مقالات
ماجرای صدور حکم
قتل میرزا تقیخان امیرکبیر
تصمیم عجیب ناصرالدین شاه
خلاصه :
شاهد فواره زدن خونهای گرم و پرجوش و خروش، که جز استقلال و عظمت کشور چیزی نمیتوانست آن را تسکین دهد، بود.پس از گذشت مدتی درباریان بدبین که تصمیمات امیر را به ضرر خود می دانستند ، دست به اقداماتی زدند و اتهاماتی علیه وی وارد کردند و چون راهی نیافتند شایعه های زیادی برای ایشان ایجاد کردند . در اوایل کار، ناصرالدین شاه که خواهرش را به ازدواج امیرکبیر درآورده بود، از او حمایت میکرد و به گفتههایاطرافیان بدخواه توجه نمینمود اما درباریان توطئه های بزرگی میکردند و شاه را ترساندند و کمکم ناصرالدین شاه که به بیست سال هم نرسیده بود به امیر شک کرد و وی را از صدراعظمی عزل و فقط در مقام امیرنظام وی منصوب کرد .
ناصرالدین شاه در روز پنجشنبه 19 محرم 1268 ﻫ .ق دستخطی به این مضمون برای امیر فرستاد:
«چون صدارت و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است، شما را از آن کار معاف کردیم. باید در کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید و یک قبضه شمشیر و یک نشان که علامت ریاست کل عساکر است فرستادیم. به آن کار اقدام نمایید تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگران از چاکران که قابل باشند واگذاریم.»
سرانجام امیر به اجبار از تهران به فین کاشان، البته به دستور شاه، تبعید گردید و نامهی تبعید وی را شاه به جلیل خان جلیلوند داد و در نامهی جداگانهای خطاب به ماموران اجرای حکم تبعید دستورالعمل رفتار با امیر و خانوادهی او و طرز کنترل و مراقبت او را مشروحاً نوشت و به جلیلوند داد .
پس از اجرایی شدن دو فرمان عزل و تبعید امیرکبیر اکنون نوبت به مرحله سوم یعنی قتل او رسیده بود به این نحو که علیخان فراشباشی و همراهان وی، روز جمعه 17 یا 18 ربیعالاول به صورت ناشناس و با صورتهای بسته وارد فین شدند و بدون یک دقیقه درنگ به دنبال کار جنایت خود راهی شدند و میخواستند آن را اجرا کنند .
حمام باغ فین یک در به داخل داشت و یک در هم به طرف بیرون و بنظر میرسد که محافظان حمام و میرزا از ماجرا خبر داشته اند و برای آن زمینه سازی کردند بدین صورت که در بیرونی را بستند تا از ارتباط امیرکبیر و همسرش جلوگیری شود.
امیر که در گرمخانه حمام غرق در افکار خود بود ، در لحظه ای جلادان شاه را دید که در حال ورود به حمام بودند و پس از صحبت کوتاهی که بین میرزا و فرستادهی شاه انجام شد ، سرانجام علیخان با کمال گستاخی و جسارت از امیر میخواهد که بدون لحظه ای درنگ آماده اجرای حکم شود و تقی خان تنها میتواند نحوه مرگ خود را تعیین کند .
امیرکبیر بعد از انجام غسل در وسط گرمخانه نشست و چون عادت خون گرفتن داشت، دستور داد که دو رگ بازوی وی را قطع کردند و دو دست را روی زمین گذاشت و شاهد فواره زدن خونهای گرم و پرجوش و خروش، که جز استقلال و عظمت کشور چیزی نمیتوانست آن را تسکین دهد، بود.
پس از گذشت لحظاتی علیخان دستور داد لگدی به میان دو کتف امیر بزند و سپس راه نفس اورا به کمک حوله ای که در دهان وی گذاشتند ، بستند . پس از چند لحظه جسد بیجان میرزا تقی خان امیرکبیر در میان خونهای صحن گرمخانه حمام فین افتاده بود و سربازان ناصرالدین شاه با شتاب به سمت تهران رفتند تا خبر را به پادشاه بدهند .
آقاي مالكي
۶ سال پیش
عباس رستمی
۶ سال پیش
ممنون