مقالات

آنكه بوی بهشت دارد

نكند كه نشناسمش به صدا

درب خانه‌ام را خواهد زد


خلاصه :

آيا من هم  امتحان  شده‌ام؟

مردی نورانی  با عطری از بهشت كيسه‌ای بر دوش درب خانه پيرزن را زد و پس از نوازش يتيمان آن خانه رو به آن زن كرد و از او دلجویی نمود و  مقداری نان و خرما به آنها داد پير زن پس از گرفتن نان و خرما  از دست او بسيار تشكر كرد وسپس شروع به نفرين حضرت علی وناسزا گوی نسبت به ايشان نمود كه شويم در جنگ برای او شهيد شده واو مارا رها  كرده و كمك های شبانه شما.....

همه اين داستان را شنيده اند اما نمی دانم چه ديدی نسبت به آن پيرزن دارند او محكوم گناهی است ؟ پيرزن ناسزا گفته بود، تهمت وافترا به آن حضرت بسته بود .....و از همه زشت تر او امام عصر خويش را نه به صورت و نه به سيرت نمی شناخت آری نمی شناخت از امام خود هيچ آگاهی نداشت يعنی چه؟ بصيرتی نبود  و تصوری باطل ولا غير ...ومن در هميشه خود غرقم كه آيا با آن پير زن خيلی فاصله دارم؟ چقدر؟ آنقدر هست كه اگر روزی امام زمان يعنی امام عصرم درب خانه‌ام را بزند داستانم شهره عام و خاص و آيينه عبرت ديگران نشود؟ و اصلا من بهتر از او عمل خواهم كرد ؟ يا....اگر تا به حال درب خانه‌ام را نزده باشند و ...اگر آبرویی مانده باشد....

.  

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

پسران

دختران