خلاصه :
خاطره ای از شهید محسن حججی
بسم الرب شهدا والصدیقین
با بچه ها رفته بودیم اردوی مناطق جنگی رسیدیم فکه تا از اتوبوس پیاده شد کفش هایش را در آورد و با پای برهنه راه افتاد رو کرد به بچه ها و گفت :{بچه ها ما اینجا داریم پا می ذاریم روی شهدا. روی بدن و اجزای مطهر شهدا}
همه تعجب کرده بودن که محسن چه می گوید. ادامه داد : وقتی بچه های تفهص دنبال جنازه شهدا می گردن فقط چند تکه استخون رو پیدا می کنن پس گوشت این شهدا کجاست؟ خونشون کجاست؟ چشم و اعضای بدنشون کجاست؟ اینا همش همین جاست توی این خاک
این طور اعتقادی داشت درباره مناطق عملیاتی
امیرحسین سلیمی
۴ سال پیش
X
۴ سال پیش