رویدادهای مدرسه

بی بی شهربانو (تاریخ هفتم)

تحقیق درس تاریخ


خلاصه :

تحقیق درس تاریخ هفتم

نام: شهربانو

نام پدر: یزدگرد

نام مادر: ماه آفرین

ملیت: ایرانی

تاریخ وفات (به روایتی) پانزدهم شعبان سال سی و هشت هجری

نام همسر: حضرت امام حسین

تعداد فرزندان: یک پسر ( حضرت امام سجاد (ع))

محل دفن: مدینه به روایتی کوفه و به روایتی دیگر در یکی از نقاط ایران

 

مختصری از زندگی نامه بی بی شهربانو (س)

بنا به قول مشهور، مادر امام سجاد (ع) به نام شهر بانو، یکی از دختران یزدگرد سوم(آخرین پادشاه ساسانی) بود. دختر یزدگرد بن شهریار بن پرویز بن هرمز بن انوشیروان بود

در مورد نام ایشان نامهای بسیاری عنوان شده چون: سلامه، سلمه، غزاله، ام سلمه، جهان بانویه، جهان شاه،شهر بانو، شهر بانویه، شهر ناز ، فاطمه و مریم ذکر شده است.

در سال 21 هجری، سپاه ساسانی در جنگ نهاوند از مسلمانان شکست سختی خورد.پس از جنگ نهاوند حکومت ساسانی تسلط خود را بر سرزمین ایران از دست داد و ملک ساسانی مرد و تکلیف هر شهر به دست مرزبانان افتاد. برخی در برابر مسلمانان به جنگ می پرداختند و بعضی تسلیم می شدند سقوط حکومتی که بر نیمی از جهان حکم می راند. پس از چهارصدو شانزده سال این امری عجیب و غیر قابل تصور بود.یزدگرد ساسانی، در جنگ با مسلمانان شکست خورد و عاقبت در مرو به دست آسیابانی به قتل رسید و دختران او به مدینه روانه گشتند. در مورد زمان و نحوه اسارت شهربانو و ورود ایشان به مقر حکومت اسلامی روایات مختلفی وجود دارد

شهر بانو پس از فتح ایران به دست سپاه اسلام، به صورت اسیر وارد مدینه شد و در مدینه با انتخاب خود، با امام حسین ازدواج کرد. این بانو دارای فضایل و مکارم اخلاقی والایی بود و بعلاوه از جمال ظاهری عالی نیز بر خوردار بود. ازدواج وی با امام حسین را بین سالهای 35 و 36 هجری قمری دانستند. حضرت علی (ع) در مورد شهر بانو به امام حسین فرموده بود: ای حسین ! این بانوی پسندیده را به خوبی محافظت کن و به او نیکی کن!چرا که بزودی از او فرزندی متولد می گردد که پس از تو بهترین اهل زمین خواهد بود.پس از ازدواج این دو بزرگوار، سر انجام در سال 38 هجری قمری، حضرت سجاد (ع) در شهر مدینه دیده به جهان گشود. بنا بر قول مشهور، این بانوی بزرگوار در هنگام تولد تنها فرزندش، حضرت سجاد (ع) از دنیا رفت و پس از او، یکی از زنان امام حسین (ع) عهده دار محافظت و نگهداری از امام سجاد (ع) شد. که این بانو که در واقع نامادری امام سجاد بود بسیار مهربان و دلسوز بودند

 

حال به بحث چگونگی اسارت بی بی شهربانو می رسیم که یکی از روایاتی که نقل کرده اند به این قول بوده:

در اين بحران كه ايران به دست سپاه اسلام افتاد، دختر يزدگرد سوم «شهربانو» را اسير كرده با اسيران ديگر وارد مدينه كردند، مردم دسته‌دسته براي تماشاي دختر پادشاه عجم مي‌آمدند. در اين هنگام عمر وارد مسجد شد. پرسيد: دختر پادشاه عجم كدام است؟ شهربانو را نشان دادند. عمر دست دراز كرد تا نقاب از روي او بردارد، او نگذاشت و به فارسي گفت: «روي خسرو سياه باد، اگر نامه پيامبر(ص) را پاره نمي‌كرد امروز مرا اسير نمي‌كردند تا مردم گروه گروه به تماشاي من بيايند».
عمر خيلي ناراحت شد به حدي كه دستور قتل او را داد و گفت: اين زن عجمي مرا دشنام داد. حضرت علي(ع) فرمود: اي عمر! تو از زبان او آگاهي نداري او جد خود خسرو را نفرين كرد به تو حرفي نزد و فحشي نداد.
در اين موقع عمر دستور داد ، مردم را مطّلع كند تا مردم جمع شوند و او را خريداري كنند و گفت: «هر كس او را زيادتر خريد، مال اوست.» (به اصطلاح او را به مزايده گذاشتند)
حضرت علي(ع) فرمود: فروختن دختران پادشاهان جايز نيست بايد آنان را به حال خود گذاشت، هر كه را انتخاب كنند مخيّر هستند، آن‌گاه به شهربانو فرمود: آيا مي‌‌خواهي تو را شوهر بدهم؟ شهربانو جواب نداد، حضرت فرمود: «سكوت شهربانو دليل بر رضايت اوست».
سپس به او فرمود: «در ميان اين جمعيت هر كه را مي‌پسندي تو را براي او عقد مي‌كنم.» شهربانو برخاست و در ميان همه مردم، از پشت سر امام حسين(ع) را نشان داد و گفت: اگر اختيار با من است من اين شخص را بر احدي ترجيح نمي‌دهم. حضرت علي(ع) به حذيفه فرمود تا شهربانو را به خانه امام حسين(ع) ببرد، به اين ترتيب او همسر حضرت سيدالشهدا(ع) شد.
به شهربانو گفتند: سبب چه بود كه آن روز در مسجد ميان آن همه جمعيت، حسين را اختيار كردي؟ با اينكه او را نمي‌شناختي؟
گفت: «من حكايتي دارم، آن روز كه لشكر اسلام، مدائن را محاصره كرد، شبي در خواب ديدم پيامبر اسلام(ص) به ايوان كسري آمد، و دست همين بزرگوار (امام حسين(ع)) را گرفته و به من فرمود: اي دختر پادشاه عجم! من تو را نامزد حسين(ع) كردم. چون پيامبر بيرون رفت، حضرت فاطمه(س) وارد شد و مرا در آغوش گرفت و فرمود: تو نامزد پسر من هستي، تو عروس من مي‌باشي، مسلمانان بر شما غالب مي‌شوند، و اسير آنان مي‌گردي؛ نگران مباش كه در مدينه به وصال شوهرت مي‌رسي، ازاين‌رو وقتي كه در مسجد به من گفتند: مخيّر هستي هر كه را مي‌خواهي انتخاب كني، اين آقا (حسين(ع)) را چون مي‌شناختم انتخاب كردم

 

با تشکر

۶ سال پیش
ممنونم

برای ویرایش باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج پاسخ باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران