
رویدادهای عمومی
۹
سلام
زبان فارسی را پاس بداریم
خلاصه :
سلام امروز درباره زبان فارسی می خواهم حرف بزنمزبان فارسی گویش رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان است . یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار پشتو) فارسی است. زبان رسمی کشور هندوستان نیز تا پیش از ورود استعمار انگلیس، فارسی بود.پاکستان (که زمانی جزو هندوستان بود) همهٔ واژههای آن (به جز یک واژه)، فارسی است.
زبان فارسی
زبان فارسی را پارسی نیز میگویند. زبان فارسی در افغانستان بهطور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شدهاست.
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند . بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات پرباری داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد .
فارسی در میان 3 زبان نخست جهان
فارسی از دیدگاه شمار و گوناگونی ضربالمثلها در میان سه زبان نخست جهان است. با ورود واژگان از زبان عربی (و زبانهای دیگری مانند یونانی، آرامی، ترکی و غیره) به زبان فارسی، این زبان از نظر تعداد واژهها یکی از غنیترین زبانها شدهاست. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ سخن (در ۸ جلد) دیده میشود .
ناحیه تاریخی پارس و پارسی
زبان فارسی از زبان قدیمی تر فارسی میانه (یا پهلوی) و آن نیز خود از فارسی باستان نشأت گرفتهاست. این دو زبان قدیمی تر برخاسته از ناحیه تاریخی پارس در نزدیک استان امروزی فارس در جنوب ایران هستند.
فارسی میانه به عنوان گویش رسمی در زمان ساسانیان در دیگر سرزمینهای ایرانی گسترش زیادی یافت. به گونهای که در خراسان بزرگ جایگزین زبانهای پارتی و بلخی شد و بخشهای بزرگی از خوارزمیزبانان و سغدیزبانان نیز فارسیزبان شدند. گویشی از فارسی میانه که بعدها فارسی دری نام گرفت پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری شکل گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه پارس و دیگر نقاط ایران بازگشت.
اهمیت توسعه زبان فارسی
زبان شیرین فارسی که همان زبان مادری میباشد، مجموعهای گرانبها شامل پارسی باستان، کتیبهها و سنگنوشتههای قدیمی با خطوط میخی و پارسی میانه با سنگنوشتههای خطوط پهلوی است.
از سویی دیگر نیز الهامگرفته از فرهنگ بعد از اسلام، همهجا بهترین سرمایه ملی و هویّت ما ایرانیان است.
این امانت ارزشمند، میراثی است که نسلبهنسل به دست ما رسیده است، اهمیت آن زمانی بیشتر میشود که حماسهسرای ایران باستان، فردوسی میگوید عجم را با آن بها داده و قدر و قیمت بخشیده است.
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
…… زبان پارسی آیینه هویت ما ایرانیان در ایران و جهان است و باید همه ما در حفظ و مراقبت و سالمنگاهداشتن آن بههیچوجه کوتاهی نکنیم. زبان پرظرفیت، شیرین و رسای پارسی توانسته است. بخش عظیمی از سرزمینهای جهان را تحت نفوذ معنوی خود قرار دهد و برای ملتها، فرهنگ و دین و معرفت به ارمغان آورد.
……زبان پارسی، بر بنیاد گستردگی حوزه مفهومیاش در میان پارسیزبانان، از ارزش ویژهای برخوردار است. برخورداری از این ارزش، زمانی دستیاب میشود که روند اثرگذاری و اثرپذیری این زبان را در فرایند دوسویه آن (مرحله دادوستد زبانی) مورد ژرفنگری قرار بدهیم .
……با توجه به این ویژگی، یکی از مواردی که میتواند در رشد و گستردگی حوزه مفهومی زبان پارسی، مدد رساند، کاربرد روشهای درستنویسی و درستگویی واژهها در زبان است.
افزون بر این، بهکارگیری روشهای درستنویسی و درستگویی واژهها کمک میکند تا زبان را از آسیبهای روزمره و لغزشهای معنایی دور نگهداریم،
……درستنویسی واژهها و رعایت قوانین دستور زبان در نوشتههای علمی از عوامل مهم در ارزش و اعتبار این نوشتههاست.
فرقی نمیکند که زبان فارسی یا انگلیسی یا زبانی دیگر باشد ، خواننده بهمحض این که با غلط املایی و یا نادرستی گرامری مواجه شود در مورد ارزش و اعتبار نوشته دچار شک و تردید میشود.
چنین مواردی حتی در زمانی که موضوع جنبه علمی ندارد و فقط یک نامه معمولی است نیز موجب سلب اعتماد خواننده میشود. اما در مورد نوشتههای علمی و بهویژه هنگامی که این نوشتهها توسط یک نهاد علمی منتشر میشود، توقع بسیار افزایش مییابد و شیوه نوشتن و رعایت املای صحیح واژهها اهمیتی دوچندان پیدا میکند.
برای ما که در یک رشتهٔ علمی درس میخوانیم، فارسینوشتن حتی شاید مشکلتر از هر کس دیگری باشد. ما با انبوهی از مفاهیم علمی سروکار داریم که نه تنها جایگزین فارسی آنها در نوشتههای علمی رایج نیست، بلکه گاهی هیچ جایگزینی هم وجود ندارد. ما هر روز با انرژی، پتانسیل، آنتروپی، ولتاژ، رآکتانس، سلونوئید و صدها واژهٔ دیگر مواجهیم و شاید تصور این که به جای آنها جایگزین فارسیشان را به کار ببریم، برایمان خندهدار یا تحملناشدنی باشد.
یک نکتهٔ انکارناشدنی هست و آن این که بعضی از این واژهها چنان با نوشتههای علمی فارسی درآمیختهاند که زدودن آنها از این نوشتهها شاید ناممکن باشد. برای رهاشدن از این مشکل، یک اصل محافظهکارانه را در اینجا میپذیریم؛ این که فقط دربارهٔ واژههایی حرف میزنیم که هنوز هیچ جایگزین رایجی (چه فارسی و چه بیگانه) در زبان روزمره یا علمی ما ندارند، مثلاً واژههایی که به مفهومهایی برمیگردند که به تازگی پدیدآمدهاند. (مثلاً ششهفت سال پیش که تلفن همراه تازه به ایران آمده بود، واژهٔ SMS هنوز ناشناخته بود، که البته الان دیگر این گونه نیست.) پس هنگام خواندن این نوشته یادتان باشد که اگر با خودتان میگویید: «این واژه به قدری در فارسی جا افتاده است که هیچ جوری نمیشود تغییرش داد.» بدانید که من هم در بسیاری از موارد با شما موافق هستم. بحث من فعلاً دربارهٔ واژههای تازه است، هرچند که این موضوع از اهمیت این نوشته دربارهٔ واژههای بیگانهای که در فارسی جاافتادهاند نمیکاهد.
برای عینیشدن نوشتهام با چند مثال خاص ادامه میدهم. به واژههای «ساعتگرد» و «پادساعتگرد» توجه کنید. این دو واژه در نوشتههای علمی و فنی برای مشخصکردن جهت چرخش اجسام به کار میروند. جایگزین انگلیسی آنها به ترتیب clockwise و counterclockwise است. میخواهم ساختار درونی پادساعتگرد را بشکافم تا ببینم که از چه بخشهایی ساخته شده است:
پادساعتگرد = پاد + ساعت + گرد
«پاد» را همهٔ ما در واژههای دیگری هم دیدهایم، مثلاً در پادزهر. پاد به معنی نقیض و مخالف است و معنی واژهٔ پس از خود را وارونه میکند.«ساعت» را هم که خب، میدانیم که چیست. البته در واژهٔ پادساعتگرد منظور از ساعت، جهت حرکت عقربههای ساعت است.«گرد» از «گشتن» میآید. از نظر دستور زبان فارسی «گرد» بن مضارع مصدر «گشتن» است. (برای ساختن بن مضارع از هر مصدر، فعل امر مخاطب آن را میسازیم و «ب» را از آغاز آن برمیداریم.) نمودار زیر را ببینید.
گشتن ← بگرد ← گرد
چند مثال دیگر از بن مضارع را در زیر میبینید.
مصدر ← بن مضارع
گفتن ← گو
رفتن ← رو
خندیدن ← خند
حالا به کل واژهٔ پادساعتگرد دقت کنید. معنی کل این واژه را اجزای آن به خوبی میرسانند:
پادساعتگرد = چیزی که در خلاف جهت چرخش عقربههای ساعت میگردد.
نمیدانم این واژهٔ پادساعتگرد از چه وقتی در زبان فارسی به کار میرود. فرض کنید نخستین بار چندصد سال پیش یک مهندس ایرانی هنگام نوشتن کتابی دربارهٔ ساختن چرخ آسیا به این مفهوم نیازمند شد و این واژه را ساخت. این که چرا او به جای «پادساعتگرد» «پادساعتچرخ» را به کار نبرد، پرسش بهجایی است. ولی پرسش مهمتر این است که چرا او یک واژهٔ کاملاً تازه و بیمعنی را برای این مفهوم به کار نبرد؟
خادم المهدی(عج)
پارسال
علی علی محمدی سرشکی
پارسال
محمد مهدی
پارسال
احمد طهرانی زمانی
پارسال
آقای میری
پارسال
X
پارسال
X
پارسال
علیرضا عسگری
پارسال
خوب بود