ادبیات
مقالهٔ اصلی: سبک عراقی
قرن ششم و هفتم هجری با اوجگیری تصوف مصادف است، که زمینهٔ گسترش آن از قرن پنجم هجری با پاسخگویی ابوحامد محمد غزالی به «شبهات» و ایجاد آشتی بین شرع و تصوف فراهم شدهبود. در این دوران بسیاری از مشایخ صوفیه از جمله عبدالقادر گیلانی و شهابالدین عمر سهروردی ظهور کردند. بسیاری از مکتبهای صوفیه از جمله قادریه، سهروردیه و کبرویه بنیانگذاری شدند و خانقاههای بسیاری ساختهشدند. بسیاری از امرا، وزرا و سلاطین ازجمله مستنصر عباسی، طغرل سلجوقی و خواجه نظام الملک طوسی از مشایخ صوفیه حمایت کردند. در این دوره، عناصر صوفیانه در اشکال مختلف به شعر و نثر فارسی راه یافت و عالیترین مظاهر شعر تعلیمی در حدیقهٔ سنایی و بعد از آن در اشعار عطار نیشابوری و مولوی نمایان شد.[۶] سهروردی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم فلسفهٔ اشراق را با استفاده از آثار صوفیه، منابع فلسفهٔ یونانی و حکمت خسروانی پایهگذاری کرد. فلسفهٔ اشراق هم مبتنی بر استدلال عقلی و هم سیر و سلوک عرفانی است.[۷] او در صدد زنده کردن حکمت ایرانی در بین ایرانیانی بود که دین اسلام را پذیرفته بودند و ختم شدن حماسهٔ پهلوانی به حماسهٔ عرفانی یکی از ابعاد تحولی است که در این دوران به وقوع پیوست.[۸]
با روی کار آمدن حاکمان سلجوقی و پس از آن ایلخانی — که علاقهای به شعر نداشتند — سرودن مدیحه درآمدی برای شاعران ایجاد نمیکرد و در نتیجه، قصیده که قالب متداول مدح در دوران پیشین بود، کمکم اهمیت خود را از دست داد.[۹] در نقطهٔ مقابل، از آنجا که غزل قالب مناسبی برای بیان مضامین عارفانه و عاشقانه است، شاعران غزلسرا ظهور کردند و پایههای غزل استوارتر شد. سنایی نخستین شاعری است که بهجد به سرودن غزل عارفانه و عاشقانه روی آورد و زمینه را برای تکامل آن در آثار شاعران بعد از خود، از جمله عطار، خاقانی، نظامی، سعدی، مولوی و حافظ فراهم کرد.[۱۰]
از سوی دیگر، روزگار سعدی مقارن با متداول شدن سبک عراقی در ادبیات فارسی است. رواج سبک عراقی به اواخر قرن ششم هجری و روی کار آمدن سلجوقیان بازمیگردد.[۹] در این دوره بسیاری از حکما و ادبا به مناطق مرکزی و جنوبی ایران مهاجرت کردند که به عراق عجم شهرت داشت. این روند مهاجرت با هجوم مغول به ایران سرعت و شدت بیشتری گرفت.[۹] با انتقال کانونهای تأثیرگذار بر زبان فارسی به مناطق مرکزی و جنوبی، زمینهٔ بروز تغییرات در سبک سخنوَری فارسی (که به سبک خراسانی مشهور بود) پدید آمد.[۱۱] در این دوران با نفوذ زبان عربی در زبان فارسی، بسامد استفاده از واژهها و ترکیبهای عربی در شعر و نثر فارسی بیشتر شد و نثر فنی متکلفانه نیز رواج پیدا کرد. کتاب مقامات حمیدی نمونهای از این نوع نثر است. در قرن ششم، غلبهٔ زبان عربی بر فارسی بهقدری زیاد شد که نویسندگان فارسیزبان به خلق آثار عربی روی آوردند و اگر هم به زبان فارسی مینوشتند، آن را با کلمهها و ترکیبهای عربی میآمیختند؛ بهطوریکه آثار این دوره پر از اشعار و اصطلاحات عربی و استدلالات قرآنی است.[۱۲] نویسندگان این عصر، در جستجوی سجع، به استفاده از واژگان نامأنوس روی آورده بودند و صفت جوهری نثر که انتقال مفهوم به ذهن خواننده است، بسیار کمرنگ شده بود.[۱۳]
در سدهٔ هفتم هجری، از آنجا که حاکمان ایلخانی علاقهٔ زیادی به ثبت وقایع تاریخی داشتند، زمینهٔ گسترش تاریخنگاری فراهم شد که از آن جمله میتوان به جامع التواریخ و تاریخ جهانگشا اشاره کرد.[۳]
زندگینامه
گاهشمار زندگی سعدی | |
---|---|
مهمترین رویدادهای زندگی سعدی به اجمال | |
۶۰۶ | تولد (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ در منابعی ۵۸۵ و ۶۱۰ هم آمدهاست)[۱۴] |
۶۱۰ | صلح سلطان محمد خوارزمشاه با قراختائیان[۱۵] |
۶۱۶ | آغاز حمله مغول به ایران و اشغال بخارا[۲] |
۶۱۷ | درگذشت سلطان محمد خوارزمشاه در جزیره آبسکون (در حالی که از لشکر مغول میگریخت)[۱۴] |
۶۱۸ | غارت نیشابور و قتلعام نیشابوریان به دست لشکر مغول[۱۶] |
۶۲۳ | عزیمت به بغداد و آغاز تحصیل و سفر به نقاط مختلف جهان،[۲] درگذشت سعد بن زنگی، حاکم فارس و جانشینی پسرش ابوبکر بن سعد در شیراز (وی موفق میشود با اوگتای خان و بعداً با هلاکو خان مصالحه کند و شیراز را از حملهٔ مغول در امان نگه دارد)[۴] |
۶۲۶ | آغاز موج دوم حملهٔ مغول به ایران به فرمان اوگتای خان[۱۶] |
۶۲۸ | مرگ جلالالدین خوارزمشاه و انقراض حکومت خوارزمشاهیان[۱۶] |
۶۴۵ | آغاز موج هفتم جنگهای صلیبی و اسارت سعدی به دست فرنگیان[۱۷] |
۶۵۳ | آغاز موج سوم یورش مغول به ایران به رهبری هلاکو خان[۴] |
۶۵۵ | بازگشت به شیراز و نگارش بوستان[۱۴] |
۶۵۶ | سقوط بغداد و به قتل رسیدن مستعصم عباسی به دستور هلاکو خان و انقراض خلافت بنی عباس، نگارش کتاب گلستان[۱۴] |
۶۵۸ | درگذشت ابوبکر بن سعد، حاکم فارس در شیراز تقریباً همزمان با درگذشت پسرش سعد بن ابوبکر در راه بازگشت از بغداد، آغاز امارت محمد بن سعد در شیراز در سنین کودکی[۴] |
۶۸۳ | کشته شدن شمس الدین محمد جوینی مشهور به صاحب دیوان در دربار ایلخانی[۱۶] |
۶۸۵ | درگذشت ابش خاتون و پایان حکومت اتابکان فارس بر شیراز،[۴] آغاز حکومت انکیانو بر شیراز (سعدی با او ارتباط نزدیکی داشت و در ستایش او اشعاری سرودهاست)[۵] |
۶۹۰ | درگذشت (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ این واقعه ممکن است در یکی از سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۵ رخ داده باشد)[۱۴] |
در مورد زندگی سعدی اطلاعات قطعی بسیار کمی در دست است. حتی قدیمیترین منابع، بسیاری از اطلاعات خود را از آثار خود او اقتباس کردهاند؛ اطلاعاتی که بسیاری از آنها به لحاظ تاریخی غیرممکناند و سعدی –شاید– بهمنظور تأثیر بیشتر کلام خود، آنها را تغییر داده و با مبالغه و افسانه درآمیختهاست.[۱۸] بنابراین، هنوز تصویر دقیق و منسجمی از زندگی سعدی وجود ندارد.[۱۹] بهویژه در مورد سالهای پیش از سال ۶۵۵ و پس از ۶۸۰ دانستهها متکی بر فرضیات است.[۲۰]
تولد و کودکی
همچنین ببینید: سال تولد سعدی
سعدی به احتمال زیاد در سال ۶۰۶ هجری قمری (برابر با حدود ۵۸۹ خورشیدی و ۱۲۱۰ میلادی) در شیراز زاده شدهاست. با این حال، برخی از صاحبنظران تولد وی را حدود سال ۵۸۵ هجری قمری میدانند.[۱۴] با توجه به این که هیچ منبع تاریخی مستقلی در مورد زادروز سعدی گزارشی نداشتهاست، هر دو تاریخ ذکرشده، بر اساس استنباط صاحبنظران از آثار خود او به دست آمدهاست.[۱۵][یادداشت ۱][یادداشت ۲] بهعقیدهٔ یان ریپکا، محتملترین فرضیه برای تولّد سعدی بین ۶۱۰ تا ۶۱۵ است که عباس اقبال، مورخ و ادیب معاصر، طرح کردهاست؛ هرچند حتی با این فرض نیز عمر سعدی بسیار طولانی میشود.[۲۰]
طبق قدیمیترین اسناد، نام وی مصلحالدین ابومحمد عبدالله بن مشرف بن مصلح بن مشرف است.[۲۰] نام کوچک سعدی، مصلح، از نام پدربزرگ پدریاش اقتباس شد. پدر او ملازم دربار سعد بن زنگی، اتابک فارس، بود و همزمان به علوم دینی نیز اشتغال داشت.[۱۴] سعدی از کودکی تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت. وی در آثارش ضمن یادآوری این تعالیم، از عشق و آموزههای خردمندانهٔ پدرش به نیکی یاد میکند.[۲۰][یادداشت ۳] سعدی در دوازدهسالگی پدرش را از دست داد[۲۰] و تحت تکفل پدربزرگ مادری خود، مسعود بن مصلح الفارسی، قرار گرفت. او در دوران کودکی، مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت. سعدی به قولی، خواهرزادهٔ قطبالدین شیرازی، دانشمند و فیلسوف سرشناس است.[۱۴] دوران کودکی و نوجوانی سعدی همزمان با اتابکی سعد بن زنگی در فارس بود، که با یورش مغولها به ایران مصادف شد.[۲] اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و بهویژه حملهٔ سلطان غیاثالدین خوارزمشاه، برادر جلالالدین خوارزمشاه، به شیراز در سال ۶۲۰ هجری قمری، سعدی را بر آن داشت که در روزگار جوانی شیراز را ترک کند و به بغداد برود.[۱۴]
تحصیل و سفر
سعدی حدوداً از سال ۶۲۳ قمری[۲] در مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد مشغول به تحصیل شد. این مدرسه در سال ۴۵۹ هجری به دستور خواجه نظامالملک طوسی، وزیر مشهور دربار سلجوقیان، تأسیس شده بود.[۲] در این مدرسه که به صورت شبانهروزی اداره میشد، دانشجویان دروسی از قبیل صرف و نحو عربی، قرآن، فقه، حدیث، اصول، طب، فلسفه و نجوم را فرا میگرفتند. هدف اصلی تأسیس مدارس نظامیه، تربیت قاضی و فقیه و محدث اهل سنت بود.[۲] امام محمد غزالی از سال ۴۸۴ هجری در آن تدریس میکرد و تأثیر وی در محتوا و نظام آموزشی، در درازمدت (حتی در زمان تحصیل سعدی) هویدا بود؛ چنانکه کتاب احیاء علومالدین یکی از مهمترین کتابهای درسی آن بهشمار میرفت.[۲] این مدرسه و سایر مدارس نظامیه مروج فقه شافعی و کلام اشعری بود و مثل سدی در برابر تفکر اسماعیلیه عمل میکرد.[۲]
سعدی در مدت تحصیل در بغداد از حضور استادان بنام دوران خود از جمله سبط بن جوزی (منظور ابن جوزی دوم، نوادهٔ ابن جوزی مشهور است) و شهابالدین عمر سهروردی، صوفی مشهور، بهره برد.[۱۴] به استناد یکی از سرودههای سعدی،[یادداشت ۴] او در این دوره از مدرسهٔ نظامیه شهریه دریافت میکردهاست. سعدی پس از تحصیل در نظامیه، شغل واعظی پیشه میکند که مستلزم سفر به مناطق مختلف و ارائهٔ خطابه و ارشاد مردم بودهاست.[۲۱] با توجه به شواهد متعددی که در بوستان و گلستان وجود دارد،[یادداشت ۵] سعدی مدتی را در شهرهای مختلف شام مانند دمشق و بعلبک به سر برده و به کار تدریس و موعظه مشغول بودهاست.[۱۷] مسلم است که سعدی به حجاز، شام و آسیای صغیر سفر کردهاست.[۱۴] با این حال نشانههایی از سفر به هندوستان، ترکستان، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم در سرودههای وی یافت میشود. اما بهنظر میرسد که بعضی از این سفرها داستانپردازی باشند و بهطور منطقی پایهٔ نمادین و اخلاقی داشته باشند.[۲۲] یان ریپکا، سفر او به شرق ایران، شامل ترکستان و هندوستان، را بسیار بعید میداند.[۲۰] این جهانگردی که مورد اشارهٔ خود سعدی نیز واقع شدهاست،[یادداشت ۶] به روایتی سی سال به طول انجامید.[۲۲]
بازگشت به شیراز
سعدی در حدود سال ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف ساکن شد. سعدی در این زمان به حاکم فارس، اتابک ابوبکر بن سعد زنگی بسیار نزدیک شد و –مانند پدر– به دربار رفتوآمد پیدا کرد. ذبیحالله صفا، معتقد است که اشتغال سعدی در دربار، به عنوان شاعر درباری نبودهاست. در این دوران سعدی به تدوین و تصنیف اشعار و رسائل خود پرداخت.[۱۴]
با توجه به شواهدی که در کتاب بوستان وجود دارد، سعدی در بازگشت از سفر تصمیم گرفت که «سخنهای شیرینتر از قند به سوغات آوَرَد»[یادداشت ۷] و بدین جهت کتاب بوستان را در سال ۶۵۵ قمری نوشت و به ابوبکر بن سعد زنگی، حاکم وقت شیراز، تقدیم کرد. محمدعلی همایون کاتوزیان، منتقد ادبی، با توجه به شواهدی در گلستان، معتقد است که سعدی پس از نگارش بوستان دچار نوعی افسردگی شد و با این فکر که عمر خود را به بطالت گذرانده و به ایام پیری رسیدهاست، دست از کار کشید؛ اما دوست یا دوستانی او را به نوشتن کتاب جدیدی مصمم کردند. سعدی نگارش کتاب گلستان را کمتر از یک سال بعد از تدوین بوستان، در ۱ اردیبهشت سال ۶۵۶ هجری شروع کرد و «هنوز از گلِ بوستان بَقیّتی موجود بود» که نگارش آن را به پایان رساند؛ بنابراین کتاب گلستان در مدت پنج یا شش ماه نوشته شد که — به نظر محمدعلی همایون کاتوزیان — شبیه به معجزه است و میتواند نشانی از فرح و انبساطی باشد که پس از یک دوره افسردگی — بهصورت موقت — بروز میکند. سعدی این کتاب را تلویحاً به سعدبن ابوبکر زنگی، ولیعهد جوان فارس تقدیم و ابراز امیدواری کرد که مورد پسند وی واقع شود.[۲۳] یان ریپکا میگوید اینکه سعدی توانسته در این مدت کوتاه این دو اثر بلیغ را در نهایت کمال تصنیف کند، از این مسئله نشات میگیرد که مطالبش را پیشتر نگاشته بودهاست.[۲۰]
سعدی تا پیش از نگارش بوستان و گلستان، شاعری نامآشنا نبود، اما نگارش این دو کتاب سرآغاز شهرت و بلندآوازگی او شد. سعدی پس از سکونت در شیراز، زندگی خود را صرف سرودن شعر و مراقبه کرد و روزگار خود را با تقدیم شعری یا نصیحتی به امیران و رعایا و طرفداران خود و پذیرش هدایای آنها میگذراند.[۲۰]
سعدی در گلستان میگوید که با دو وزیر دربار ایلخانی زمان خود یعنی شمسالدین محمد جوینی و عطاملک جوینی دوستی و مراوده داشت. این دو اهل سخن و شعر بودند و با سعدی مکاتبات و ملاقاتهایی داشتند. سعدی پس از بازگشت به شیراز، یک بار به سفر حج میرود و در بازگشت، از مسیر آذربایجان، به دیدار این دو برادر نائل میشود.[۱۴] آنها او را به دیدار اباقاخان، پادشاه وقت ایلخانی، بردند و او هم از سعدی خواست که او را نصیحتی کند.[۲۴] سعدی در مدت اقامت خود در شیراز، با بسیاری از افراد سرشناس معاصر خود از جمله شیخ صفیالدین اردبیلی[۲۵] دیدار کرد.[۲۶] یان ریپکا گزارش این ملاقاتها را معتبر نمیداند.[۲۰]
قاضی نورالله شوشتری در کتاب قصص العلماء، داستانی از ملاقات سعدی با خواجه نصیرالدین توسی در شیراز نقل میکند که طی آن خواجه نصیر، به سبب قصیدهای که سعدی در رثای مستعصم، خلیفهٔ عباسی سروده،[یادداشت ۸] دستور فلک کردن او را میدهد و این شکنجه، طی چند روز به درگذشت وی میانجامد. با این حال بهنظر ابراهیم باستانی پاریزی، اگرچه اصل فلک شدن سعدی بهواسطهٔ سرودن مرثیه برای مستعصم عباسی ممکن است واقعیت داشتهباشد، اما جزئیات داستان ساختگی است؛ چرا که نشانهای از سفر خواجه نصیر به شیراز در دست نیست و در عین حال، سعدی تا سالها پس از درگذشت خواجه نصیر به حیات خود ادامه دادهاست.[۲۷]
مرگ
تاریخ مرگ سعدی را در منابع گوناگون، یکی از سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری قمری ذکر کردهاند.[۱۴] اما مورد اعتمادترین روایت که سعید نفیسی طرح میکند، این است که وی در ۲۷ ذیحجه سال ۶۹۰ هجری درگذشته[۱۴][۲۰] و در همان خانقاهی که اقامت گزیدهبود، به خاک سپرده شدهاست.[۲۸]
داستانهای خیالی و مبالغهآمیز
پیشتر عادت بر این بود که — بیشتر بدون گفتگو — داستانهای گلستان و بوستان را بخشی از سرگذشت سعدی قلمداد نمایند؛ از معروفترین صاحبنظرانی که چنین رویکردی داشتهاند میتوان به هنری ماسه، علیاصغر حکمت و محمد خزائلی اشاره کرد.[۲۹] اما مطالعات نشان میدهد که برخی از این حکایات جنبهٔ تخیلی دارد و واقعی نیست یا دستکم در بیان آن مبالغه شدهاست؛ بنابراین نمیتوان این داستانها را بهعنوان سرگذشت واقعی سعدی پذیرفت.[۱۷]
یکی از این سرگذشتها، حکایت بتی دیدم از عاج در سومنات... است که نمونهای از مقامهنویسی است و واقعیت ندارد؛ سعدی اصولاً سفری به هندوستان نداشتهاست.[۱۷][۳۰] داستان از این قرار است که سعدی در بتخانهٔ سومنات، مردم را در حال پرستش بتی میبیند، که ادعا میشد صبحها دست خود را برای ستایش خداوند به سوی آسمان دراز میکند. سعدی درمییابد که یک برهمن در درون بت پنهان میشود و با کشیدن ریسمانی، دست بت را حرکت میدهد. در همین حال برهمن هم درمییابد که سعدی متوجه موضوع شدهاست. پس از بیم جان، برهمن را میکشد و از راه هندوستان و یمن به حجاز میگریزد.[۳۱]
سعدی در مدت اقامت در دمشق به علت دلگیری از دوستان خود، از آنها کنارهگیری میکند و سر به بیابان میگذارد. اما اسیر فرنگیان میشود و در شهر طرابلس به کار اجباری گماشته میشود. در این اثنا، آشنایی او را میبیند و از صاحبانش میخرد. این شخص سعدی را به شهر حلب میبرد و دختر خود را به عقد وی درمیآورد. به استناد این حکایت، برخی معتقدند که سعدی اسیر فرنگیان شده و به اروپا سفر کردهاست. ضیاء موحد اصل داستان اسارت را قابل رد یا اثبات نمیداند. اما بر این عقیده است که منظور سعدی از فرنگ، اروپا نیست؛ چون در آن دوران، طی جنگهای صلیبی، فرنگیان استحکاماتی را در سرزمین شام به وجود آوردهبودند که به اَفرَنج یا اَفرَنجیه شهرت یافتهبود و سعدی نیز به اسارت محافظان یکی از همین قلعهها درآمدهبود. موحد برآورد میکند که این اتفاق البته در صورت واقعیت داشتن — به احتمال زیاد بین سالهای ۶۴۵ تا ۶۵۲ قمری (۱۲۴۸ تا ۱۲۵۴ میلادی) طی هفتمین مرحله از جنگهای صلیبی واقع شده باشد.[۱۷]
سعدی در گلستان حکایتی نقل میکند راجع به سفر خود به کاشغر در سالی که محمد خوارزمشاه با ختا صلح اختیار کرد. بنا بر شواهد تاریخی این رخداد در سال ۶۱۰ هجری بودهاست. وی در این سفر با پسری زیباروی که در حال یادگیری صرف و نحو عربی بود، همکلام میشود. پسر از وی درخواست میکند شعری از سعدی برایش بخواند و سعدی هم فیالبداهه ابتدا شعری عربی و سپس شعری فارسی برای او میخواند. پسر نحوی سپس که متوجه میشود این شخص، همان سعدی است، از او تقاضا میکند که مدت بیشتری در آنجا اقامت کند؛ اما سعدی بهرغم میل باطنی، تقاضای او را نمیپذیرد. سعدی در این سال، سن کمی داشتهاست و غیرممکن بوده که آوازهاش در شهر کاشغر در ترکستان شرقی به این درجه رسیدهباشد.[۱۵] از سوی دیگر، شمس قیس رازی در کتاب المعجم که در سال ۶۳۰ هجری نوشته شدهاست، هیچ عبارت یا شعری از سعدی را نقل نمیکند؛ در حالی که به آثار بسیاری از دیگر شاعران آن دوران اشاراتی دارد.[۲۰] از این رو سفر به کاشغر و ملاقات با پسر نحوی، به احتمال زیاد تخیلی است.[۱۵][۲۰]
گرایشهای فکری و اجتماعی
مذهب
سعدی در نظامیهٔ بغداد تحصیل کردهاست و هدف از تأسیس مدارس نظامیه، پرورش افرادی بود که فقه شافعی و کلام اشعری را تدریس کنند.[۱۹] همچنین تفکر اشعری در زمان و جغرافیای زندگی سعدی متداول بودهاست.[۳۲] برخی پژوهشگران معتقدند که نشانههای اعتقاد سعدی به اشاعره، در آثار او قابل تشخیص است و شکی در اشعریمذهب بودن او باقی نمیگذارد؛[۳۲] بهطور مثال، سعدی قصیدهای دارد که در آن نخست پیامبر اسلام و سپس خلفای چهارگانه را ستوده و در آن از ادبیات و تعبیرات اهل سنت استفاده کردهاست.[۳۳] اما در مقابل، نشانههایی از ارادت وی به خاندان پیامبر اسلام مشاهده میشود و به همین دلیل، برخی از علماء مانند قاضی نورالله شوشتری وی را شیعه قلمداد کردهاند.[۳۳] وی مدعی است که سعدی در دیدار خود با خواجه نصیرالدین طوسی، شیعه بودن خود را اظهار کردهاست.[۲۷] نکتهٔ قابل توجه در بررسی مذهب سعدی این است که او اصراری به تبلیغ مذهب خود و زیر سؤال بردن سایر مذاهب نمیکند و بیشتر بهعنوان یک شاعر اصول اخلاقی را انعکاس میدهد و تبیین میکند.[۳۲]
جهانبینی
اگرچه سفر به مناطق مختلف و همنشینی با حکیمان و دانشمندان نقش مهمی در شکلگیری عقاید سعدی دارد. اما او بیش از هر چیز تحت تأثیر آموزههای مذهبی است که در شیراز و بغداد فرا گرفتهاست. سعدی به پیروی از اشاعره فلسفه و هرگونه تفکر خارج از دایرهٔ تعالیم شرعی را گمراهی میداند و معتقد است که در هر امری باید تابع قرآن و حدیث بود. سعدی تقدیرگراست و حتی افتادن برگی از درخت را ناشی از ارادهٔ خداوند میداند؛ پس در تفکر وی خوبی و بدی در ذات انسانها سرشته شده و قابل تغییر نیست.[۳۴][۳۵][۳۶]
نکتهٔ بارز دیگری که در مورد عقاید سعدی میتوان یاد کرد، نوعدوستی و تلاش برای اصلاح جامعه است.[۳۴] این جنبه از تفکر او که از آن با عنوان حکمت عملی نام میبرند، در اشعار و آثار سعدی نمود بارز و برجستهای دارد. مفاهیمی از قبیل پرستش خدای یگانه، نکوهش ریاکاری، فروتنی، خدمت به خلق، انساندوستی، کار و تلاش، عدالت و مواردی از این دست در اشعار وی و بهویژه در بوستان به دفعات توصیه شدهاست.[۳۷] سعدی خود را مصلحی اجتماعی و آموزگاری اخلاقی میداند که با پند و اندرز تلاش میکند در مقابل ظلم و نابرابری بایستد یا دست کم تا حدی از عوارض آن بکاهد.[۳۸] او در طول عمر خود با دربار پادشاهان مختلفی در ارتباط بود. اما آزادی اندیشه و آزادی قلم خود را از دست نداد و ترجیح داد در قصیدههای خود، به جای ثنا گفتن امیران و وزیران، آنها را پند و اندرز دهد.[۲۰]
عرفان و تصوف
سعدی را نمیتوان صوفی یا عارف قلمداد کرد؛ اما در عین حال، نمیتوان او را یکسره مخالف یا بیگانه با تصوف دانست.[۲۰][۳۹] تصوف و عرفان در قرن هفتم هجری بسیار رایج بود. سعدی هم بهعنوان یکی از عالمان زمان خود، بهواسطهٔ تحصیل در بغداد و نشست و برخاست با عارفان زمان خود نظیر شیخ شهابالدین عمر بن محمد سهروردی در معرض اندیشههای عرفانی قرار داشت. او در گلستان میگوید که ابوالفرج جوزی او را به ترک سماع دعوت کرده بود و بههمین دلیل، بدیعالزمان فروزانفر، او را در زمرهٔ صوفیان دیندار (متشرع) قرار میدهد. سعدی در حکایات گلستان و بوستان رویکردی دوگانه نسبت به مقولهٔ تصوف دارد؛ گاهی عارفان را تمجید و نظریهٔ تصوف و عرفان را تبیین میکند، از آراء و روشهای اصولی تصوف برداشت میکند و بازتاب آن را در اخلاق و رفتار صوفیان بزرگ (ابدال) مانند جنید بغدادی، شبلی نعمانی و بایزید بسطامی بهتصویر میکشد. با این حال، گاهی صوفیان را «مردمی بیکار و بیعار و بیبندوبار» میشمارد و از جماعتی انتقاد میکند، که تصوف را بهانهای برای «تنپروری و شهوترانی» قرار دادهاند.[۳۹]
رشید یاسمی، زبانشناس، بر این عقیده است که همهٔ غزلهای سعدی عارفانه است و تصویر عشق زمینی در اشعار سعدی، وسیلهای برای رساندن مفهوم عشق حقیقی اهل تصوف است.[۳۹] اما بسیاری دیگر از صاحبنظران از جمله محمدعلی فروغی، همایون کاتوزیان و ضیاء موحد این نظر را رد میکنند.[۳۹][۴۰] حدود ده درصد از غزلهای سعدی، عرفانی یا شبهعرفانی است. اما حتی در این اشعار نیز شور و شعف عارفانه، چنانکه در غزلیات مولوی هست، وجود ندارد.[۳۹] سیدعلی قاضی طباطبایی، عارف شیعهٔ قرن سیزدهم و چهاردهم، سعدی را اگرچه فردی حکیم و دانشمند میدانست، اما معتقد بود که «در اشعار او بویی از عرفان به مشام نمیرسد». وی تنها از غزلی با مطلع «به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست»[یادداشت ۹] به عنوان غزلی «آبدار و شیرین» یاد کردهاست.[۴۱] به عقیدهٔ روبن لوی، استاد دانشگاه کمبریج، فلسفهٔ سعدی، عملی و عادی است و جنبهٔ متافیزیک ندارد؛ سعدی دربارهٔ اندیشههای صوفیانه بهشکل جامع و دقیق سخن نمیگوید و نگاه او به عارفان برجسته به عنوان معلم اخلاق است و بههمین دلیل، رویکرد سعدی با مولوی متفاوت است. یان ریپکا نیز میگوید توجه سعدی نه به اندیشههای انتزاعی عارفانه، بلکه به کاربرد آن در زندگی عادی معطوف بودهاست.[۴۲] به نظر باربیه دومنار، شرقشناس فرانسوی، سعدی تمایل جدی به تصوف نداشت. اما از آنجا که در عصرِ او، تصوف مانند مذهب یک عامل تربیتی عمومی بود، از آن برکنار نماند و از چاشنی تصوف در آثار خود بهره گرفت.[۴۳]
مصلحتاندیشی
سعدی بیش از آن که تابع اخلاق بهصورت مطلق و فلسفی باشد، مصلحتاندیش است و ازینرو اصولاً نمیتواند طرفدار ثابت و بیچونوچرای قاعدهای باشد که احیاناً در جای دیگری آن را بیان کردهاست؛ مثلاً راستگویی یک ارزش است؛ اما ممکن است شرایطی واقع شود که مصلحت، دروغ گفتن را ایجاب کند. سعدی در نخستین حکایت از فصل یکم گلستان، شرایطی را تصویر کردهاست که در آن ارزش راستگویی زیر پا گذاشته میشود؛ در غیر این صورت نادانی پادشاه و بیرحمی وزیرانش باعث کشتار بیمورد میشود. سعدی در عالم واقع نیز بهطور مطلق از یک سری قواعد اخلاقی ثابت پیروی نکردهاست.[۲۰]
او از جمله شاعرانی است که چاپلوسی را نمیپسندد و ترجیح میدهد در قصیده به جای مدح گفتن، تذکر بدهد. او هلاکو خانی را، که آخرین خلیفهٔ عباسی را به قتل رساندهاست، تمجید و در همان زمان، برای خلیفهٔ مقتول نیز سوگواری میکند؛ حال آن که حاکم شیراز — که سعدی او را نیز تمجید کردهاست — برای شکست دادن همین خلیفه، لشکری را به کمک هلاکوخان گسیل کردهبود.[۲۰]
شاهدبازی
سعدی در دورهٔ خود به هزالی و شاهدبازی معروف بودهاست. علاوه بر هزلیات، که در آن اشعاری در باب همجنسگرایی موجود است، در بوستان و گلستان هم مطالب متعددی در همین زمینه وجود دارد. خود سعدی از طرفداران جمال و رخ زیبا بود و از آن حظ روحانی میبرد. بدیعالزمان فروزانفر، استاد ادبیات فارسی، معتقد است که سعدی در بیشتر غزلهای خود آشکارا و بیپروا، جمالپرستی را تأیید کردهاست.[یادداشت ۱۰][۴۴] مهدی جامی، روزنامهنگار، سعدی را مانند بسیاری از شاعران دیگر آن دوران، دارای گرایش به بچهبازی و دوجنسگرا میداند. آرش نراقی، نویسنده و مترجم نیز معتقد است که سعدی در آثارش از عشق ورزیدن با پسران با لذت و تحسین یاد کردهاست.[۴۵] در مقابل، محمد بقایی ماکان، پژوهشگر ادبیات، معتقد است که سعدی تنها ستایشگر زیبایی است و نباید اشعار جمالپرستانهٔ او را به مسائل جنسی مرتبط دانست.[۴۶]
با این حال، سعدی در باب هفتم بوستان، شاهدبازی را تقبیح میکند و پدران را پند میدهد که از افتادن فرزندان خود به دام نظربازان جلوگیری کنند. وی ادعای صوفیانی را که عشقورزی به شاهدان را تجلی عشق به آفرینش پروردگار میدانند، به چالش میکشد.[۴۴]
آثار
همهٔ آثار سعدی اعم از شعر و نثر در مجموعهای با عنوان کتاب کلیات سعدی جمعآوری شدهاست. از بین آثاری که در این کتاب آمده، بوستان و گلستان دو کتاب مستقل هستند. سعدی گلستان را به نظم و نثر مسجع و بوستان را به نظم تألیف کردهاست. علاوه بر این، غزلیات و هزلیات (یا خبیثات) نیز بهصورت مستقل به چاپ رسیدهاند. سایر آثار سعدی که در کتاب کلیات آمدهاست، عبارتند از: قصاید، مراثی، ملمعات و مثلثات، ترجیعات، صاحبیه، رباعیات و مفردات.[۱۴]
قصاید، شامل قصیدههای عربی و قصیدههای فارسی است. قصیدههای عربی در حدود هفتصد بیت است و در کل دارای مضامین غنایی یا مدح است. قصیدههای فارسی نیز دارای مضامین موعظه و توحید و مدح است.[۱۴]
مراثی، مشتمل بر چند قصیده در مرثیهٔ چند تن از رجال معاصر سعدی از جمله مستعصم، آخرین خلیفهٔ عباسی، ابوبکر بن سعد بن زنگی و سعد بن ابوبکر (از اتابکان فارس) است.[۱۴]
صاحبیه، مجموعهای از قطعات فارسی و عربی است.[۱۴]
سعدی، علاوه بر گلستان، آثار دیگری نیز به نثر دارد، که عبارتند از نصیحةالملوک، رسالهٔ عقل و عشق و مجالس پنجگانه.[۴۷]
همچنین در نسخههای چاپی پاکستان و هند کتاب شعر دیگری با نام کریما به سعدی نسبت داده شدهاست. قالبِ این کتاب مثنوی است و در بحر متقارب سروده شدهاست. اصالتِ این انتساب، با توجه به قوی نبودن اشعار و موجود نبودن اسناد خطی از آن، محلّ شک است.[۴۷] علاوه بر این، محمدعلی فروغی در تحقیقات خود، در یکی از نسخههای خطی از کلیات سعدی، با کتاب دیگری به نام معمیات مواجه شدهاست که حاوی ۳۱ قطعهٔ عربی و فارسی در لغز و معماست.[۴۸]
سعدی، در زمان زندگی خود، نسبت به جمعآوری و تدوین آثارش مبادرت میورزیدهاست؛ چنانکه این کار در مورد گلستان، بوستان و طیبات مسلم است.[۱۴] علی بن احمد بن ابی بکر بیستون از جمله مشهورترین گردآورندگان کلیات سعدی است که در سال ۷۲۶ و نیز در سال ۷۳۴ هجری به این کار مبادرت کرد.[۱۴][۴۹] در این نسخه، غزلیات سعدی بهترتیب الفبای حرف آخر ابیات مرتب شدهاند. ترتیب قرار گرفتن فصول مختلف کلیات سعدی در نسخههای بعدی نیز کم و بیش از این نسخه اقتباس شدهاست.[۱۴]
تاکنون نسخههای مختلفی از آثار سعدی چ ه بهصورت مستقل و چه در قالب کلیات سعدی — تصحیح و منتشر شدهاست. نخستین کتاب تصحیحشدهٔ گلستان را در سال ۱۳۱۰، عبدالعظیم قریب آماده و منتشر کرد. نخستین نسخهٔ تصحیحشده کلیات سعدی را نیز در سال ۱۳۱۶، محمدعلی فروغی منتشر کرد، که تا به امروز بهعنوان مهمترین منبع ارجاع به آثار سعدی محسوب میشود. بعدها محققان دیگر از جمله سعید نفیسی، محمدجواد مشکور، خلیل خطیب رهبر و حسن انوری نسخههای دیگری از این کتاب را تصحیح کردند. معتبرترین نسخه از گلستان به تصحیح غلامحسین یوسفی است که مبنای آن هفده نسخهٔ خطی و نسخههای چاپی معتبر بود. با این حال، این تصحیح نیز نظرات مثبت همهٔ منتقدان را برنیاورد و پس از آن دستِکم دو تصحیح دیگر از کلیات سعدی از بهاءالدین خرمشاهی (۱۳۷۵) و حسن انوری (۱۳۸۳) عرضه شد.[۴۹]
بوستان
مقالهٔ اصلی: بوستان سعدی
برگهای از بوستان سعدی، نوشتهشده در بخارا در سال ۱۵۳۹ میلادی. این اثر امروزه در موزهٔ هنر نلسون اَتکینز واقع در کانزاس سیتی در ایالات متحدهٔ آمریکا نگهداری میشود.
بوستان از آثار منظوم سعدی و یکی از شاهکارهای ادب فارسی بهشمار میآید. این کتاب در نسخههای قدیمی سعدینامه نامیده میشد، اما بعدها به بوستان شهرت یافت. بوستان به نظم (شعر) نوشته شده و مشتمل بر حدود چهار هزار بیت شعر است.[۱۴] قالب شعری آن مثنوی است و همانند شاهنامهٔ فردوسی در بحر متقارب سروده شدهاست. بوستان، کتابی اخلاقی و آموزشی است و سعدی آرمانشهر مطلوب خود را در آن به تصویر کشیدهاست.[۴۷] چنانکه سعدی، خود، اشاره کردهاست، نگارش آن را در ۶۵۵ هجری به پایان برده و به ابوبکر بن سعد زنگی تقدیم کردهاست.[۱۴]
بوستان با یک مقدمهٔ طولانی آغاز میشود که در حمد خداوند، ستایش پیامبر اسلام، بیان دلیل نگارش کتاب و مدح ابوبکر بن سعد زنگی و سعد بن ابوبکر، حاکمان وقت فارس، سروده شدهاست.[۵۰] این کتاب در ده فصل (یا ده باب) نوشته شدهاست که عبارتند از: عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شُکر، توبه و مناجات و ختم کتاب.[۱۴] حجم این بابها متفاوت است و بهجز باب یکم و پنجم، همگی با یک مقدمهٔ کوتاه شروع میشوند. هر باب، مشتمل بر حکایتهایی است که بهصورت پیدرپی نقل میشوند. بر اساس نسخهٔ تصحیحشدهٔ غلامحسین یوسفی، با احتساب دیباچه، در مجموع ۱۸۳ حکایت در این کتاب نقل شدهاست.[۵۰] حکایتهای بوستان از نظر پیچیدگی و ساختار یکسان نیستند؛ برخی از ساختار داستانی پیچیدهتری برخوردارند و حوادث و اشخاص متعددی را در بر میگیرند، درحالیکه برخی دیگر ساده و در حد حکایتوارهاند.[۵۰]
گلستان
مقالهٔ اصلی: گلستان سعدی
شعری از گلستان
سعدی کتاب گلستان را در سال ۶۵۶ هجری قمری، یعنی یک سال پس از نگارش بوستان نوشتهاست. این کتاب به نثر آهنگین و آمیخته با نظم و در هشت فصل (یا هشت باب) نوشته شدهاست. هشت باب گلستان عبارتند از: «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت». گلستان یکی از تأثیرگذارترین کتابهای نثر در ادبیات فارسی است.[۴۹] سعدی این کتاب را به سعد بن ابوبکر بن سعدی زنگی تقدیم کردهاست.[۲۰]
این کتاب، مجموعهای از حکایتهای مستقل و حاوی اندرزها و جملههای قصار است. اما هنر داستانگویی و ایجاز نگارنده، مانع از آن میشود که وجه تعلیمی آن باعث ملالت خواننده شود. سعدی در گلستان، از پرداختن به تاریخنگاری و تذکرهنویسی پرهیز میکند و تنها امور مربوط به زندگی و منش اشخاص را بیان میکند.[۵۱] کتاب گلستان را میتوان گزارش سعدی از جامعهٔ زمان خود دانست، که در آن اوضاع فرهنگی و اجتماعی زندگانی مردم به صورت واقعی به تصویر کشیده شدهاست.[۴۷]
حکایتهای گلستان، فراخور موضوع، کوتاه یا بلند میشود. در برخی از حکایتها شخصیتهای خیالی یا واقعی ثالثی وجود دارند و ایفای نقش میکنند؛ اما در برخی از حکایتها، نگارنده حاضر و ناظر است. برخی از این رخدادها، رخدادهای واقعی زندگی او و برخی فقط رخدادهای تخیلی است.[۵۲]
این کتاب به لحاظ سبک و سیاق در زمرهٔ مقامات جای میگیرد.[۲۱][۵۱] با این حال، بهرغم این که دشوارنویسی و اطناب در مقامههای نویسندگان پیشین متداول بود، حکایات گلستان، موجز و تا سرحد امکان نزدیک به زبان عامه نوشته شدهاست.[۵۲] داریوش رحمانیان، استاد تاریخ، با استناد به تعداد زیاد حکایاتی که در مورد سیاست در این کتاب موجود است، این کتاب را صورتی از اندرزنامه (سیاستنامه) میداند و سعدی را پیرو سنت اندرزنامهنویسی قلمداد میکند.[۳۸]
سعدی در نگارش نثر آهنگین گلستان، از جناس و تقارنهای لفظی و داستانی استفاده میکند؛ اما دچار تکلف و تصنع نمیشود. کلمهها و ترکیبهای پیچیده و دور از ذهن در گلستان به کار نمیرود و بههمین دلیل، این کتاب از کتابهایی مانند مقامات حمیدی، تاریخ وصاف و تاریخ جهانگشای جوینی سادهتر و روانتر است.[۵۳]
سعدی در گلستان، سبک شخصی و فردی خود را برگزیدهاست، که از حیث سادگی نگارش، به ویژگیهای سبک خراسانی نزدیک است. برخی از صاحبنظران، گلستان را اوج آمیزش دو سبک نثر موزون خواجه عبدالله انصاری و قاضی حمیدالدین حمیدی بلخی میدانند.[۵۳]
کتاب گلستان یکی از نخستین کتابهای فارسی است که با استفاده از ماشین چاپ منتشر شد. این کتاب نخستین بار در سال ۱۸۲۴ میلادی در تبریز به چاپ رسید.[۴۹]
غزلیات
مقالهٔ اصلی: غزلیات سعدی
غزلیات سعدی مجموعهٔ شعرهاییست که سعدی در قالب غزل سروده و تاکنون چندین تصحیح از آنها بهوسیلهٔ استادان زبان و ادب فارسی منتشر شدهاست. سعدی حدود ۷۰۰ غزل دارد.[۴۷] سعدی در سرایش غزلیات، به زبان سنایی و انوری توجه ویژه داشتهاست. بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که غزل در اشعار سعدی و حافظ به اوج رسیدهاست.[۴۰]
محور بیشتر غزلهای سعدی، عشق است.[۴۷] سعدی از معدود شاعرانی است که غزلهای عاشقانهاش از ابتدا تا انتها عاشقانه باقی میماند. غزلهای عاشقانهٔ سعدی، به سادگی، خلوص و زمینی بودن شهرهاند.[۴۰] سعدی همچنین در سرایش غزلیات خود، به وزنهای دوری (اوزان طربانگیز مانند فَعَلاتُ فاعِلاتُن فَعَلاتُ فاعِلاتُن یا مُفتَعِلُن مَفاعِلُن مُفتَعِلُن مَفاعِلُن) توجه ویژهای نشان دادهاست.[۵۴]
علاوه بر غزلهای عاشقانه، سعدی غزلهای عارفانه و غزلهای پندآموز نیز سرودهاست. فروغی در تدوین کلیات سعدی، غزلهای پندآموز و عارفانه را از بقیهٔ غزلها جدا کرده و در فصلی مجزا با عنوان مواعظ آوردهاست.[۴۰]
غزلیات سعدی در چهار کتابِ طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم گردآوری شدهاست.[۱۴] غزلیات قدیم را سعدی در دوران جوانی سروده و سرشار از شور و شعف است. خواتیم مربوط به در دوران کهنسالی سعدی و دربرگیرندهٔ زهد و عرفان و اخلاقیات است. بدایع و طیبات، مربوط به دوران میانسالی و پختگی سعدیاند؛ هم شور و شعف جوانی و هم زهد و عرفان را در بر میگیرند. طیبات و بدایع به لحاظ هنری نیز به دو بخش دیگر برتری دارد.[۵۴] در برخی از نسخههای کلیات سعدی، غزلهای ملمع در بخش جداگانهای با نام ملمعات آمدهاست که به نظر محمدعلی فروغی یک تقسیمبندی جعلی است؛ چون در نسخههای قدیمی، مشاهده نشدهاست.[۵۵]
علی دشتی وجه تمایز سعدی از دیگر غزلسرایان را در طنین و ترنمی میداند که در اشعار و بهخصوص غزلیات وی وجود دارد. به تعبیر وی «موزونی و خوش آهنگی» کلام در غزلیات سعدی به سادگی قابل توصیف نیست و آن را به یک منحنی یا دایره تشبیه میکند که در آن پیوستگی واژگان با هیچ زاویهای شکست برنمیدارد.[۵۶]
هزلیات
در مجموعهٔ آثار سعدی، سه رساله با نامهای مطایبات، مضحکات و خبیثات دیده میشود که به مجموعه آنها هزلیات گفته میشود. مطایبات، مجموعهای از لطیفهها و داستانهای جنسی است که در نگارش آنها از الفاظ جسورانه و بیان عریان و بیپروا استفاده شدهاست. بافت کلام و تسلط زبانی در سرایش آنها بهگونهای است که میتوان اطمینان یافت شاعر آنها سعدی است. خبیثات و مضحکات به نثر نوشته شدهاند و در نسخهٔ لرد گرینوی، که سی سال پس از درگذشت سعدی نوشته شده و نسخهٔ اساس غلامحسین یوسفی و محمدعلی فروغی نیز بوده، اثری از آنها نیست،[۵۷] اما در نسخههای قدیمیتر از این نسخه، این دو بخش نیز ضبط شدهاست و تردیدی در انتساب هر سه بخش به سعدی وجود ندارد.[۵۸]
یان ریپکا، ایرانشناس اهل چک مجموعهٔ خبیثات را شامل مطالب «خلاف ادب و نزاکت» در مورد همجنسگرایی میداند. منتها بر این باور است که سعدی این اشعار را بنا به درخواست مقامات عالیرتبهٔ زمان خود سرودهاست. سرایش خبیثات باعث شهرت سعدی در هزالی و شاهدبازی شد.[۴۴]
آثار به زبان عربی
سعدی اثر مستقلی به زبان عربی ندارد. اما تعدادی از اشعار وی به زبان عربی سروده شدهاست. این اشعار مرکب از تعدادی قصیده، قطعه و تکبیت است. مجموعهٔ آثار عربی سعدی در سال ۱۳۹۰ در قالب کتابی به نام اشعار عربی سعدی گردآوری شد و انتشارات مرکز سعدیشناسی بههمراه ترجمهٔ فارسی آنها، چاپ کرد.[۵۹] به عقیدهٔ ادوارد براون، شرقشناس، اشعار عربی سعدی در سطح متوسطی قرار دارد.[۶۰] موسی اسوار، این شعرها را در مقایسه با شعر شعرای عربزبان هم عصر سعدی، دارای جایگاه مناسبی میداند که از نظر مضمون و ساختار ارزشمندند. به عقیدهٔ وی، پارهای اشکالات نحوی در اشعار عربی سعدی بهچشم میخورَد.[۵۹]
ویژگی آثار
بهطور کلی سعدی را میبایست از شاعران سبک عراقی بهحساب آورد. با این حال، نشانههایی از سبک خراسانی در آثار وی مشاهده میشود. وی در دورهای که استفادهٔ سخنوران از انواع آرایههای ادبی رواج پیدا کردهبود، به سادگی زبان رودکی و فردوسی روی آوردهاست.[۶۱] سبک شعریِ سعدی از تخیّل و تصویرآفرینی پیچیدهای بهره دارد و در عین حال بسیار ساده و روان است؛ که حاصل از شیوهٔ موجز، نرم و دلنشین بیان اوست.[۶۲]