مقالات
فعالیت کلاس روش تحقیق
زندگی بوعلی سینا
خلاصه :
ما در کلاس روش تحقیق با شیوه ی تحقیق آشنا شدیم.حالا که تحقیق من به سرانجام رسیده، با توجه به فرمایشات آقای ملایی آن را در قالب مطلبی در سایت قرار می دهم تا بقیه ی دانش آموزان هم بتوانند از آن استفاده کنند.تولد:
در روستای افشانه که در نزدیکی بخارا بود در سال 359به دنیا آمد
آموزشها در کودکی:
1.روزی مادرش مریض شد. از طبیب پرسید که بیماری مادرش چیست. جواب داد اگر خوب درس بخوانی و تجربه کسب کنی، میتوانی پزشکی بزرگ شوی و دیگران را درمان کنی. ازآن به بعد، ابنسینا علوم زمانه خود را شروع به یاد گرفتن در سطح عالی کرد.
2. بعد از چند ماه پدرش فهمید که روستای آنها برای بوعلی کوچک و بیفایده است. برای مطالعات گسترده پسرش به بخارا رفت.
3.علم حساب: او در کوچکی حساب را نزد استادان مختلف آموخت اما یکسال نشد که علم حساب را بطور کامل آموخت و در آن به مقام عالی رسید
4.فلسفه و منطق: استادی بزرگ به بخارا آمد. خبرش به پدر و مادر بوعلی رسید. آنها او را پیش آن استاد بردند. اوایل، استاد او را جدی نمیگرفت. اما بوعلی آنقدر باهوش بود که استاد کمکم به او قبطه خورد. روزی استاد به پدر و مادرش گفت: من آرزو میکنم که فرزندی مانند پسر شما داشته باشم.
5.پزشکی و طب: ابوعلیسینا در بدو ورود به نوجوانی شروع به یادگیری طب نزد ابومنصور نوح قمری کرد اما بسیار سریع یاد گرفت لذا شروع به کسب تجربه کرد
کسب تجربه در نوجوانی:
بعد از یادگیری تمام علوم مختلف، شروع به یادگیری فوتوفن کرد. برای مثال، او اعضای بدن حیوانات مرده را بازبینی میکرد تا ارتباط آنها را بفهمد .تا میتوانست از فیلسوفان و دانشمندان کتاب قرض میگرفت و میخواند. او همچنین در مورد خواص گیاهان و داروهای گیاهی تحقیق کرد. بعد از مدتی با نام ابوعلیسینا و به طبابت شناخته شد
در بزرگسالی:
1. امیر شهر بیمار شد. بوعلی با دارو و درمانش او را خوب کرد. امیر شهر گفت: بگذار به تو زر بدهم. اما بوعلی قبول نکرد. فقط تقاضا کرد تا در کتابخانه سلطنتی امکان مطالعه داشته باشد. امیر شهر دانش دوستی او را تحسین کرد و به او دویست دینار داد و کل کتابخانه را برای او آماده کرد همچنین اداره بیمارستان اصلی شهر را به او واگذار کرد.
2بعد از مدتی طبیبان دیگر به او حسادت ورزیدند و در کارش مانع ایجاد کردهاند. یک روز کتابخانه کاخ را آتش زدند و به او تهمت زدند. ولی پادشاه آنقدر به او اعتماد داشت که این را باور نکرد.
3. روزی استاد طبابت او در بیمارستان از او پرسید: اگر موضوعی را نفهمیدی چه میکنی؟بوعلی در جواب گفت: از خدا میخواهم تا درهای علم و رحمت خویش را بسوی من باز کند. به مسجد می روند و راز و نیاز میکنم. هرگاه از مسجد میآیم حل آن مساله برایم آسان می شود.
4.لشکریان سلطان محمود غزنوی بخارا را ناامن کرده بودند. بوعلی هم تصمیم به ترک گرفته بود. اما بااینحال در همان زمان دو کتاب مهم نوشت: البر و الامم و المجموع
بعد از پایان نوشتن دو کتاب در سال سیصد و دوازده هجری قمری به گرگانج رفت. در خوارزم که برایش شهری غریب بود با استاد قدیمیاش ابونصر عراق ملاقات کرد و رفتوآمدش به دربار علی بن مأمون را آغاز کرد
5. او در گرگانج به دستاوردهای بزرگی رسید:
. درمان بیماری سل
.کتابها و رسالههای زیادی را نوشت
. با ابوریحان بیرونی در مورد نجوم، ریاضیات، هندسه ،تاریخ، داروشناسی و عقاید بحث میکرد.
.درباره مباحثی مانند نورشناسی، صوت، فیزیک حرکت، ریاضیات، حسابان حسابان دیفرانسیل و … تحقیق کرد.درواقع بسیاری از پایههای دانشهای امروز مانند دیفرانسیل، مختصات و … توسط بوعلی سینا بنیانگذاری شدهاند
6.روزی شاگرد بوعلی به او گفت: استاد، اگر نمیدانستم، فکر میکردم شما پیامبرید. بوعلی پاسخی به او نداد. شب که شد، گفت: برایم جرعهای آب بیاور. شاگرد بهانه آورد. بوعلی پرسید: آن مردم بیرون را که وضو میگیرند را میبینی ؟شاگرد به او گفت: بله. آنان برای حرف پیامبر که از طرف خدا بوده است وضو میگیرند و نماز میخوانند.
بوعلی گفت:تو که کارهای من را دیده ای برایم جرعه ای آب نمی آوری.ولی این مردم به خواطر پیامبری که ندیده اند در این سرما وضو می گیرند تا نماز بخوانند.
مرگ:
در همدان در سال 416 از دنیا رفت.آرامگاه وی بدلیل دانایی او در 12علم پایه، 12 ستون دارد.
آقاي مالكي
۴ سال پیش
آقای میری
۴ سال پیش