مقالات

عالم ذر


خلاصه :

حدیثی آثار صفت خالقیت بر وجود انسان در عالم ذر

عالم ذر در روایات

 

 
 
چکیده
در روایات و احادیث فراوانی به حضور تمامی انسان ها در عالمی به نام عالم عهد و میثاق تصریح شده است و اینکه در زمانی قبل از این دنیا، خداوند معرفت حضوری خود را در درون انسانها قرار داده است به گونه ای که به بیان روایات اگر حضور در این عالم نبود، انسان ها هرگز راهی برای شناخت خداوند نداشتند..
این گوهر درونی که در تمام ابناء بشر است، فطرتی است که خداوند متعال در عالم ذر همه مردم را بر آن مفطور کرده و معرفتی بسیط است که انسانها در ایجاد آن نقشی نداشته اند و فعل خداست، از نوع علم حضوری بوده و راهی برای کسب آن توسط علل و اسباب عادی و از طریق تصور و تصدیق وجود ندارد. در این نوشتار، روایات و شبهات مربوط به عالم ذر بررسی خواهد شد.
 
 
1. روایات خلقت روح پیش از بدن
روایاتی که از اهل بیت(علیهم السلام) درباره این موضوع رسیده، بر این صراحت دارند که ارواحی که قبل از بدن ها وجود داشته، دارای عقل و شعور بوده اند و خداوند متعال خود را به آنان معرفی کرده است. پس ایمان مؤمن و کفر کافر بعد از معرفت و دلیلِ روشن بوده است و اختلاف ارواح در ایمان و کفر، بعد از معرفی خداوند متعال به آنان بوده است.
صدرالدین شیرازی(ره) در این باره گوید:
للنفس الادمیّه کینونه سابقه علی البدن... و إلیه الإشاره فی قوله تعالی: «و إذ أخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و أشهدهم...» و الروایات فی هذا الباب من طریق اصحابنا لاتحصی کثره؛ حتی ان کینونه الأرواح قبل الأجساد کانت من ضروریّات مذهب الإمامیه ـ رضوان الله علیه: روح انسان پیش از بدن وجود داشته است... و در آیه «و إذ أخذ ربکّم...» به آن اشاره شده است و روایاتی که در این موضوع از طریق شیعه نقل شده، به دلیل کثرت قابل شمارش نیست، به گونه ای که وجود ارواح پیش از اجساد، هچون ضروریات مذهب امامیه ـ رضوان الله علیهم ـ است.   
عُماره می گوید نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) نشسته بودم که مردی پیش آمد و سلام کرد و آن گاه گفت: ای امیر مؤمنان، سوگند به خدا دوستت دارم. حضرت از او سؤال کرد و سپس به او گفت: ارواح دو هزار سال پیش از بدن ها آفریده شدند، آن گاه در هوا جای گرفتند. آنانی که آنجا با هم ائتلاف داشتند، اینجا هم با هم آشنایی و دوستی دارند و آنانی که آنجا با هم اختلاف داشتند، اینجا هم با هم اختلاف دارند. همانا روح من با تو اختلاف و دشمنی دارد.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) با یاران خود نشسته بود. مردی آمد و به حضرت سلام کرد و گفت: سوگند به خدا دوستت دارم و تو را ولی خود می دانم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: آن گونه که می گویی نیستی. وای بر تو! همانا خداوند متعال ارواح را دو هزار سال پیش از اجساد آفریده و دوستان ما را به ما نشان داد. سوگند به خدا روح تو را در میان آنها ندیدم. پس تو کجا بودی؟! در این هنگام ساکت شد و دیگر به آن حضرت مراجعه نکرد». 
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
إنَّ الله تبارک و تعالی خلق الأرواح قبل الأبدان بألفی عام. فلمّا رکّب الارواح و فی أبدانها، کتب بین أعینهم مؤمن وأو کافر و ما هم به مبتلون و ما هم علیه من سّییء أعمالهم و حسنها فی قدر أذن الفأره. ثمّ أنزل بذلک قرآنا علی نبیه فقال: «إن فی ذلک لآیات للمتوسمین» و کان رسول الله هو المتوسّم و و أنا بعده والأئمه من ذریّتی هم المتوسّمون: همانا خداوند متعال ارواح را دو هزار سال پیش از بدن ها آفرید و آن گاه که آنان را به بدن هایشان مرکّب نمود، مؤمن و کافر بودنشان را و ابتلائات و امتحان هایشان را و کردارهای بد و خوبشان را در چیزی به اندازه گوش موش بر پیشانی آنان نوشت و در این باره بر پیامبرش این آیه را نازل کرد: «همانا در این نشانه هایی برای فراستمندان است»، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فراستمند بود. و من بعد از او و امامان از فرزندانم همه فراستمندیم.
 
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«إن الأرواح جنود مجنده. فما تعارف منها فی المیثاق، ائتلف هاهُنا. و ما تناکر منها فی المیثاق، هو فی هذا الحجر الأسود...: همانا ارواح لشکرهای گردآمده ای هستند. آنان که به هنگام عهد و میثاق با هم دوستی و آشنایی داشتند، در اینجا هم با هم ائتلاف دارند و آنان که با هم به هنگام میثاق، دشمنی و اختلاف داشتند، [اینجا هم با هم اختلاف دارند] و عهد و میثاق در این حجرالأسود است...».
«فما تعارف منها...» یعنی ارواحی که میانشان در توحید و دیگر معارف، در آنجا آشنایی و توافق بود، در دنیا هم الفت و آشنایی خواهند داشت و آنان که در آنجا میانشان مخالفت و دشمنی بود، در این دنیا هم دشمنی و اختلاف خواهند داشت.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«إن الله تبارک و تعالی أخذ میثاق العباد و هم اظلّه قبل المیلاد. فما تعارف من الأرواح ائتلف. و ما تناکر منهااختلف: همانا خداوند متعال از بندگانش در حالی که سایه هایی (أظلّه) بودند، پیش از به دنیا آمدن، میثاق و پیمان گرفت. ارواحی که با هم آشنایی داشتند، اینجا هم آشنایی دارند و ارواحی که با هم مخالفت داشتند، اینجا هم مخالفت دارند».
این روایت شریف دلالت دارد بر اینکه منظور از «أظلّه» ارواح است و تعبیر از ارواح به أظلّه به دلیل زیادیِ لطافت آنها است.
 
2. روایات وجود انسان در مرحله خلقت
از احادیثی که بر وجود انسان در مرتبة طینت دلالت دارند، استفاده می شود که خداوند متعال آبی گوارا و آبی تند آفرید. بعد آن دو را دستور داد با هم آمیخته شوند. آن گاه آن را با خاک مخلوط کرد و از آن گل درست کرد و آن را پیش از آنکه حضرت آدم(علیه السلام) را بیافریند، به صورت ذرات ریز پخش کرد و بعد آنها را خواند تا ایمان آورند و به آنها گفت: «ألست بربّکم: آیا من پروردگار شما نیستم؟!» گروهی اقرار کردند و ایمان آوردند و گروهی انکار کردند و کفر ورزیدند. خداوند متعال دوباره آنها را به اقرار و ایمان فرا خواند. آنهایی که در بار اول پذیرفته بودند، قبول کردند و آنها که در دفعة اول انکار کرده بودند، باز هم سر باز زدند. آن گاه آن ذرات را دوباره به صورت گل کرد و از آن، حضرت آدم(علیه السلام) را آفرید.
در بعضی روایات آمده است: آنان که اصحاب شمال شدند، نمی توانند اصحاب یمین شوند و آنان که اصحاب یمین شدند، نمی توانند اصحاب شمال شوند. به نظر می رسد این ناتوانی اصحاب شمال، مجازات و عقاب نافرمانی آنان بعد از رد دعوت خدا باشد و از امام صادق(علیه السلام) نقل کردیم که فرمود: «و لله المشیّة فیهم».
 
3. روایات وجود انسانِ مرکّب از روح و بدن در عالم ذرّ
بیشتر روایات این باب در تفسیر آیة ذر وارد شده است. این روایات بر این دلالت دارند که مخاطب آیة «ألست بربّکم» انسانی ذرّی و مرکب از روح و بدن بوده است و خداوند متعال این انسان ها را به حضور و معاینه مخاطب قرار داده و آنان را بر خودشان در اقرار به ربوبیت و الوهیت و توحید گواه گرفته و از آنان درباره این امور پیمان و میثاق گرفته است. گروهی از آنان که در میانشان پیامبران و رسولان و صدیقین و مؤمنانِ کامل بودند، به این میثاق وفادار مانده، آن را نشکستند و به آن پشت نکردند و بسیاری از آنان که در میانشان مستکبران و رؤسای ستمگران و پیروانشان بودند، به زبان ایمان آوردند؛ ولی در دل هایشان انکار کردند و بر آن اصرار ورزیدند.
امام صادق(علیه السلام) دربارة آیة ذر فرمود:
أخرج الله من ظهر آدم ذریّته إلی یوم القیامة فخرجوا کالذّر فعرّفهم نفسه. و لو لا ذلک، لن یعرف أحدّ ربّه. ثمّ قال: «ألست بربّکم قالوا بلی» و أنّ هذا محمّد رسولی؟ و علیّ أمیرالمؤمنین خلیفتی و أمینی؟: خداوند متعال همة فرزندان آدم(علیه السلام) را تا قیامت از پشت او به صورت ذر بیرون آورد و خود را به آنان معرفی کرد. اگر چنین نمی کرد، کسی پروردگار خود را نمی شناخت. آن گاه خدای تعالی فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند: آری» و فرمود: «آیا این محمد رسول من نیست؟! و این علی امیرالمؤمنین، خلیفه و امینم نیست؟!».
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
همانا خدای تعالی ذرّیة آدم(علیه السلام) را از پشت او بیرون آورد تا عهد و پیمان به ربوبیت و پیامبری هر پیامبری را از آنان بگیرد و نخستین پیامبری که برای نبوتش میثاق گرفت، محمد (صلی الله علیه وآله) بود. بعد به آدم(علیه السلام) فرمود: نگاه کن چه می بینی؟ آدم(علیه السلام) به فرزندان خود نگاه کرد و دید آسمان را پر کرده اند. گفت: پروردگارا! فرزندان من چه زیادند؟! برای چه اینان را آفریدی؟ برای چه از آنان عهد و میثاق می گیری؟ خدای تعالی فرمود: تا عبادتم کنند و چیزی را شریک برای من قرار ندهند و به پیامبرانم ایمان آورند و از آنان پیروی کنند.
زراره گوید: به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم:
أصلحک الله؛ قول الله عزّوجلّ فی کتابه: «فطرة الله الّتی فطر النّاس علیها». قال: فطرهم علی التّوحید عند المیثاق علی معرفته أنّه ربّهم. قلت: وخاطبوه؟ قال: فطأطأ رأسه ثمّ قال: لو لا ذلک، لم یعلموا من ربّهم و لا من رازقهم: خدایت خیر دهد، معنای آیة: «خلقت خدا که مردم را بر آن مفطور کرد» چیست؟ فرمود: آنان را هنگام میثاق بر توحید و شناخت ربوبیتش مفطور کرد. عرض کردم: آنان خدای تعالی را خطاب کردند؟ حضرت سر خود را پایین انداخته، آن گاه فرمود: اگر چنین نبود، کسی پروردگار و روزی دهنده اش را نمی شناخت.
 
ابوبصیر می گوید:
قلت لأبی عبدالله(علیه السلام): أخبرنی عن الذّرّ حیث أشهدهم علی أنفسهم ألست بربّکم قالوا بلی. و أسرّ بعضهم خلاف ما أظهر. فقلت: کیف علموا القول حیث قیل لهم: ألست بربّکم؟ قال: إنّ الله جعل فیهم ما إذا سألهم أجابوه: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: درباره عالم ذر برایم بگو آنجا که خداوند متعال انسان ها را بر خودشان گواه گرفت و گفت «آیا من پروردگارتان نیستم، گفتند: آری» و بعضی از آنها به زبانشان چیزی که مخالف باطنشان بود اظهار کردند. چگونه سخن خدا را که فرمود «آیا من پروردگارتان نیستم» فهمیدند؟ حضرت فرمود: خداوند متعال در آنان چیزی قرار داد که وقتی سؤال کرد، پاسخ دادند.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران