آموزش
آموزش اخاق
رباعی از خیام
حکیم خیام
خلاصه :
رباعی اخلاقی از خیامبرسنگ زدم دوش سبوی کاشی سر مست بدم که کردم این او باشی
با من به زبان حال میگفت سبو من چو تو بدم تو نیزچون من باشی
معنی :خیام می گوید :از سر مستی یا جاهلی کوزه ای را شکستم و با کوزه با زبان خودش صحبت کردم و از آن طلب بخشش کردم. بعد از اینکه از او معذرت خواهی کردم به من گفت:من هم در یک زمانی مثل تو انسان بودم و مثل تو یک کوزه ای را شکستم ,بعد مردم و تبدیل به خاک شدم و از من کوزه ساختند و
تو مرا شکستی .
تو هم در یک زمانی می میری و تبدیل به خاک میشوی واز تو هم کوزه درست می کنند و تو هم خواهی شکست و به حال و روز من خواهی افتاد و آن شخصی که تورا می شکند هم همین طور و آن فرد دیگر هم همین طور و......
نتیجه : از این رباعی خیام میتوان نتیجه گرفت که هر کاری که ما با دیگران می کنیم نتیجه اش را می بینیم که امکان دارد همان کار باشد یا بد تر از آن .پس باید مراقب کارهایمان باشیم و بدانیم که آن کارمان را شاید رو خودمان
ببینیم و به ضرب المثل:از هر دست بدهی از همان دست می گیری توجه کنیم.
با تشکر موفق و پیروز باشید.
محمدجواد علایی
۴ سال پیش
به نظر شما واقعا خیام که بود؟
آقای میری
۴ سال پیش
آقاي مالكي
۴ سال پیش
امیرعلی ملک لو
۴ سال پیش
وقتی شعری که گذاشتید را خواندم، یاد شعری از سهراپ سپهری افتادم که بخشی از آن را می گذارم:
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
محمدجواد علایی
۴ سال پیش