معرفی
سلام
ایران
سلام
خلاصه :
سلامسخن گفتن درباره «ایران» هم آسان است، هم مشکل. آسان است زیرا ایران خانه و وطن ما است و آن را دوست میداریم و مشکل است زیرا اگر از ما بپرسند «ایران چیست؟» مفهوم روشنی از آن نداریم!
«ایران» یک تاریخ است که مثل هر تاریخی در طول زمان فراز و فرودها، پیروزیها و شکستها، دورانهای نادانی و دانایی، ناآرامی و آسودگی و... داشته است. مهم این است که بپذیریم «ایران»ی بوده، هست و ما نیز به آن بستهایم. چیزی که فهم این معنی را دشوار میکند تلقی مکانیکی از تاریخ و انسان است و ما معمولاً از یاد میبریم که انسان در نسبت با دیگران و با تاریخ است که انسان میشود. به این جهت، «ایران» هم تاریخی است که در وجود مردمانش تحقق یافته است و ما هماکنون نیز کم و بیش به آن بستهایم و به این بستگی نیاز داریم و برای اینکه آن را تجدید و حفظ و مستحکم کنیم باید به آن بیندیشیم.
مراد از «تاریخی بودن» و «تاریخ داشتن» باستانی بودن نیست؛ بلکه در زمان بودن و اکنون را بهعنوان امکانهایی در نقطه پایان گذشته و ابتدای آینده درک کردن است. طرح مسأله «ایران» دعوت به اندیشیدن در تاریخی است که همواره حکمت، معرفت و تدبیر داشته و در دورانی با بهرهمندی از زمینه ادراکی و فرهنگی خاص، دانش و معرفت و ادب چین، هند، مصر و یونان را فراگرفته و بنای یک دوران درخشان علم و فرهنگ و سیاست را گذاشته است.
ممکن است بگویند که ایرانیان این علوم را از دیگران فرا گرفته
در پهنه وسیع جهان اسلام، این «ایران» بود که به طلب علم برخاست و آن را آموخت و بر آن افزود؛ اگر علم ایران دوره اسلامی تقلیدی بود، در تاریخ نمیماند.
و چیز زیادی به آن نیفزودهاند. گویندگان این گفته خبر ندارند که اولاً علم دوره اسلامی تکرار علم دیگران نیست، ثانیاً معلوم نیست که چرا فراگرفتن علم را ناچیز میشمارند. آیا نمیدانند که همیشه همه هرعلمی را نمیتوانند فراگیرند و آنان که علم دیگران را فرا میگیرند از جنس دانایی و دانشاند و با آن انس دارند. اینان باید توجه کنند که در پهنه وسیع جهان اسلام، این «ایران» بود که به طلب علم برخاست و آن را آموخت و بر آن افزود اگر علم ایران دوره اسلامی تقلیدی بود، در تاریخ نمیماند.
نکته دیگر اینکه دانایی و تفکر و خرد ایران را در فلسفه و کلام و فقه و حدیث محدود نباید دانست؛ مگر نه اینکه ایران شاعرانی دارد که در زمره بزرگان شعر تاریخ هستند. «شعر»، «علم» و «تفکر» را از تدبیر و نظم امور جدا ندانیم؛ یعنی اگر دانش و معرفت و شعر نبود، قدرت سیاسی هم پشتوانه نداشت. ایران صرف «ایران سیاسی» نیست بلکه شأن بزرگ فرهنگی دارد و این شأن در مرزهای جغرافیایی و سیاسی ایران کنونی محدود نمیشود.
«ایران تاریخی و فرهنگی» گرچه دگرگونیها و گسستها داشته، در حافظه تاریخی ایرانیان محفوظ مانده و در دوره اسلامی در شعر و ادب فارسی و بویژه در شعر فردوسی قوام تازه یافته و در زمانی که خطر هجوم نظامی آن را به نابودی تهدید میکرده با شعر مولوی و سعدی و حافظ و با دانش و معرفت متفکران و هنرمندان، بلا را از سر گذرانده و راهش را ادامه داده است. ما اکنون چه بخواهیم و چه نخواهیم به تاریخ چند هزار ساله ایران وابستهایم و آینده ما، به نحوه وابستگی و پیوستگیمان بستگی دارد.
در دویست سال اخیر بر اثر نفوذ فکری اروپا و انتشار اندیشه تجدد، تحولی در فکر، خرد، علم و سیاست همه جهان روی داد و در این تحول، «وطن» هم معنی تازهای پیدا کرد. چنانکه امروز وطن بیشتر به معنی «کشور» است. در گذشته «کشور» و «مملکت» دو لفظ تقریباً مترادف بود اما امروز دیگر کشور به معنی مملکت نیست بلکه جای مملکت را گرفته و معنی تازه پیدا کرده است.
در ایران هم با انقلاب مشروطیت «کشور» جای «مملکت» را گرفت و نظم تازهای
طرح مسأله «ایران» دعوت به اندیشیدن در تاریخی است که همواره حکمت، معرفت و تدبیر داشته و در دورانی با بهرهمندی از زمینه ادراکی و فرهنگی خاص، دانش و معرفت و ادب چین ، هند، مصر و یونان را فراگرفته و بنای یک دوران درخشان علم و فرهنگ و سیاست را گذاشته است.
علی علی محمدی سرشکی
۳ سال پیش
علی علی محمدی سرشکی
۳ سال پیش
علی علی محمدی سرشکی
۳ سال پیش